🎥 سه وظیفه ما برای آنکه خداوند از جایی روزی برساند که گمان نداریم ... @EEshghi

. [° تلنگر 🍂 °] ‴هر وقت احساس کردید ✨ ‴ از امام زمان دور شدید...(:💔 ‴ و دلتون واسه آقـا تنگ نیست...🥀 ‴ این دعای کوچیک رو بخونید 📿 ‴ بخصوص توی قنوت هاتون 🤲🏻 《 لـَیِّـنْ قَلبی لِـوَلِـیِّ أَمـرِکْ 🍃 》 خداجون دلمو‌ واسه امامم‌ نرم‌ کن...|'♥️'| السلام‌_علیک‌_ای_دلبر_بی‌نشانم... 🌸اللھـُــم عَجِّل لِوَلیِّــکَ الفَرَج @EEshghi

|•°بسم الله الرحمن الرحیم|•° هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَه فی قلوبِ المُومِنین...! فتح/۴ او کسی است که نازل می‌کند آرامش ‌را در دلهای مومنان... #خـــــــداجانم❤️❤️ {صَبَاحَاً أتَنَفَّسُ بِحُبِّ الحُسَین...} •‌| #پاے‌درس‌دل | +بایدبیایی‌ و دوا‌بخواهی چگونه است اگر یک قدر، پوستِ دستت زبر شود، زود بھ طبیب پوست مراجعه میکنی! اگر بھ اندازه یک‌درصد توجهات مادی، متوجه مقام روحت بودی، حال و روزت بہتر از این بود. {آیت‌الله‌حق‌شناس} #حرف‌ڪاربردۍ رو خودتون جوری کار کنید کہ اگر یڪ گناه هم کردید گریتون بگیره... -شہید‌جہادمغنیه سلاااام✋😍❤️آیینه قلبتون صاف ✨ دلهاتون آرام به ذکر ویاد خداجونِ مهربون❤️🤲 ای جواب دهندهٔ دلتنگی وعده ی دیداررا برسان🍃 #اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک #فدایی_ولایت   @EEshghi

⭕️تلنگــرانہ 1⃣#‌استاد‌رائفی‌پور: این ‌همه ‌روایت‌ درباره ‌مهدویت ‌هست!🗞 آقا‌ توی ‌یڪیشون ‌نفرمودن ‌اگر ‌مردم‌ دنیا بخوان‌‌! ظهور اتفاق‌ میفته...❗️ توے ‌همشون ‌فرمودن‌: اگر‌ شیعیان‌ما اگر‌ شیعیان‌ما.. بابا ‌گره ‌خوده ‌ماییم:)💔 2⃣ #امام_باقر_علیه_السلام_فرمودند: «اگر یک روز چشم باز کردید و امامتان را ندیدید، #فاستغیثوا یعنی به درگاه خداوند استغاثه کنید که اگر این کار را کردید، به سرعت #فرج ما اهل بیت می رسد. و در چنین زمانی به طریق ما اهل بیت پایدار باشید.» #استغاثه بمعنای دعای معمولی نیست بلکه به معنای فریاد زدن و ضجه و ناله نمودن و کمک خواستن است مثل کسی که درحال غرق شدن است و داد میکند کمک ! 🔺 ظهور بسیار نزدیک است @EEshghi

🍃️❤ 🍃________ 🌺 #آرامش_دل 🔹اگر به جام فلزی ضربه ای وارد شود، مدتها ارتعاش خواهد داشت، ولی اگر جام را با دست بگیریم و ضربه ای به آن وارد کنیم، دیگر ارتعاشی نخواهد داشت. 🔹انسانی که تکیه گاهی ندارد و خدا او را نگرفته است، با یک ضربه آرامش خود را از دست داده و تا مدت‌ها مضطرب، سردرگم و حیران خواهد ماند. 🔹اما کسی که متکی به خداست و دلش به او آرام شده و خدا او را گرفته، در مقابل ضربات، مضطرب نخواهد شد و آرامش خود را حفظ خواهد کرد. 🌷آیت الله حائری شیرازی @EEshghi 🍃❤🍃_________

#بدون_تعآرفـ🖐🏻‼️ میخوایدآدرس‌بدید اولش‌شهیدش‌‌روهم‌بگید…! پسرخاله‌شی‌مگه‌میگی‌همت…؟!😏 بگو شهید محمد ابراهیم همت😊 @EEshghi

. وقتۍ‌ازسفرڪربلـابرگشت،مادرش پرسید:«چہ‌چیزۍازامام‌حسین؏خواستۍ؟» مجیدگفتہ‌بود:«یہنگاھ‌بہ‌گنبد‌حضرت ‌ابالفضل؏ڪردم‌ویہ‌نگاھ‌بہ‌گنبد‌امام‌ حسین؏وگفتم:آدمم‌کنید..♥️!» . #همینقدرقشنگ :).!. #شهیدمجیدقربانخانی🌱 @EEshghi

@EEshghi

@EEshghi

ساعت 1:20 سیزدهم دیماه نود و هشت قسمت شانزدهم بر همه سخت میگذرد قیامت است انگار! همهمه! شلوغی! صدای مرتب آژير آمبولانس‌ها که با سرعت میروند و می آیند، جنازه های ردیف شده با پارچه های مشکی! مردمِ سراسیمه که هی هراسان، این پارچه ها را بالا میزنند، و گاهی در سکوت میروند سراغ بعدی و گاهی فریادی و آهی است که بر می خیزد و توان کسی را می گیرد که عزیزش سفر کرده، و گاهی هم فریاد کسی که عزیزش را بلند صدا میزند و در این قیامت التماس میکند که هرکجا هستی بیا کنار جایگاه، به سختی راه میرود، گاهی دست به زانو، گاهی دست به کمر، گاهی میدود، گاهی هم زمین میخورد و دوباره بلند میشود و اشکش را پاک میکند، دستش را روی سرش میگذارد و میرود من هم بهت زده و منتظر لبه جدول کنار مریض مان نشسته ام و این حرکات، رفتن ها، آمدنها، داد و فریادها، اشکها، آه ها، سوزها را می‌نگرم حال خودم هم خوب نیست، بدنم انگار دارد خواب میرود، خیلی حس ندارم، اما باید بایستم، خانمی وقتی اوضاعمان را دید با گریه از پسر جوانش پرسید که او را ندیده ایم؟ رنگ لباسهایش را هم گفت، وقتی دید خبری نداریم، با گریه و نذر و نیاز رفت، خدایا کمکش کن فرزندش را سالم‌ پیدا کند، وگرنه میشکند، همین الان هم اوضاع خوبی ندارد🤲 قرآن میخوانند: « يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي » چه قدر آرامبخش است در این لحظات، اذان شده و تازه آمبولانس آمده تا مصدوم ما را همراه یک مریض دیگر ببرد بیمارستان، بیمارستان سیدالشهدا عليه السلام میبرند، نزدیک است داخل بیمارستان اصلا جا نیست همه تخت‌ها پر و داخل راهروها هم پر است، مدتی طول می‌کشد تا در نوبت آسانسور بمانیم، میرویم بالا، در راهرو همه میدوند تعجبی ندارد، اما اینکه از لابلای تختهای مریض های داخل راهرو با سرعت رد میشوند حتما مریض خیلی بدحالتر دارند بله پسر بچه ای است که در فشار جمعیت خیلی آسیب جدی دیده، و هیچکس نمیداند او کیست، آن طرفتر صدای داد و بیداد جوانی می آید، حتما عزیزش فوت کرده نه! چند نفری او را گرفته اند، میگویند سرش خورده لبه جدول و هیچی یادش نیست، نه او کسی را نمی شناسد، نه حرف می‌زند، و نه میگذارد پرسنل درمانی به او برسند، همه مصدومان هم با ناله و فریاد و درد او را می‌نگرند، چند نفری او را که هی می خواهد برود، روی تخت می خوابانند و بالاخره مجبور می شوند آرامبخش به او تزریق کنند تا بگذارد نوار مغز بگیرند و بقیه کارهای درمانی اش را انجام بدهند، با خودم می‌گویم از این به بعدِ او چه میشود؟! چگونه زندگی میکند؟ اهل کجاست؟ خانواده اش کجا هستند؟ صدایمان میکنند برویم از پای مصدوم عکس بگیریم، میرویم رادیولوژی، کارهای مریض مان انجام می دهند، پزشک هم می بیند، رباط پایش مشکل پیدا کرده و باید وقت بگذارد و پزشک متخصص ببیند که حالا سرشان شلوغ است، فعلا باید سرم بگیرد و مسکن، تا بعد، حال خودم دارد بدتر میشود، به خواهر دوستم میگویم حالم خوب نیست، میروم دکتر ببینم، از اتاق آنها بیرون می آیم، از بین مصدومان منتظر با آه ها و ناله هایشان میگذرم، علاوه بر درد، حالا تمام عضلات بدنم از درون می لرزد، دیگر توان ایستادن ندارم به سختی میروم به دکتر میگویم، آنها هم پس از چکاپ سرم و دارو می دهند، هیچ کس نیست، داروها را بگیرد، باید خودم بروم، به هر سختی هست با کمک دیوار میروم داروخانه، داروها را میگیرم و برمیگردم، دیگر نمیتوانم راه بروم، روی یکی از صندلی‌های داخل راهرو می نشینم، پرستاری که رد می‌شود متوجه می‌شود و کمک میکند تا داخل بخش بروم، سرم وصل میکند و دارو ها را هم داخل سرم می ریزد و آمپول تزریق می کند کمی آرام تر میشوم، برادرزاده مصدوممان که تا بیمارستان آمده و کنار عمه اش بود، پس از غیبت طولانی ام، پرسان پرسان آمده ببیند چه شده؟ میگویم چیزی نیست الان تمام میشود، بنده خدا نگران است بالاخره داروی من هم تمام میشود، میروم پیش خواهر دوستم، با رضایت خودش تصمیم می گیرد برای ادامه درمان به یزد بروند که هم خانواده اش هستند و هم شلوغی اینجا را ندارند، با آتل بندی از بیمارستان مرخص شده و به خانه بر می گردیم نزدیک غروب است که خداحافظی می کنند و با پای آسیب دیده و بدون کفش برمی‌گردند یزد. خدا را شکر که بدتر از این نشد الحمدلله رب العالمین @EEshghi

راهکارهای استاد نیلچی برای سر به راه َشدن فرزندان @EEshghi