🏴 برنامه سخنرانی دکتر رفیعی دهه اول محرم
#قم
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
30.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 توصیه های قرآن در مورد انفاق
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
انفاق.mp3
1.86M
🎙توصیه های قرآن در مورد انفاق
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 #تیزر
مراسم عزاداری #دهه_اول_محرم ۱۴۰۲
زیـر بیرق #هیئت_حسن_بن_علی_قم
قرائت قرآن : دکتر حاج حامد شاکر نژاد
بیان ناگفته هـای قرآن : استاد بهرام پور
سخنران :حجتالاسلام دکترناصر رفیعی
بــــــــــانوای : #حاج_حسن_شالبافان
از شب اول محـــــــرم به مدت ۱۰ شب
ســـــاعت ۲۰:۱۵ | قــم ، میدان روح الله
دبیرستان ماندگار امـــــــــام صادق (ع)
برادران و خواهران
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
🏴 مراسم شیر خوارگان حسینی در آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
#اطلاع_رسانی
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
May 11
🏴ورود کاراون امام حسین علیه السلام به کربلا
روضه مکتوب دکتر رفیعی:
این دلها را روانه کنیم کربلا کنار قبر ارباب بی کفن مان اباعبدالله که جنّ و انس، ارض و سما، مایری و لایری برای او اشک ریختند.
ناحَت عَلَيهِ الاَنبِياءُ وَالرُّسُل * بَلِ العُقولُ وَالنُّفوُسُ وَالمُسُل
بَکا عَلَیهِ مایَری وَ لايُرَى * وَالاَرضُ وَالسَّماءُ وَ إطباقُ الثَّرى
«مایری و لایری» برای امام حسین اشک ریختند. روز دوم، روز ورود کاروان اباعبدالله به کربلا بود.
کاروان مسیرهای متعددی را از مکه تا کربلا طی کرد، امروز در سرزمین کربلا فرود آمد. اللهُمَّ إنّی أعوذُبِک مِن الکَربِ وَالبَلاء، ثُمَّ قَالَ هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ انْزِلُوا هَا هُنَا مَحَطُّ رِحالِنا، وَ مَسْفَکُ دِمائِنا وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا بِهَذَا حَدَّثَنِي جَدِّي رَسُولُ اللَّه صلی الله علیه و آله وسلم. [۳]
وقتی به حضرت عرض کردند این جا کربلاست، فرمود: این جا محل شهادت ماست. این جا محل ریختن خون ماست. این جا محل قبر ماست. أخبرَني بهذا جدی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ؛ جدّم رسول خدا این خبر را به من داد.
السَّلامُ عَلَيكَ يا رَحمَة الله الواسِعَه وَ یا بابَ نَجاةِ الاُمَّة.
سَفینَةَ النَّجاة وَ قُرَةَ عَينِ النَّبِيِ المُصطَفی یا مَظلوُمُ يَا اَبا عَبدِالله.
بار بگشایید باران این جا کربلاست * آب و خاکش با دل و جان آشناست
بار بگشایید خوش منزلگهی است * تا به جنّت زین مکان اندک رهی است
فرمود بدانید این جا چه اتفاقاتی میافتد! یک لحظه فیلم همه ی قضایا در ذهن امام حسین خطور کرد.
این جا صدای العطش بر عرش اعلی میرود * این جا سرم بالای نی از جور اعدا میرود
آن جا به دست خودکفن، بر گردن اکبر کنم * در موج دشمن گریه بر آن شبه پیغمبر کنم
امروز وارد کربلا شدند. عقیله ی بنی هاشم میخواست پیاده شود همه ی محرمها دور و برش را گرفتند؛ عباس، قاسم و همه ی برادرانش آمدند. امام حسین علیه السلام همین که میخواست خیمه ای را نصب کند، اصحاب میدویدند؛ آقاجان، اجازه بدهید ما خیمه را نصب کنیم. با چه عظمت و ابهتی اهل بیت در سرزمین کربلا پیاده شدند! یا بقية الله! این یک فرود بود؛ یعنی روز دوم محرم در کربلا! یک خروج هم صبح یازدهم از کربلا دارند. زینب آمد سوار بشود نتوانست. هر چه نگاه کرد کسی را ندید. هرچه نگاه کرد هیچ محرمی را ندید. شاید در ذهنش خطور کرد روزی را که در این سرزمین پیاده شد همه ی محرمها و برادرانش بودند. زینب آمد قتلگاه، گفت: برادر همه را سوار کردم، اما خودم مانده ام.
بِأَبِي الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى بِأَبِي * بِأَبِي الْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى [۱]
در میان خیمه زیبای تو * ناله دارد خواهر شیدای تو
خیمهها بوی عجیبی میدهد * بوی جانسوز غریبی میدهد
خیمهها معناگر یک مطلبند * مظهر آوارگی زینبند
خیمهها بوی اسیری میدهد *** خیمهها بوی یتیمی میدهد
----------
[۳]: اللهوف، ص ۸۰؛ منتهی الامال، ص ۴۶۳؛ سوگنامه آلمحمد، ص ۲۲۳.
[۱]: بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۹۵: اللهوف، ص ۱۳۰.
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
شب اول (1).mp3
7.21M
🎙 امام حسین علیه السلام داعی الله
🏴سخنرانی دکتر رفیعی شب اول محرم
#منبر_کامل
🕘 زمان: ۳۰ دقیقه
🗂حجم: ۶ مگابایت
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
🔰آدرس کانال استاد رفیعی در شبکه های مجازی
تلگرام
https://t.me/drrafiei_ir
روبیکا
https://rubika.ir/drrafiei_ir
سروش
http://splus.ir
May 11
14020428-منبر حجت السلام و المسلمین رفیعی .mp3
7.46M
🎙 امام حسین علیه السلام را با پنج چیز یاری کنیم.
🏴سخنرانی دکتر رفیعی شب اول محرم
#منبر_کامل
🕘 زمان: ۳۰ دقیقه
🗂حجم: ۶ مگابایت
🕌 دفتر آیت الله نوری همدانی
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
29.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پنج وظیفه ما در مقابل امام حسین علیه السلام
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
وظیفه.mp3
1.45M
🎙 پنج وظیفه ما در مقابل امام حسین علیه السلام
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
🏴روضه شب سوم محرم
دکتر رفیعی:
دلهای شما را امروز ببرم دمشق، کنار قبر نازدانه ی اباعبدالله. بنده سالی ده روز و یا هفت روز به اقتضای زمانی که دارم، سوریه منبر میروم. سال گذشته (۱۳۸۵) شهریور ماه منبر میرفتم، جمعیت خوبی هم بود. یک خانم و آقای معلمی پیش من آمدند دختر خانم ۱۶ و یا ۱۷ ساله ای هم همراهشان بود. در حالی که گریه میکردند، گفتند: فلانی، ما هر سال برای زیارت سوریه میآییم. ما بچه دار نمی شدیم، پزشکان هم گفته بودند اولاددار نمی شوید. ما آمدیم کنار قبر این نازدانه متوسل شدیم، اولاد خواستیم، خداوند این دختر را به ما داد. اسمش را هم رقیه گذاشته ایم.. دختر محجبه ای بود-گفتند: او فرزند اول و آخر ماست.
این نازدانه ی ابی عبدالله که حرمش زیارتگاه خیلی از عزیزان ماست، من روضهام را از کتاب «کامل بهایی» میخوانم. عمادالدّین طبری داستان حضرت رقیه را در کتاب «کامل بهایی» بیان کرده و این کتاب را برای بهاء الدین حاکم وقت نوشته است. من هم این قضیه را عین عبارت از کتاب عمادالدین طبری رضوان الله تعالی علیه که از علمای قرن هفتم هجری است، میخوانم. شیخ عباس قمی نیز آن را در کتاب منتهی الامال نقل کرده است. همه ی اینها از همان کتاب «کامل بهایی»گرفته اند.
ما خیلی از زندگانی این بچهها و آقازادهها و اهل بیت امام حسین علیه السلام خبرنداریم. چون تاریخ نارساست. عزیزان میدانند کتاب خانههای شیعه را آتش زدند. زمان سید مرتضی و شیخ طوسی کتابخانهها را سوزاندند. قوی ترین
مقتلهای ما در این کتاب خانهها از بین رفت؛ مثل مقتل أبی مخنف، مقتل اصبغ بن نباته. اگر این کتابها بودند خیلی حرفها داشتیم بزنیم. اما بسیاری از اینها از بین رفت.
به نقل از «عمادالدین طبری» همین قدر میدانیم که این ناز دانه سراغ پدر را گرفت، [یکی از مداحان اهل بیت برایم نقل میکرد، میگفت: برادرم از دنیا رفت. مراسم ختم و هفتم را برگزار کردیم. سه چهار تادختر کوچک و بزرگ داشت. من یکی از این شبها که ده، پانزده روز از فوت برادرم گذشته بود، بعد از افطار منزلشان رفتم. ساعتی از افطار گذشته بود. دیدم یکی از دخترها عکس بابا را در بغل گرفته و افطار نمی کند، یک گوشه ای نشسته. گفتم: یک ساعت از افطارگذشته چرا افطار نمی کنی؟ گفت: عمو جان، من همیشه ماه رمضان کنار بابام افطار میکردم، شبها مینشستم کنار بابام افطار میکردم. عمو، چگونه بدون بابام افطار کنم؟! عکس را دست میکشید و گریه میکرد. ]
شما میدانید دختر عاطفی است. پیغمبر در بستر بود، پیراهن پیغمبر را به دست علی علیه السلام دادند، امیرالمؤمنین دید زهرا خیلی گریه میکند.
- زهرا جان چیه؟
- علی جان، میشود پیراهن بابام را بدهی بو بکشم؟! گفتم: روی چشمام.
پیراهن را به فاطمه داد. پیراهن را گرفت، همین که روی چشمانش گذاشت«وَ غُشِىَ عليها»؛ [۱] از حال رفت. غش کرد. دختر بزرگ است، عاقل است، پیراهن پیغمبر را به او دادند غش کرد.
یک دختر سه ساله مگر چه قدر ظرفیت دارد؟! عکس نبود، تصویر نبود، سر بابا بوده! مگر چه قدر طاقت دارد؟!
مرحوم طبری این طور نوشته است: همین که سر را گرفت، سئوال کرد: بابا، چه کسی پیشانی ات را مجروح کرد؟ چه کسی سرت را خون آلود کرد؟ [این حرفها را طبيعتاً انسان میداند، زبان حال هم باشد کافی است. ] یک دختر کوچک، سر بابا را ببیند آن هم کسی که تقریباً یک ماه بابا را ندیده است. هر زمان که سراغ بابا را گرفت، او را زدند. حالا به بابا رسیده، اما سر بریده است!
خیلی طول نکشید، یک مقدار گفت. یک مقدار ناله کرد. بابا: لَیتَنِی کُنتُ اَعمى و لَم اَر رأسَکَ هكَذا، بابا، کاش چشمانم کور بود سرت را نمی دیدم. گفت و گفت. خواند و خواند. یک وقت دیدند دیگر صدا نمی آید. دیدند سر یک طرف، خودش هم یک طرف!
----------
[۱]: بحارالانوار، ج ۴۳، ص۱۵۷.
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
#حضرت_رقیه
صدایت میکنم بابا، چه تسبیحی، چه تکبیری
نگاهم میکنی از نی، عجب قابی، چه تصویری
سراغت را که میگیرم، کسی چیزی نمی گوید
مگر دلگیری از دستم، سراغ از ما نمی گیری
سه ساله بودم و رفتی، ولی داغ تو پیرم کرد
اگر چه خردسال اما، نصیبم شد زمین گیری
مرا با دست سنگینش، چقدر این زجر بابا زد
کشیدم زجر بسیاری، بدون جرم و تقصیری
به خوابم آمدی دیشب، به این هم راضی ام بابا
یقیناً جز وصال تو، ندارد هیچ تعبیری
گرسنه هستم و تشنه، ولی از جان خود سیرم
بیا با خود ببر من را، مگر از دخترت سیری
مرا زد پیش چشم تو، چکید اشک تو از نیزه
به خود گفتم که ای دختر، چرا دیگر نمی میری
محسن صرامی
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
👤 ادمین دکتر رفیعی :
🔰توصیه میکنم که حتما کانال روبیکا دکتر رفیعی به آدرس زیر عضو بشید:
🌐 https://rubika.ir/drrafiei_ir
May 11
دهه اول محرم - روز دوم.mp3
6.84M
🎧 #صوت
#منبر_ حجت الاسلام والمسلمین رفیعی
🏴 دهه اول محرم
📆 روز پنجشنبه (۱۴۰۲/۴/۲۹)| قم
دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمی نوری همدانی «مدظله العالی»
#عزاداری_امام_حسین (علیه السلام)
#دهه_اول_محرم
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
شیرخوارگان.mp3
24.18M
🔳 حجت الاسلام و المسلمین رفیعی
▫️موضوع: مراسم شیر خوارگان حسینی
⏱30 تیر 1402
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
شب دوم(2).mp3
7.58M
🎙 اصلاح هدف امام حسین علیه السلام
🏴سخنرانی دکتر رفیعی شب دوم محرم
#منبر_کامل
🕘 زمان: ۳۰ دقیقه
🗂حجم: ۶ مگابایت
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
منبر - حجت السلام و المسلمین رفیعی - 14020430.mp3
6.62M
🎧 #صوت
#منبر_ حجت الاسلام والمسلمین رفیعی
🏴 دهه اول محرم
📆 جمعه (۱۴۰۲/۴/۳۰)| قم
دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمی نوری همدانی «مدظله العالی»
#عزاداری_امام_حسین (علیه السلام)
#دهه_اول_محرم
#نوری_همدانی
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
🏴روضه طفلان حضرت زینب سلام الله علیها
دلها را روانه ی کربلای حسین کنیم. برای گلهای پرپر زینب اشک بریزیم. روز عاشورا وقتی زینب دید حسینش غریب و تنهاست، لباس نو بر تن بچهها کرد، صدا زد: عزیزان دلم، ببینید حسین غریب است و دیگر کسی را ندارد. ببینید تکیه بر نیزه ی غریبی زده. آياصدای «هل مِن ناصرش» را نمی شنوید؟ من دیگر نمی توانم گرد غریبی را در صورتش ببینم شمشیر به دست شان داد بچهها را آماده کرد، عزیزانش را خدمت برادر آورد، صدا زد: حسین جان، اجازه بده «عون» و «محمد» فدای تو شوند. ابی عبدالله اجازه نداد حتی فرمود: شاید همسرت عبدالله خشنود نباشد. زینب عرض کرد: چنین نیست بلکه همسرم به من سفارش کرد که اگر کار به جنگ کشید، پسرانم جلوتر از پسران برادرت به میدان بروند. سپس گریه کرد و فرمود:
مکن نامهربانی ای برادر * مسوزان این چنین تو قلب خواهر
پسرهای مرا از خود مرنجان * غلام اکبرند و عبد اصغر
برادر جان، غمی جانسوز دارم * تمام درد را امروز دارم
حلالم کن فقط در این بیابان * دو مرغ عشق دست آموز دارم
اباعبدالله با اصرار زیاد زینب اجازه داد. زینب آن دو گل سرخش را به سوی میدان بدرقه کرد. عمرسعد گفت: این خواهر عجب محبتی به برادرش دارد که دو نور دیده اش را به میدان فرستاده است!
وارد میدان شدند، به جنگ پرداختند و هر دو به شهادت رسیدند. حسین پیکر آن دو را بغل گرفت و در حالی که پاهایشان به زمین کشیده میشد آنها را به سوی خیمهها آورد. [۱] همه ی بانوان به استقبال آمدند، اما زینب دیده نشد. زینبی که همیشه پیشاپیش خانمها بود.
-مبادا حسین او را ببیند و خجالت بکشد. مبادا چشمش به پیکرهای به خون تپیده ی عزیزانش بیفتد و بی تابی کند.
اما همین زینب، هنگامی که صدای علی اکبر بلند شد، صدای گریه ی زینب هم بلند شد. وقتی به جنازه ی علی اکبر رسید بدن علی اکبر را در آغوش گرفت و با سوز دل صدا میزد: علی جان!
----------
[۱]: سوگنامه آل محمد، ص ۲۹۱.
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
👤 ادمین دکتر رفیعی :
🔰توصیه میکنم که حتما کانال روبیکا دکتر رفیعی به آدرس زیر عضو بشید:
🌐 https://rubika.ir/drrafiei_ir