#ESTJ _ دقت و دیسیبلینشو به طور غیر مسقیم تو سر عروسش می‌کوبه @Eema_mbti | #ادمین_هیوا

#INFJ _ بهترین رفتارو با عروسش داره و همه فک میکنن خیلی با هم خوبن، ولی در حقیقت دمار از روزگار عروسه درآورده @Eema_mbti | #ادمین_هیوا

#INTP _ کلا کاری به کار عروسش نداره😂 @Eema_mbti | #ادمین_هیوا

#ENTP _ همون مادرشوهری که همش بین پسر و عروسش اختلاف میندازه، بعد میشینه از دور به دعوای اون دوتا نگاه میکنه و تخمه میخوره😂 @Eema_mbti | #ادمین_هیوا

‌ ‌اگه نمیدونی اینجا چه خبره یه سر به این پیام بزن👀☝️🏻 ‌

°•تایپ‌ها بعنوان مربی مهدکودک -نوبت‌های کاری_آزمایشی📝 "روز اول" سلام قربان وقت بخیر! همانطور که فرموده بودید، من نیروهای جدید را تحت نظر گرفتم و عملکردشان را مورد بررسی قرار دادم. اکنون نتایج را خدمت شما عرض می‌کنم: خانم #ISTJ برخورد مناسبی با بچه‌ها داشتند. ایشان قانون‌مدار و باملاحظه بودند و طبق برنامه‌ی مهدکودک، پیش می‌رفتند. همراه بچه‌ها سرساعت در سالن ناهار خوری حاضر شدند، به موقع آنها را به زمین بازی بردند و در وقت معین شده آنها را خواباندند. اما از نظر خود بچه‌ها، خانم #ISTJ ترسناک است و زیاد نمی‌خندد. آنها فکر می‌کنند که او عصبانی است و بچه‌ها را دوست ندارد. همچنین خانم #ISTJ در مصاحبه ذکر کرده بود: "با بچه‌ها مشکلی ندارم اما از بودن با اونا لذتم نمی‌برم. ولی دوست دارم درست و منظم تربیت بشن." عملکرد خانم #ISTJ به عنوان یک مدیر و یا دبیر بسیار عالی است اما چندان مناسب مربی مهدکودک بودن نمی‌باشند. @Eema_MBTI | #ادمین_ردسا

°•تایپ‌ها بعنوان مربی مهدکودک -نوبت‌های کاری_آزمایشی📝 "روز دوم" روز یکشنبه که نوبت کاری_ آزمایشی خانم #ESFP بود، با تاخیر سرکلاس حاضر شدند و یا در زمین بازی، زمان از دست‌شان در رفت و نتواستند سرساعت بچه‌ها را بخوابانند. با اینحال روز بسیار خوبی برای خود بچه‌ها بود. آنها شاد و خوشحال بودند و مربی جدیدشان را دوست داشتند؛ موقع قصه‌گویی هم با دقت به‌ حرف‌های خانم #ESFP گوش می‌دادند. بی‌برنامگی و اشتباهات خانم #ESFP قابل چشم پوشی نیست، خصوصاً دیر آمدن در روز اول کاری‌ که دور از انتظار ما بود؛ اما این میزان علاقه‌ای که بین او و بچه‌ها، تنها توی همین چند ساعت ایجاد شد، غافل‌گیر کننده بود. ایشان می‌توانند کمی روی زمان‌بندی خود تمرین کنند تا برنامه‌ها بهتر پیش بروند. اگر این مورد اصلاح شود، مربی بسیار خوب و مفیدی خواهند بود؛ چرا که بچه‌ها به حرف کسی که دوست دارند راحت‌تر گوش می‌دهند. @Eema_MBTI | #ادمین_ردسا

°•تایپ‌ها بعنوان مربی مهدکودک -نوبت‌های کاری_آزمایشی📝 "روز سوم" روز سوم، خانم #ENFJ سرساعت همراه با مقداری خوراکی و اسباب‌بازی جدید سرکلاس حاضر شدند و در همان ثانیه‌های اول دل بچه‌ها را بدست آورد. ایشان به خوبی کنترل کلاس را بدست گرفته بودند و همانطور که با بچه‌ها بازی می‌کردند، طبق برنامه پیش می‌رفتند. ایشان در مصاحبه خود گفته بودند:"من عاشق بچه‌هام و از بازی کردن باهاشون سیر نمی‌شم! تازه می‌تونم خیلی خوب اوضاع رو کنترل کنم و با تک‌تک‌شون ارتباط بگیرم!" تنها مشکل این است که شاید بچه‌ها به ایشان وابسته شوند و برای همین بهتر است با بچه‌ها صحبت زیادی نکند و همانطور که از یک مربی مهد انتظار می‌رود و به همان اندازه، ارتباط بگیرد. @Eema_MBTI | #ادمین_ردسا

°•تایپ‌ها بعنوان مربی مهدکودک -نوبت‌های کاری_آزمایشی📝 "روز چهارم" روز بعد، نوبت کاری خانم #INTJ بود. ایشان خیلی زودتر از وقت معین شده رسیدند؛ احول پرسی کوتاهی با مربیان دیگر کردند و در کلاس نشستند. گویی تمام وسایل را زیر نظر داشتند. وقتی بچه‌ها رسیدند، با آنها صحبت کوتاهی کرد تا بیشتر با آنها آشنا شود. اما بعد از آن بیشتر روی حرکات بچه‌ها دقیق شده بودند که هرکسی به چه کاری مشغول است. او سرساعت بچه‌ها را به زمین بازی، سالن ناهار خوری و اتاق خواب برد و نظارت خوبی روی آنها داشت. اما هیچ‌کدام از بچه‌ها ارتباطی با او نگرفتند. بعد از کلاس ایشان به من گفتند:"باید می‌دیدم که هرکدوم‌شون چطور شخصیتی دارن تا بهتر بتونم در رابطه با اونا عمل کنم." این میزان از نکته‌بینی خانم #INTJ قابل تحسین است؛ اما حوصله بیشتر بچه‌ها در آن روز سر رفته بود. شاید با گذشت زمان، عملکرد بسیار خوبی از ایشان در مربی‌گری ببینیم اما فکر می‌کنم آن‌قدرها هم مناسب مربی‌گری مهدکودک نباشند. @Eema_MBTI | #ادمین_ردسا

°•تایپ‌ها بعنوان مربی مهدکودک -نوبت‌های کاری_آزمایشی📝 "روز پنجم" روز دوشنبه، نوبت کاری_ آزمایشی خانم #ENTP، ورودی غافل‌گیر کننده به اتاق بچه‌ها داشتند و همه را وجد آوردند. ایشان لباس‌ یکی از کاراکترهای انیمیشنی را پوشیده بودند و با ظاهری بسیار جالب و متفاوت وارد کلاس شدند. به محض وردش به کلاس، بچه‌ها جیغ کوتاهی کشیدند و هیجان‌زده شدند؛ او لباس ونوم را پوشیده بود و دنبال بچه‌ها میدوید و سعی می‌کرد آنها را اسیر کند و از بچه‌ها می‌خواست شجاع باشند و دوستان در بند خود را نجات دهند! همه چیز خوب بود تا اینکه یکی از بچه‌ها بخاطر نقاب ترسناکی که خانم #ENTP به صورت داشتند ترسید و گریه کرد. در این هنگام خانم #ENTP بنظر کمی دستپاچه شد؛ گویی انتظار همچین اتفاقی را نداشتند؛ اما خیلی سریع کنترل اوضاع را بدست گرفتند و با شکلک‌های بامزه، کودک را خنداندند. آن روز، روز خوب و جذابی برای بچه‌ها بود و همه با خوشحالی به خانه بازگشتند؛ همچنین توانایی خانم #ENTP در مقابله با گریه‌ی کودک و بدست‌گیری وضعیت قابل تحسین است. @Eema_MBTI | #ادمین_ردسا

°•تایپ‌ها بعنوان مربی مهدکودک -نوبت‌های کاری_آزمایشی📝 "روز ششم" در هفته جدید، خانم #ISTP به موقع سرکلاس حاضر شد. او صحبت کوتاهی در حد پرسیدن اسم بچه‌ها و بازی مورد علاقه آنها کرد و سپس، طبق برنامه مهدکودک پیش رفت. اما در بین بازی بچه‌ها، خانم #ISTP به طور تصادفی اسباب‌بازی یکی از بچه‌ها را خراب کرد و باعث ناراحتی و درنهایت گریه‌ی او شد. خانم #ISTP ابتدا کمی عصبی بنظر می‌رسیدند اما خیلی خوب اوضاع را بدست گرفتند. ایشان برای بچه‌ها و آرام کردن کودک شعبده بازی کوتاه و جالبی انجام دادند و باعث شدند که حواس بچه‌ها به کلی از اسباب‌بازی خراب پرت شود. او به صورتی نامحسوس اسباب‌بازی را مخفی کرد. با اینکه خانم #ISTP ارتباط زیادی با بچه‌ها نگرفتند، اما کلاس آن روز به خوبی برگزار شد و ایشان با موفقیت مشکلات احتمالی را پشت سر گذاشتند. البته اگر خانم #ISTP از ابتدا توجه بیشتری به اسباب‌بازی‌های روی زمین داشتند، هیچکدام از این مشکلات بوجود نمی‌آمد؛ همچنین اسباب‌بازی خراب را به کلی فراموش کردند و به بنده برای تعمیر آن، تحویل ندادند. @Eema_MBTI | #ادمین_ردسا

°•تایپ‌ها بعنوان مربی مهدکودک -نوبت‌های کاری_آزمایشی📝 "روز هفتم" روز بعد، نوبت کاری_آزمایشی خانم #ENFP، با لباسی ساده و کودکانه، با یک عروسک دستکشی وارد کلاس شد. او صدای خودش را تغییر می‌داد و با لحن‌های بامزه‌ای، از طریق عروسک دستی خود، با بچه‌ها صحبت می‌کرد. بیشتر بچه‌ها، خصوصا درونگراها از این ایده استقبال کردند و دوست داشتند با عروسک خانم #ENFP صحبت کنند. همچنین ایشان، در کلاس قصه گویی صدای هر شخصیت را عوض می‌کرد و با لحن خاصی می‌خواند و سعی می‌کرد که همزمان، نمایش آن را نیز اجرا کند. در پایان هم نتیجه‌ی داستان را از بچه‌ها می‌خواست. خانم #ENFP، به خوبی با بچه‌ها ارتباط گرفتند و دوست شدند و تقریبا همه چیز به موقع انجام شد؛ البته کلاس قصه‌گویی، بخاطر گفت و گویی که با بچه‌ها داشتند، کمی بیشتر از همیشه زمان برد و باعث معطل شدن والدین شد. هرچند بعضی از مادران، رفتار و صحبت‌های خانم #ENFP را تحسین می‌کردند و دوست داشتند. @Eema_MBTI | #ادمین_ردسا