#صبحتبخیرمولایمن
بالی برای رفتنِ تا آسمان بده...
راهی برای دیدنِ رویت نشان بده...
ما با سهشنبههای شما خو گرفتهایم...
اندازهی لیاقتمان جمکران بده...
🏝سلام طراوت زندگانیام،
#امام_زمان
چه دلنشین است هرصبح،
سلام کردن
به آفتاب حضورتان
و ایستادن رو به بهارِ معطر نگاهتان
و چشم دوختن
به راهی که
عطرنرگس از انتهای آن
مشام منتظران را
نوازش می دهد
چه نعمت بزرگی است
داشتنِ شما ...🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
گاهی ....
گاهی رو به قبله بایست!
دست روی سینهات بگذار!
سلامی به #امام_زمان بده!
این سلام معجزه میکند!
گره گشایت میشود!
امتحان کن!
❇️ مژدهی حضرت امام باقر سلاماللهعلیه برای ما:
✨بر مردم زمانی میآید که امامشان از آنان غایب میشود،
پس خوشا به حال کسانی که در آن زمان در امر ما ثابت قدم هستند!
کمترین پاداشی که به آنان میرسد، این است که خداوند متعال خطابشان میکند:
بندگان من! شما به سرّ من ایمان آوردید و غیب مرا تصدیق کردید، پس مژده باد بر شما به بهترین پاداش من!
✨یأْتِی عَلَی النّاسِ زَمانٌ یَغِیبُ عَنْهُمْ اِمامُهُمْ
فَیاطُوبی لِلثّابِتِینَ عَلی اَمْرِنا فِی ذلِکَ الزَّمانِ
اِنَّ اَدْنی ما یَکُونُ لَهُمْ مِنَ الثّوابِ اَنْ یُنادِیَهُمُ الْبارِیءُ عَزَّ وَ جَلَّ عِبادِی آمَنْتُمْ بِسِرّی و َصَدَّقْتُمْ بِغَیْبی
فَأَبْشِرُوا بِحُسْنِ الثَّوابِ مِنّی
📚 کمال_الدین، ج۱
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#ماه_رجب و #امام_زمان علیهالسّلام!
در ماه #رجب، دستمان را در دست ولیّ خدا بگذاریم!
در ماه رجب، ارتباط با ولیّ خدا بهترین راه ارتباط با ذات باری تعالی است؛ چرا که در روایات آمده است:
امام، "خلیفة الله"، "باب الله"، "وجه الله" و "صراط الله" است. لذا اگر در ماه رجب با خدا کار داریم و میخواهیم به او نزدیک شویم، باید از راه آن، یعنی ارتباط با امام عصر علیهالسّلام عمل کنیم؛ چنان که در دعای شریف ندبه می خوانیم:
"اَيْنَ وَجْهُ اللهِ الَّذى اِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الاَْوْلِياءُ"
این یعنی برای رسیدن به مقام قُرب و ارتباط با خدا، باید دستمان را در دست ولیّ خدا بگذاریم.
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
سعید، دربان متوکل
مامور شده بود
شبانه خانه ات را غارت کند
به خانه که رسید، نردبان گذاشت،
روی بام خانه رفت و در تاریکی
دنبال جای پا گشت تا از بام
پایین بیاید.
کسی به اسم صدایش زد
صدای مهربان تو بود.
گفتی: سعید! تاریک است...
صبر کن برایت چراغ بیاورم
برداشتى از زندگى امامدهمشيعيان
امام علىالنقىالهادى(عليهمالسلام)
داغ دوباره بر دل نازنین شما!
گفتند: علیّ بن محمّد میخواهد ضدّ حکومت قیام کند. سربازانش را شبانه به خانهی امام هادی علیهالسّلام روانه کرد. سرزده وارد خانهی امام شدند و به جست و جو پرداختند. امام را دیدند که روی خاک، رو به قبله نشستهاند و قرآن میخوانند. چیز مشت پرکنی نیافتند و عقده را با حمله به امام علیهالسّلام گشودند و ایشان را با سر و پای برهنه نزد متوکّل بردند!
متوکّل مثل همیشه در دستش جام شراب بود. برخاست و با وقاحت تمام، امام را در کنار خود نشاند و جام شراب را به آن حضرت تعارف کرد!!
امام فرمودند:
سوگند به خدا، هرگز گوشت و خون من با شراب آمیخته نشده و نخواهد نشد.
متوکّل گفت:
پس شعری بخوان!
امام فرمودند:
من در شعر، بهرهای اندک دارم.
متوکّل گفت:
حتماً باید اشعاری بخوانی.
امام هادی علیهالسّلام اشعاری در بیارزشی دنیا خواندند.
فطرت متوکّل بیدار شد و پشیمان گشت و گریه کرد. دیگران نیز گریستند. سپس دستور داد امام هادی علیهالسّلام را با احترام برگردانند.
یا صاحب الزمان!
این روزها، شمایید و اندوهی دیگر!
و چه ناشیانه، گفتیم و نوشتیم از آن مجلس شراب و بیحرمتی!
بی آن که یادمان باشد این، داغ دوبارهای است بر دل نازنین شما!
و رسم مروت نیست صاحب عزا را رنجاندن!
مولای من!
پیراهن مشکی از تن درآرید و لباس ظهور بر تن کنید که چارهی این خاطرات غمبار، که عمری همراهتان است، فقط ظهور است، ظهور!