فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استقبال محرم
⚫️نماهنگ جانان
🔰 حاج مهدی سلحشور
🚨تخریبچی، کانال اخبار خاص
🆔 @takhribchi110
🆔 @takhribchi110
✨﷽✨
🌑هلال محرّم که آشکار می شد، مشروبش را ترک می کرد
✍مرحوم آیت الله تولایی خراسانی، در سخنرانی خود در مدرسه مجتهدی تهران در دهه اوّل صفر سال1396 قمری، خطاب به طلاّب علوم دینی می فرمود:
حضرت رضا علیه السلام مرقوم فرمودند: «كُنْ مُحِبّاً لآِلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنْ كُنْتَ فَاسِقاً، وَ مُحِبّاً لِمُحِبِّيهِمْ وَ إِنْ كَانُوا فَاسِقِين» حضرت در بخش اوّل نوشته خود مرقوم فرمود: دوستدار آل محمد باش، اگرچه فاسق باشی. این گوهر گرانبهای محبّت آل محمّد را از دست نده، و لو اعمال صالحه نداری. حضرت در بخش دوم می فرمایند: «وَ مُحِبّاً لِمُحِبِّيهِمْ وَ إِنْ كَانُوا فَاسِقِين» دوستداران آل محمد را هم دوست بدار، و لو آنها فاسق باشند. عجیب است. در اوائل عمر طلبه بودم ولی خشک. از این جوانهای سر گذر بدم می آمد. می نشستند قاپ بازی و پاسور بازی می کردند، گاهی چاقوکشی می کردند، از این کثافت کاری هایی که این باباشملهای سر چهارراه ها می کنند. سر گذر ما در محلّه نوغان مشهد فراوان بودند. نوغانی ها اراذل ترین مردم خراسان و چاقوکش بودند. من از آنها راستی بدم می آمد، و آنها را فاسق می دانستم. ولی از این طرف، همین افراد، دهه محرم که می شد، بی داد می کردند، مخصوصاً از شب هفتم به بعد که آب به روی اهل بیت بسته شده است، این ها غوغا می کردند و تا ساعت یک بعد از نصف شب، در هوای سرد، در هوای گرم، لخت می شدند، سینه می زدند، زنجیر می زدند و هیاهوی عجیبی راه می انداختند. یکی از بابا شملهای مهم نوغان، بچه خانحبیب علی اکبر بود. او دوره سال مشروبش ترک نمی شد، امّا هلال محرم که آشکار می شد، تعطیل می کرد. میگفت: دهه محرم است، از این گه ها نمی شود خورد. تعطیل می کرد. دو تا دستمال ابریشمی داشت، میآمد منزل مرحوم شیخ مرتضی بجنوردی. پای منبر می نشست و تا می گفتی: السلام علیک یا ابا عبدالله! آنچنان اشک می ریخت که من طلبه قسیّ القلب از گریه او به گریه می افتادم. دستمالش خیس می شد و می انداخت بالای سماور تا خشک شود. روزی دو دستمال از گریه چشم او خیس میشد. سالی هم یک گوسفند، نذر آش شله قلمکار میکرد، و در همان خانه شیخ باید خودش گوسفند را توی دیگ بیاندازد. عاقبةالامر، همین محبّتش به امام حسین علیه السلام او را روانه کربلا کرد، توبه کرد، و چند سال آخر عمرش، ریش گذاشت، مشروب نمی خورد، نمازش ترک نمی شد. به برکت محبّت به امام حسین با یک دیانت تمام عیار از دنیا رفت. بله من این بچه ها را می دیدم که از روز هفتم محرم به بعد، شبها خود کشی می کنند. ساعت یازده شب به بعد کسی نیست که ببیند، امّا اینها همینطور حسین حسین می کردند، به سینه شان می زدند و سینه شان کبود می شد. دو بعد از نصف شب، ته کوچه، ته خیابان، با آن زنجیر، خودشان را خون آلود می کردند، آنجا ریائی نیست، خودنمایی نیست، پولی نیست. فقط به عشق امام حسین علیه السلام بود. بنده این روایت را که نگاه کردم اصلاً صفحه وجودم عوض شد، نسبت به تمام این ها محبّت پیدا کردم که الان هم آن محبّت را عمیق دارم و تا دم مرگ خواهم داشت، زیرا اینها محبّ آل محمد هستند. نشانه محبّتشان هم همین است. این فداکاریها به چه انگیزه ای است؟ پول به آنها می دهند؟ مقام به آنها می دهند؟ خیر. کسی اینها را می بیند؟ نخیر. نیمه شب، ته کوچه، به پشتشان می زنند، به طوریکه خونآلود می شود، به سینه هایشان می زنند، به طوریکه خون آلود می شود. همین لاتها، همین چاقوکشها، از جیب خودشان پول در راه امام حسین علیه السلام خرج می کنند. محبّت که دیگر شاخ و دم ندارد، اینها آثار محبّت است و به حکم این فرموده، وقتی روایت را خواندم عوض شدم. اینها محبّ آل محمد هستند، و لو فاسق باشند، و من باید آنها را دوست داشته باشم، چون حبّ محبوب خدا، حبّ خداست. اینها محبّ امام حسین علیه السلام هستند، و محبّت اینها، عین محبّت به امام حسین است.
📚سخنرانی های مدرسه مجتهدی
✅کانال امام رضا علیه السلام
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
https://eitaa.com/joinchat/1427439616C0616941d62
🚨 خواب عجیب علامه امینی درباره عذاب شمر
💠 علامه امینی میگوید: مدتها فکر میکردم که خداوند چگونه شمر را عذاب میکند؟ در عالم رویا دیدم، آقا امیرالمؤمنین علیهالسلام در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستادهام. دو کوزه نزد ایشان بود. فرمود: این کوزهها را بردار و برو از آنجا آب بیاور. اشاره به محلی فرمود که بسیار با صفا و طراوت بود؛ استخری پر آب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود. کوزهها را بر داشته و رفتم آنجا و آنها را پر آب نمودم. ناگهان دیدم هوا گرم شد و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر میشود. دیدم از دور کسی رو به من میآید. هر چه او به من نزدیکتر میشود هوا گرمتر میگردد؛ گویی همه این حرارت از آتش اوست. در خواب به من الهام شد. که او #شمر، قاتل حضرت سیدالشهداء علیهالسلام است. وقتی به من رسید. دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست. آن ملعون هم از شدت تشنگی، به هلاکت نزدیک شده بود رو به من نمود که از من آب را بگیرد. مانع شدم و گفتم، اگر هلاک هم شوم نمیگذارم از این آب قطره ای بنوشد. حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت مینمودم .دیدم اکنون کوزهها را از دست من میگیرد؛ آنها را به هم کوبیدم. کوزهها شکست و آب آنها به زمین ریخت و بخار شد. او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد. من بیاندازه غمگین و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آن استخر بیاشامد و سیراب گردد. به مجرد رسیدن او به استخر، چنان آب استخر ناپدید شد که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است؛ درختان هم خشکیده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت هر چه دورتر میشد، هوا رو به صافی و شادابی رفت و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند. به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب میدهد. اگر یک قطره آب آن استخر را مینوشید از هر زهری تلختر، و از هر عذابی برای او درد ناکتر بود. بعد از این فرمایش، از خواب بیدار شدم.
📙داستان دوستان، ج ۳، ص ۱۶۳
✍ تخریبچی
🚨تخریبچی، کانال اخبار خاص
🆔 @takhribchi110
🆔 @takhribchi110
Mirbaqeri-29.mp3
3.5M
حجتالاسلام والمسلمین #میرباقری
اهمیت دعا در روز اول محرم
✳️ @bahjat_alabd
🌹وقایع روز اول محرم/ ورود کاروان امام حسین به کربلا
🔴در بعضی از منابع نوشته شده که دیدار امام حسین علیه السلام و عبیدالله بن حر جعفی در این منطقه روی داده و آن حضرت حجاج بن مسروق را برای صحبت با او به یاری طلبیدن فرستادند؛ اما عبیدالله این دعوت را رد کرد و دچار پیشمانی در دنیا و آخرت شد.
♦️کاروان امام حسین علیه السلام در روز اول محرم سال 61 هجری به منزلگاه بیست و چهارم خود رسید؛ جایی که با عنوان قصر بنی مقاتل شناخته شده است. حضرت اباعبدالله علیه السلام و یاران و همراهان آن حضرت در حدود نصفه روز در این مکان درنگ کردند. این محل جایی بین عین التمر و قطقطانیه قرار داشته که فاصله آن تا سرزمین کربلا بسیار کم بود. از قصر بنی مقاتل هنوز هم بقایایی در همان محل وجود دارد.
♦️در بعضی از منابع نوشته شده که دیدار امام حسین علیه السلام و عبیدالله بن حر جعفی در این منطقه روی داده و آن حضرت حجاج بن مسروق را برای صحبت با ا و به یاری طلبیدن فرستادند؛ اما عبیدالله این دعوت را رد کرد و دچار پیشمانی در دنیا و آخرت شد.
♦️همچنین نقل شده که انس بن حارث در این منطقه به امام حسین علیه السلام رسید و با آن حضرت همراه شد.
🕊خواب امام حسین علیه السلام
♦️در همین محل بوده که حضرت سیدالشهدا علیه السلام در استراحت کوتاهی، به خواب کوتاهی رفتند و وقتی بیدار شدند، چند بار آیه استرجاع را فرمودند: «إنا لله إنا إلیه راجعون» حضرت علی اکبر علیه جلو آمده و دلیل تکرار این ذکر را سؤال کردند. امام علیه السلام فرمودند: «لحظهای به خواب رفتم و در خواب، اسبسواری را دیدم که میگفت: این کاروان میرود و مرگ نیز به دنبال آنها میرود.» سپس فرمودند: «دانستم که او همان جان ماست که خبر مرگ ما را میدهد.»
♦️حضرت علی اکبر علیه السلام گفتند: «پدر جان! خداوند بر ما بدی پیش نیاورد. مگر ما بر حق نیستیم؟» امام فرمودند: «سوگند به آن خدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حق هستیم.» حضرت علی اکبر علیه السلام جواب دادند: «پس باکی نداریم از این که بر حق بمیریم.»
♦️اما حسین علیه السلام که از این اندازه شجاعت و ایمان فرزند جوان خود شاد شده بودند، دعا فرمودند: «خداوند بهترین پاداشی که فرزند از پدر خود میبرد، به تو عطا فرماید.»
🌹ورود به نینوا
♦️در این میان کاروان حر بن یزید ریاحی همچنان در تعقیب و همراه کاروان امام حسین علیه السلام بود. در آن روز وقتی امام علیه السلام از قصر بنی مقاتل راه افتادند، به جوانان فرمودند که هر اندازه میتوانند آب به همراه خود بردارند. سپس حرکت کرده و شبهنگام بود که به سرزمین کربلا رسیدند.
📚منابع:آینه در کربلاست؛ محمدرضا سنگری
مقتل الحسین علیه السلام؛ علامه بحرالعلوم
موسوعه کلمات امام حسین علیه السلام
الامام الحسین علیه السلام و صحابه
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش