🔲 *بوشهر مال هم افتاده وسط منطقه آزاد*
🟧 *عجب خوش شانس بوده بنده خدا، بی خبر از همه جا، رفت وسط بیابان یک مجتمع بزرگ زد برای خدمت به مردم، نمیدونست خدا اینجوری غافلگیرش میکنه و میندازش وسط منطقه آزاد که بشه اولین مجتمع تجاری منطقه آزاد بوشهر که هر مترش بشه خدا تومن🧐*
#انقلابیون _ بوشهر
🇮🇷 *انقلابیون بوشهر اینجاست* 👇👇👇
پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/ENGHLABun
*کانال ۱۵ درواتس آپ*
https://chat.whatsapp.com/KeLxKI5UfhtAXs6I6WOJk3
اینستاگرام
https://instagram.com/enghelabiuon_bushehr?igshid=r7fj1jp1aek0
سرباز رهبر:
هدف
روشن، تعیین شده
و
دقیق است،
محو اسرائیل از صفحهی روزگار
اے قدس عزیز...
صبور و منتظر باش...
سربازان حاج قاسم در راهند...
#القدس_لنا
#سردارشهید
#انقلابیون _ بوشهر
🇮🇷 *انقلابیون بوشهر اینجاست* 👇👇👇
پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/ENGHLABun
*کانال ۱۵ درواتس آپ*
https://chat.whatsapp.com/KeLxKI5UfhtAXs6I6WOJk3
اینستاگرام
https://instagram.com/enghelabiuon_bushehr?igshid=r7fj1jp1aek0
رهبر جبهه مقآومت حضرت امام خامنه ای در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان مصادف با روز قدس ساعت 14:30 خطاب به امت اسلامی و ملت ایران سخن خواهند گفت.
#انقلابیون _ بوشهر
🇮🇷 *انقلابیون بوشهر اینجاست* 👇👇👇
پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/ENGHLABun
*کانال ۱۵ درواتس آپ*
https://chat.whatsapp.com/KeLxKI5UfhtAXs6I6WOJk3
اینستاگرام
https://instagram.com/enghelabiuon_bushehr?igshid=r7fj1jp1aek0
بسم الله الرحمن الرحیم
"انالله و اناالیه راجعون "
جناب آقای دکتر غلامحسین کرمی
نماینده محترم مردم شهرستان های دشتی و تنگستان
⬛غم فقدان مادر، غم غریب و اندوه جانفرسایی است، اما مشیت الهی است که میبایست تسلیم تقدیر، خواست و رضای او بود.
خبر درگذشت والده گرامی و مکرمه جنابعالی موجب تأثر و تألم خاطر جوانان انقلابی استان بوشهرگردید. ضمن عرض تسلیت، برای آن مرحومه مغفوره رحمت و آمرزش الهی و برای جنابعالی و خانواده گرامیتان صبر، بردباری و طول عمر همراه با عزت و سربلندی از درگاه خداوند سبحان مسئلت داریم.
✍🏻 جوانان انقلابی استان بوشهر
#انقلابیون_بوشهر
🇮🇷 *انقلابیون بوشهر اینجاست* 👇👇👇
پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/ENGHLABun
*کانال ۱۲ درواتس آپ*
https://chat.whatsapp.com/JTDvLH5Ec20Dvi4gkvcBXd
*اینستاگرام انقلابیون را ویژه دنبال کنید*
https://instagram.com/enghelabiuon_bushehr?igshid=r7fj1jp1aek0
🇵🇸 انقلابیون بوشهر🇮🇷
*🔲 به #پویش_شهروند_دغدغهمند بپیوندید:* ⬛ با توجه به تجربه در انتخاباتهای گذشته که معمولا افراد کا
*دوستان انقلابی*
*🟩این پویش را نشر حداکثری دهید تا در انتخاب مردم روشنگری و کمک کنیم*
🟪 *کاندیدای انقلابی شهر خود را به ما معرفی کنید*
انقلابی بمانیم✌️
🇵🇸 انقلابیون بوشهر🇮🇷
🔲 *به کجا چنین شتابان*
هنوز چند روز بیشتر از تصویب منطقه آزاد بوشهر نگذشته که قیمت های زمین شهرک نیایش ( بوشهر ) از متری ۵ میلیون به متری ۱۵ میلیون در دیوار به فروش می رسد*
بچه های بوشهری، دیگه باید بساطشون و از بوشهر جمع کنند
📺 به تصویر فوق توجه کنید
#انقلابیون_بوشهر
🇮🇷 *انقلابیون بوشهر اینجاست* 👇👇👇
پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/ENGHLABun
*کانال ۱۲ درواتس آپ*
https://chat.whatsapp.com/JTDvLH5Ec20Dvi4gkvcBXd
*اینستاگرام انقلابیون را ویژه دنبال کنید*
https://instagram.com/enghelabiuon_bushehr?igshid=r7fj1jp1aek0
🟩 *وقتی یک داوطلب ذی نفوذ شورای شهر همسایه ات می شود*!
🔲 *مردم شریف بوشهر، استاندار محترم، فرماندار فهیم، شهردار و اعضای محترم شورای شهر و کلیه کارشناسان و مهندسان حوزه ساختمان بوشهر، این داستان *واقعی* *است:*
ما در میان کوچه های همین شهر زندگی می کنیم. ما هم مثل شما شرایط سخت کرونا را تحمل می کنیم. ما حتی یک بیمار خاص داریم که برای تهیه داروهایش مجبوریم با بوروکراسی های منسوخ بین بیمه، دانشگاه علوم پزشکی، درمانگاه و داروخانه پاسکاری شویم تا به دارو برسیم و البته هنوز هم ادامه دارد. با همه این احوال روزگار می گذشت. تا اینکه جناب همسایه یادش افتاد که زمینی دارد و باید آن را بسازد: یک چهار طبقه شیک در کوچه ای هشت متری که در ضلع دیگر آن حیاطی بر طبقه سوم رو به کوچه ی ده متری دارد! چه زیبا، خوب و مبارک. چه بهتر از این که زمینی آباد شود، چرخی بگردد، کارگری کار کند و نان بخورد. ولی این جناب همسایه که خود را برای شورای شهر هم داوطلب کرده است، تنها به حدود زمین خود راضی نیست. از بد حادثه ما با منزل ایشان یک دیوار مشترک داریم. سی و پنج سال پیش این دیوار در موقعیت اشتباهی واقع شد و امروز وسیله جولان دادن این همسایه شده است، اگرچه این همسایه مالک اولیه و سازنده این ملک نبود و بعدها به عنوان چهارمین مالک، همسایه ما شدند.
یک روز صبح درب منزلمان را زد و گفت می خواهم خانه ام را بکوبم و این دیوار مشترک را نیز خواهم کوبید. به او گفتیم این دیوار در تملک ما هم هست. گفت ای کاش همه اش مال شما باشد در آن صورت از حقم به راحتی خواهم گذشت. قرار شد زمان تخریب را به ما خبر دهد ولی یک روز صبح با صدای بی امان پتک و لودر و بیل مکانیکی بیدار شدیم؛ ولی مثل همه سازندگان که برای ادای احترام نزد همسایه می روند تا با کلامی مهر آمیز تحمل آن ضربات پتک را تسهیل کنند، اصلا به خود زحمت نداد و تخریب صورت گرفت.
ما که در یکسال گذشته به خاطر بیماری پیوند کلیه و خطر جدی کرونا، سخت گیرانه ترین پروتکل ها را به جان خریده بودیم، پایمان به اداره ثبت اسناد و شهرداری باز شد. ابتدا شرکت های نقشه کشی آمدند، گفتند حدود نیمی از دیوار متعلق به شماست. از کارشناسان ثبت اسناد خواستیم تشریف آوردند، آن ها نیز تایید کردند که حدود نصف دیوار متعلق به ماست.
با همین اسناد با همسایه تماس گرفتیم. گفتیم که ثبت چنین نظر داده. در کمال تعجب، صحبت قبل خود را فراموش کرد و خیلی راحت گفت: «من نظر ثبت اسناد را قبول ندارم!» گفتیم مگر نگفتی دیوار را تعیین تکلیف کنید؟!!
این ملک جناب همسایه دو بَر کوچه است. به ما گفت شهرداری دستور داده از آن کوچه ۵۰ سانتی متر عقب نشینی کند و چاره ای ندارد جز اینکه در زمین خانه ی ما پیشروی داشته باشه! ما فکر کردیم گوشمان اشتباه شنیده. گفتیم یعنی چه؟ مگر می شود؟ پس ما هم برویم در خانه همسایه مجاور پیشروی کنیم؟ گفت بله. ظاهرا طبع شوخی داشت و ما خبر نداشتیم یا ما را مسخره فرض می کرد. گفتیم شاید شهرداری گفته بود نصف زمینت را عقب نشینی کن، در آن صورت نصف زمین ما را می گرفتی؟ گفت حالا که فعلا با همین دیوار کار من درست می شود. گفت من به ثبت اسناد نمی آیم. ختم کلام.
ما در بهتی عجیب تلفن را قطع کردیم. خواب می دیدیم؟ این همان نام آشنای شهر بود؟ هم او که اینک داوطلب شورای شهر شده بود؟ یعنی ترس از آبرویش هم نداشت؟ سهم ضخامت دیوار برای ما حدود ده سانت بود که اگر در طول آن ضرب میشد شاید حدود یک متر می شد ولی یک پله یا تو رفتگی را به زمین ما تحمیل می کرد.
قصه ادامه داشت؛ فردایش آمد گفت می خواهم کانکس کارگرانم را روبروی منزل شما بگذارم؛ این کوچه خلوت تر است. گفتیم ما دو زن هستیم که در این خانه زندگی می کنیم و اغلب اوقات مردمان نیست. گفت کانکس را طبق قانون می توانم در این کوچه خارج از زمینم بگذارم، ولی با اصرار ما، به سختی پذیرفت ولی فردایش اضافه خاک فونداسیونش را به پهنای نصف کوچه و تا طول شش متر در کوچه هشت متری ریخت و رها کرد. هر چه گفتیم خاکت را جمع کن، فایده نداشت. گفت طبق قانون می توانم در کوچه بریزم. کانکس را بخاطر شما اینجا نگذاشتم ولی برای خاک چاره ای نیست. ما هم مثل خیلی از شما مردم شریف بوشهر این جزئیات را نمی دانستیم. رفتیم شهرداری و از یکی از مسئولین سؤال پرسیدیم. گفت در کوچه هشت متری فقط هشتاد سانت می تواند کارگاه و وسایل دپو کند. دوباره به مجری ساختمانش تذکر دادیم؛ ولی اینگونه به نظر می رسید که مالک به مجری اجازه نمی داد خاک را جمع کند. لاجرم شکایت بردیم به شهرداری. به بازرسی محترم در شهرداری موضوع را منتقل کردیم. گفت الساعه پیگیری می کنم. زنگ زد. جلوی خودمان به مسئول منطقه ی ما و گفت که بروید رسیدگی کنید، اگر درست است تذکر دهید تا خاک را جمع کنند. فردا آمد و پس فردا نیز، ولی خاک جمع نشد. ظاهرا حریفش نمی شدند یا احترامش را نگه می داشتند. عرض خود را به شهردار منطق
ه ی یک رساندیم. گفت خود شخصا بعد از ظهر می آیم چک می کنم. ولی باز هم تغییری حاصل نشد. با پیگیری های فراوان ما از طریق سامانه ۱۳۷ و سایر مسئولین شهرداری بعد از شاید ده روز، یک قوس دایره ای کوچک در آن خاک ایجاد کردند تا یک یادگاری بگذارند. وضعیت برای آخرین روزهای اسفندماه و آمدن سال جدید کمی بهتر شد. ولی هنوز کوچه پر از خاک و خل بود و سال نو با هفت سین سنگ و کلوخ در کوچه ما تحویل شد و در آن روزهای بادی، حیاط ما از آن همه خاک بی نصیب نماند. یک شب از هفته اول سال نو، حدود ساعت ده، با صدای بی امان درب خانه مواجه شدیم. گویا سر بریده داشتند. محکم بر در می کوبید. می کوبید و داد و بیداد می کرد. در هال را باز کردیم. بله صدای همان آقای همسایه بود. همسایه های زیادی نداریم. به زحمت شاید دو تا، تشخیص صدای این آقای همسایه ی مدعی ابدا کار دشواری نبود.
می گفت: «این خاک های منه، کسی حق نداره بهشون دست بزنه، هر کی آمد اینجا بگویید این ها خاک های شهرداره...» و همچنان بر در می کوبید. نمی دیدیم ولی اینقدر محکم می کوبید که گویا نه دست که لگد بر در زده می شد. گفت: « کار اشتباهی کردند شکایت کردند، خیلی اشتباه کردند» و همچنان می کوبید. ظاهرا با کارگرش صحبت می کرد ولی مخاطبش ما بودیم. قلبمان در سینه می تپید؛ یعنی خوشش می آمد کسی با همسر و دختر خودش هم چنین کند؟ ما هم روزي پدر و همسرمان زنده بود، در شهر دارای اعتبار بود، یک عمر خدمت کرده بود؛ ولی اینک دستش از دنیا کوتاه بود. یعنی این اقای همسایه اینقدر سرخوش از قدرت بود که دنیای بی اعتبار را فراموش کرده بود؟ ولی این را نفهمیدیم که چرا گفت "این ها، خاک های شهرداره." او اگرچه نفوذ زیادی در شهر داشت، ولی شهردار نبود، در حال حاضر یک نامزد شورای شهر بود که البته خیلی ها او را می شناختند و بعضی با او احتمالا رودربایستی داشتند. بعد از آن گفتیم اصلا از کوچه ی خاکی و دلخوشی شروع سال جدید هم گذشتیم.
مدتی گذشت تا اینکه به یاد یکی از آشناها افتادیم که از اصحاب مطبوعات هم هستند. ایشان را میانجی کردیم که شاید زبان دوستشان را بهتر بفهمند و مسئله کدخدامنشانه حل شود چراکه ظاهرا حزب سیاسی مشترکی داشتند. با او تماس گرفت. ظاهرا آقای همسایه به او گفته بود من مشکلی ندارم و زمینشان را خواهم داد، بیایند تا *گفتگو* کنیم. اساسا اهل *گفتگو* بود. این را خیلی تمرین کرده بود.
بر سر تاریخی وعده کردیم که در محل حاضر شود تا همگی گردن به حکم کارشناس اداره ثبت اسناد نهیم. کارشناسان بیچاره مجددا آمدند. متر کردند. گفتند ده سانتی متر از دیوار متعلق به ماست. ابتدا قیل و قال کرد و همان داستان مضحک کوچه مجاور و عقب نشینی اجباری شهرداری را پیش کشید ولی چون دید کارشناسان، گوششان به این ادعاهای بی اساسش بدهکار نیست، گفت باشد قبول است. ده سانت دیوار برایشان. کارشناسان که رفتند، گفتیم خب، فردا دیوار معهود را تخریب کنیم؟ دیوار را تخریب می کنیم و هر کس دیوار خود را بسازد. گفت من حاضر به تخریب دیوار نیستم. گفتیم جل الخالق! مرد حسابی، همین الان قول دادی. گفت بله. ده سانت زمین برای شماست. ولی الان تخریب نکنیم. بگذارید تا کمی کار ساختمان جلو برود. گفتیم گوشی تلفن ما پر است از پیام های شما که منت می گذاشتی که دیوار را به خاطر شما نگه داشتم. خواستم راحت باشید. پس چه شد؟ گفت نه، الان نه. گفتیم الان که ساده تر است. زمینت هنوز در طبقه همکف است. ما هم با اینکه ساختمان مان قدیمی است و با وجود همه مشکلات کرونا و گرانی مصالح، برای ختم غائله، آمادگی تخریب و ساخت دیوار جدید را داریم. منتها امتناع کرد. گفتیم شکایت به دادگاه می بریم. خنده ای کرد و گفت به جایی نمی رسید. راست می گفت. ما با بیمار پیوند کلیه ای که داشتیم تا همین جا هم در شرایط قرمز کرونایی ریسک کرده بودیم. شکایت بردن به دادگاه و طولانی شدن این موضوع و تردد در راهروهای دادگستری علاوه بر مراجعات ما به ثبت اسناد و شهرداری، در شرایط حساس کرونایی، خطری جدی بود که به جانمان گره می خورد.
آری دیپلماسی مان جواب نداده بود. سرکارمان گذاشته بود. ما هم که قدرت میدان نداشتیم. دقیقا از همان روز شروع کرد به قالب بستن تیرها که آماده شود برای سیمان سقف. در کمال تعجب دیدیم که در کوچه نیز قصد دارد جلوی ساختمانمان پیشروی کند. با محاسبه ای ساده دو زاری مان افتاد که دیوار را برای این تخریب نکرده که بتواند این پیشروی حدود بیست سانتی را نیز به بَرِ ملک ما تحمیل کند، در حالیکه این موضوع با وجود آن دیوار می توانست مغفول بماند. فورا به شهرداری مراجعه کردیم؛ نهادی که به خاطر کرونا در حالت نیمه تعطیل قرار گرفته بود. شرح ماوقع را نوشتیم. مهندسی که معاون شهردار منطقه یک بود، موضوع را متوجه شد و دستور داد ناظران در محل حاضر شوند. ناظران خیلی سریع آمدند و بعد از اندازه گیری متوجه موضوع شدند و اخطاریه نوشتند. دو ساعتی نگذشت که آقای
همسایه زنگ زد. گفت قرار نبود شکایت کنید. گفتیم تخلف کردی ناظران هم قبول دارند. گفت آنها صلاحیت ندارند در این باب نظر بدهند؛ من خودم ناظر نظام مهندسی دارم. پول می دهم تا نظارت کند. ناظر شهرداری اصلا حق نداشته بیاید و نظر بدهد. گفتیم حتی ناظر سازه ات هم به تخلفت اذعان دارد و می گوید آن را گزارش کرده. گفت نه هرگز هرگز... و در افق محو شد.
دو سه روز بعد دیدیم که تیر را کمی بریدند ولی مشخص بود که اگر نما اجرا شود، ده سانت از بَرِ زمین ساختمان ما را خواهد گرفت. مجددا به شهرداری مراجعه کردیم. این بار به سراغ رئیس یکی از بخش های شهرداری منطقه یک رفتیم. گفتیم آقای مهندس، همسایه مان با پروانه ای که صادر شده ده سانت از بَرِ منزلمان را می گیرد.
گفت چطور؟ گفتیم می گوید کارشناسان شهرداری به او اجازه داده اند تا ده سانت در کوچه پیشروی کند. گفت ولی این برای کوچه بن بست صادق نیست، چون جلوی ملک شما می آید. گفتیم به او توضیح داده ایم ولی قبول نمی کند. گفتیم او می گوید: «شهرداری از کوچه مجاور دستور ۵۰ سانت عقب نشینی داده و من مجبورم در زمین شما پیشروی کنم تا مساحت زمینم کامل شود.» با آرامش گفت ما عرصه را از او نگرفتیم، فقط قسمت اعیانی را کم کردیم. چشمان مان وا مانده بود. آقای همسایه در تمام مدت گفته بود که ای داد ای بیداد، زمینم از دست رفته. گفتیم مهندس، چاره چیست؟ گفت می گویم تا ناظران بیایند بررسی کنند. ناظران محترم شهرداری آمدند. ناظران پر تلاشی که ای کاش حمایت بیشتری داشتند. به نتیجه نرسیدیم. روز پنج شنبه آن رئیس بخش، شخصا در محل حاضر شد تا به موضوع خاتمه دهد. بنده ی خدا، دهان روزه، با وسایل اندازه گیری اش آمد. متر زد. گفت آقای همسایه، ده سانت از دیوار، مال این بندگان خداست. آقای همسایه باز قیل و قال کرد. رفتیم روی پشت بام تا تکلیف پیشروی در کوچه که موجب ضایع شدن بَرِ ساختمان می شد را بررسی کنیم. آقای رئیس متر را گذاشت. ده سانت را نشان می داد. به همسایه گفت با نمای سنگی که اجرا خواهی کرد، ده سانت در جلوی ملکشان پیشروی خواهی کرد. همسایه گفت آقای مهندس، نمای سنگ نمی خواهم کار کنم. یک سیمان ساده است. مهندس با تعجب گفت سیمان؟؟ همسایه پاسخ داد «می خواهم سیمان باشد تا هر سال رنگش را عوض کنم. یک سال سبز، یکسال صورتی...» نگاهمان به پیراهن سبز فسفری اش افتاد. یادمان آمد که او قرار است عضو شورای شهرمان شود و برای همه ما اهالی شهر تصمیم بگیرد. نمی دانیم معماری بوشهر آن هم در این محله را با کدام منطقه یا کشور مقایسه می کرد!
مهندس گفت اگر نمای سنگ اجرا نکنی، حدود ۵ سانت پیشروی خواهی داشت؛ بنابراین پنج سانت باقی خواهد مند. سپس مهندس رو به ما کرد و گفت پنج سانت برای بَرِ ساختمانتان باقی خواهد ماند. بعدها که خواستید ملکتان را بسازید همین پنج سانت را نیز به عنوان درز انقطاع رها خواهید کرد. سخت نگیرید. صلوات بفرستید تا مسئله حل شود. گفتیم آقای مهندس ایشان قول می دهند که نمای سنگ کار نکنند؟ که یهو آقای همسایه در حرفمان پرید که: « بله. اصلا از سنگ خوشم نمی آید. حتی اگر پول سنگ را هم بدهید نمای سنگ کار نمی کنم.» چشمانمان به چشمان مهندس بود. گفت قول می دهد، من *تضمین* می کنم.
مردم شریف بوشهر، استاندار محترم، فرماندار فهیم، شهردار و اعضای شورای شهر محترم و کارشناسان و مهندسان بزرگوار حوزه ساختمان بوشهر، این ماجرا واقعی است. ما امروز مو به موی مسئله را با شما در میان گذاشتیم. همه شما شاهد باشید که بر ما چه گذشت. ما هنوز دیوارمان را پس نگرفتیم. این همسایه بابت قولش امضایی نکرده است. در ماه مبارک رمضان بارها سخن ناروا رانده و تهدید کرده است.
اگر به جای ما، جناب فرماندار یا شهردار یا هر مسئول بلند پایه ای همسایه این مرد بود، آیا ماجرا به همین نحو پیش می رفت؟؟ حالا که ما خانواده ای کم تعداد هستیم باید اینگونه معطل بمانیم؟ امروز روز قدس است. ما توی همین کوچه های خیابان باهنر بوشهر زندگی می کنیم. ما را نیز فراموش نکنید.
*نسرین مصدق زاده، لیلا صدرائی*
#انقلابیون_بوشهر
🇮🇷 *انقلابیون بوشهر اینجاست* 👇👇👇
پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/ENGHLABun
*کانال ۱۲ درواتس آپ*
https://chat.whatsapp.com/JTDvLH5Ec20Dvi4gkvcBXd
*اینستاگرام انقلابیون را ویژه دنبال کنید*
https://instagram.com/enghelabiuon_bushehr?igshid=r7fj1jp1aek0
🇵🇸 انقلابیون بوشهر🇮🇷
همسایه زنگ زد. گفت قرار نبود شکایت کنید. گفتیم تخلف کردی ناظران هم قبول دارند. گفت آنها صلاحیت ندارن
*با متخلف باید برخورد شود اگر مسئول باشد باید دوبرابر برخورد شود*
*مسئولین محترم نام و نام خانوادگی و آدرس عضو شورای مردم آزار شهر بوشهر در اختیار انقلابیون بوشهر میباشد اگر میخواهید پیگیری کنید و بداد این خانم که با مادر پیر خودش داره زندگی میکند برسید بسم الله*