Fan Art | ایما
#Art #ISTP #ISTP_Character #هوش_مصنوعی پسربچه در تماشای ستاره ها شبتون پرستاره💫🌖🌕 ⠇#ادمین_میا🦩 ════
#Art #ISTP #istp_character #مرد_istp
حوصله انجام کاری رو نداره ☠
⠇ #ادمین_ترمه 🧿
══════════════
⠇ @Eema_Art
Fan Art | ایما
#Art #ENFJ #ENFJ_Character #زن_ENFJ پرچم دار اردوی مدرسه🚩🥰 ⠇#ادمین_راعیل🫐 ══════════════ ⠇ @Eema_
#ART #enfj #enfj_character
کاراکتر #زن_enfj تصور #هوش_مصنوعی🤖
⠇ #ادمین_ردسا 🕶✨️
══════════════
⠇ @Eema_Art
Fan Art | ایما
#Art #ESTJ #ESTJ_Character •°`🤍 کاراکتر #زن_estj 🌬🌊 ⠇#ادمین_راعیل🫐 ══════════════ ⠇ @Eema_Art
#Art #ESTJ #ESTJ_Character #زن_Estj #هوش_مصنوعی
توی کتابخونه مدرسه📘🖌
⠇#ادمین_میا🦩
══════════════
⠇ @Eema_Art
Fan Art | ایما
#Art #ENFP #ISFP #enfp_isfp #هوش_مصنوعی #Relationship وقتی درکنار همدیگه اینقد زیبا میشین🥺💓 ⠇#ادم
#Art #enfp_isfp #ENFP #ISFP #هوش_مصنوعی #Relationship
_روز خوبیه،مگه نه isfp؟😃
_این طور به نظر میاد🫂
⠇#ادمین_ابریشم🍁
══════════════
⠇ @Eema_Art
Fan Art | ایما
#ART #entj #enfj #Relationship تصور #هوش_مصنوعی از شیپ #enfj_entj🤖 ⠇ #ادمین_ردسا 🕶✨️ ═════════════
#Art #ENTJ #ENFJ #ENFJ_ENTJ #Relationship
قهرمان و فرمانده🦯⚔
⠇#ادمین_راعیل🫐
══════════════
⠇ @Eema_Art
Fan Art | ایما
#Art #INFJ #infj_character #مرد_infj گیسو کمندیه برای خودش 🌬 ⠇ #ادمین_ترمه 🧿 ══════════════ ⠇ @Eema
#Art #INFJ #INFJ_Character #مرد_Infj
وسط دریا توی اوج جرز و مد🌊
⠇#ادمین_میا🦩
══════════════
⠇ @Eema_Art
Fan Art | ایما
#Art #ENFJ #ESFJ #ENFJ_ESFJ #Relationship دوستای خوب🎂 @Eema_Art | #ادمین_راعیل
#Art #ESFJ #ISFJ #ENFJ_ESFJ
#Relationship
غصه نخور ، بستنی بخور🍦
⠇#ادمین_راعیل🫐
══════════════
⠇ @Eema_Art
سلام به ایما آرتی های عزیز✨🌼💛
روز جمعه تون بخیر و نیکی🍁😍
چالش امروز یه #چالش داستانیه!📖
به این آرت نگاه کنید و یه داستان کوتاه ازش بگین!💘🪞🪄
.
قشنگترین داستان ها توی کانال قرار میگیره🔖💁🏻♀
.
.
📌داستان هاتون رو اینجا بفرستین:
https://daigo.ir/secret/15748834
.
منتظرتون هستیم! ☕️
⠇#ادمین_راعیل🫐
══════════════
⠇ @Eema_Art
•| 🖋 داستان کوتاه شما درباره چالش آرت عاشقانه💘
سلام ادمین راعیل ، خدا قوت
این داستان ، یک عاشقانه دراماتیک است
ـinfp دوست داشت دنیا را لمس کند، به جنگل برود، از رود خروشان گذر کند، گل ها را ببوید و با پرندگان و حیوانات بازی کند
از بوته های کنار برکه توت بچیند و از بالای کوه هویج و بلوط وحشی جمع کند
اما او اجازه هیچ یک از این کار هارا نداشت ، چرا که همسرش #intj نگران او بود و میترسید او را از دست دهد
چرا که #infp بیماری قلبی سختی داشت و نمی توانست زیاد فعالیت کند
مرد جوان همسرش را بسیار دوست داشت
و هر روز برایش گل میچید
اما همسرش این موضوع را درک نمیکرد و گمان میبرد که توسط آن مرد در خانه اش زندانی شده است
هیچ کدام مقصر نبودند و یا نیست بدی نداشتند
فقط چون از دو دنیای متفاوت بودند برای هم ناشناخته بودند
و قدرت درک هم را نداشتند.
📌شما هم داستانای جذابتونو اینجا بفرستین::
https://daigo.ir/secret/15748834
⠇#پیام_شما💬
══════════════
⠇ @Eema_Art
•| 🖋 داستان کوتاه شما درباره چالش آرت عاشقانه💘
ـ #isfj دخترک مهربونی بود که کارش با گیاهان دارویی نظیر نداشت و مردم اون رو به اسم دختر شفابخش میشناختن
مردم از isfj میپرسیدن که چی دوست داره و اون هر بار میگفت «هیچی زیباتر از یک دسته گل نیست»
زمان میگذشت و همه چیز خوب بود تا اینکه یک بیماری وحشتناک بین مردم سرایت کرد و خونه isfj که زمانی پر از گلهای رنگی بود تبدیل به خانه ای پر از درد و ناله بیمارانی شد که isfj شب و روز برای بهبودشون تلاش میکرد اما خیلیا دووم نمی آوردن و مردم isfj رو مقصر میدونستن
ماه ها گذشت و بالاخره شر بیماری از دهکده کم شد ولی isfj دیگه نمیتونست نگاه های تهدید آمیز و خشمناک مردم رو تحمل کنه و چنین جوابی در برابر این همه فداکاری قلبشو به درد میاورد
ـ isfj به قدری غمگین شد که دیگه حتی از دیدن گلها هم خوشحال نمیشد!
📌شما هم داستانای جذابتونو اینجا بفرستین::
https://daigo.ir/secret/15748834
⠇#پیام_شما💬
══════════════
⠇ @Eema_Art
•| 🖋 داستان کوتاه شما درباره چالش آرت عاشقانه💘
در حال بازگشت به خانه، دست ای لاله زرگون را دیدم که در کنجی دنج به دور هم نشسته اند... لبخند زدم:) الیف همیشه گل ها را دوست داشت و چه بهتر که اکنون برایش گل میبردم... دست بردم و گلها را چیدم و به نزدش بردم اما تا در را گشودم، تیز زهرآگین کمانش قلب عاشقم را شکافت و من را به سوی مرگی ابدی برد و آخرین صدا، صدای اشکاهش بود و فریاد تاسفش!
از طرف یک #intj
📌شما هم داستانای جذابتونو اینجا بفرستین::
https://daigo.ir/secret/15748834
⠇#پیام_شما💬
══════════════
⠇ @Eema_Art
•| 🖋 داستان کوتاه شما درباره چالش آرت عاشقانه💘
چه غروبی دلگیری؛غروب روز جمعه.کلاغ ها چند دقیقه است که دیگه غار غار نمی کنن.دور و ورم سکوت عجیبی حاکم میشه.دلمم میگیره.البته توهینی که به عزیز ترین کس زندگیم که امروز صبح کردم بی تاثیر نیست.عذاب وجدان،وجودم رو عذاب میده که تنها راه رهایی عذر خواهیه.
یه چند تا گل داخل باغچه در اومده.می دونم اون این گلارو دوست داره.می چینمشون .
از پله ها بالا میرم. به اتاقش رسیدم.در میزنم .صدای تق تق در، راهرو رو فرا میگره ،اما صدایی نمیاد.
دوباره در میزنم کسی جواب نمیده بالاخره در رو باز می کنم.
ناگهان،یه برزخ در هم رو داخل اتاق می بینم.تمام گل هایی که قبلا واسش برده بودم زمین ریخته بود،و یه تیر روی صورتم نشونه گرفته شده بود.اما قبل از شکلیک ،بال هایش داخل اشک هایش غرق شد و دیگه نتونست پرواز کنه.
📌شما هم داستانای جذابتونو اینجا بفرستین::
https://daigo.ir/secret/15748834
⠇#پیام_شما💬
══════════════
⠇ @Eema_Art
Fan Art | ایما
#fun #webtoon #comic • روزمرگی تایپهای MBTI توی دانشگاه! 😁 قسمت هشتم، پارت 1/7✨ ⠇#ادمین_هرماینی 💜
#fun #webtoon #comic
• روزمرگی تایپهای MBTI توی دانشگاه! 😁
قسمت نهم، پارت 1/6✨
⠇#ادمین_هرماینی 💜
══════════════
⠇ @Eema_ART
#fun #webtoon #comic
• روزمرگی تایپهای MBTI توی دانشگاه! 😁
قسمت نهم، پارت 2/6✨
⠇#ادمین_هرماینی 💜
══════════════
⠇ @Eema_ART
#fun #webtoon #comic
• روزمرگی تایپهای MBTI توی دانشگاه! 😁
قسمت نهم، پارت 3/6✨
⠇#ادمین_هرماینی 💜
══════════════
⠇ @Eema_ART