انقدر مهربون و احمقیم که
اگر کسی هم از چشممون بیفته،
بَرش میداریم،
یه فوتش میکنیم و میذاریم سرجاش :)
واسه داداشم رفته بوديم خواستگارى، همه چيز خوب پيش ميرفت تا اينكه پدرعروس گفت شام تشريف داشتيد، بابام گفت نه ممنون چندجاى ديگه بايد سر بزنيم
تنها خوبیه ازدواج اینه که یکی هست شبا پشتتو بخارونه،
برا لامپ خاموش کردنم دیگه لازم نیست پاشی
تازه نصف شب هم تشنت شه بیدارش میکنی برات آب بیاره
من پروفایلتو هزار بار دیگه هم که شده نگاه میکنم اما text you again؟ هرگز عزیزم.
دلتنگی اش نه بخاطر خوب بودن آدمهای رفته، بلکه بخاطر تکه های محبتی بود که از قلب خود کنده و درون آنها جا گذاشته بود...
فیلم عروسی داییم یه کمدی به تمام معناست
چون رقص بلد نبوده و خودشم دبیر ورزشه،
روبه دوربین، با کروات، حرکات نرمشی شونه و پا رو اجرا میکنه :))))
.
محبوبم چشم و ابروت یه جوری خوشگله که اصن "لا حول ولا قوة إلا بالله" عزیزم.
هیچ رابطهای با سکوت به جایی نمیرسه. حرف بزنید تا ما بفهمیم تو سرتون چی میگذره. خیلی رو هوش ما و تلهپاتی و تقدیر حساب نکنید. حرف بزنید. حرف