باز خداروشكر استورى نشون نميده چند بار سين كردى وگرنه آبروم جلو اينايى كه بهشون گفته بودم برام مهم نيستى ميرفت.
آقای راننده دفتر، فردی مسن هستن
گوشیشون زنگ خورد
اسم همسرشون رو (خانم گل) سیو کردن
گفت: جانم خانم گلم، خانم گلم.
من تصورم از عشق یه همچین چیزیه
شما نمی دونی اینکه یکی دیگه همیشه برات غذا درست می کنه و لباساتو میشوره چقدر تو زمان و انرژی جلو میندازتت تا وقتی تنها زندگی کنی.
نمیدونم این چه مرضیه که توی جمع احساس میکنی مسئول همه رفتارا همه تویی، مسئول حوصله سر رفتنا تویی، مسئول سکوتها و سرگرم کننده بودن یه جمع هم تویی.
شوخیهای آدمها یه جور لو رفتنِ ناخودآگاهه. از چیزی که بهش میخندن میشه فهمید چقدر خلاقن، چقدر باهوشن، چه فرهنگی دارن، چقدر محترمن و حتی سطح اجتماعیشون چطوره. شوخی یه آینهست، حواست باشه چی توش میبینی.
خیلی سخته که حالت خوب نباشه ولی چون یه عده چشمشون به توعه مجبور باشی با انرژی و سرحال به نظر برسی.
خونه تکونی تو خونه ما همیشه دقیقا از جایی شروع میشه که من نشستم دارم استراحت میکنم
آدم فکر میکنه حالش خوبه، تا وقتی که میرسه خونه، میفته رو تخت و تازه میفهمه چقدر خسته بوده؛ نه فقط از روز، که از همه چی.