eitaa logo
ایما | شخصیت شناسی MBTI
32.1هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
18 فایل
اولین و‌تخصصی ترین مجموعه شخصیت شناسی در ایتا🤩 اینجاییم تامسیرخودشناسی رو براتون هموارتر کنیم✌🏻 B2n.ir/s42083 :تست رایگان @MBTItest :کانال راهنما @Eema_tab :تبلیغ‌ وتبادل @Chatrooom :ارتباط باما صفرتاصد تولیدمحتوای‌ ایما؛ کپی بهرشکلی🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
ایما | شخصیت شناسی MBTI
‌ تا ساعت هشت و نیم امشب کد چهارحرفی تیپ شخصیتی رفیقتو اینجا بفرست👇🏻👇🏻👇🏻 "مهلت تموم شد... امیدوارم
‌ مهلت درخواست این قشنگا به پایان رسید:) ‌ممنون از همه کسایی که بهمون پیام دادن🌻 تعداد زیاده، کمی صبوری پیشه کنید پیشنهادات کادوی تایپی که درخواست کردین برای تک تک تون ارسال میشه☺️ ‌
‌ از سری مشکلات ENTJها😂💔 ‌
‌ همون طور که میدونید جمعه ها روز داستانه و تو کانال یه داستان مرتبط با mbti قرار میدیم اما امروز تصمیم گرفتم 🔸"داستان 'واقعیِ' یکی از دوستامو"🔸 براتون تعریف کنم🙂 ‌ ‌
داستان زندگیِ یه مادر enfpی همراه🥲 اون یه مادر فوق العاده بود همیشه با بچه هاش تو هرکاری همراه میشد و این باهم بودنه یا دوباره بچه شدنه حس خوبی بهش میداد. بچه هاشم عاشق مادرشون بودن و همیشه میگفتن وقتی کنارشونه خیلی بهشون خوش میگذره🥳 ‌ ‌
کمتر پیش میومد که...☺️ قانون یا برنامه ای اونو نگران کنه و بیشتر دلش میخاست زمان فراغت زیادی برای بچه هاش فراهم کنه تا با همدیگه جهانو کشف کنن و خوش باشن! اون به خوبی میتونست احساسات و تفکرات اعضای خانواده رو شناسایی کنه و یه حامی دلسوز براشون باشه🥺 ‌
‌‌ اون و همسرش...😁 حرف همدیگه رو خیلی خوب میفهمیدن و چشم انداز مشترکی نسبت به جهان داشتن. اصلا همین موضوع بود که باعث شد سر یه پروژه مشترک تو دانشگاه عاشق هم بشن و پیوند بین ذهن هاشون دائمی بشه😍 ‌
شوهر intjش... 😃 عاشق گرمی، اشتیاق و راحتی اجتماعی اون بود(اینو بارها و بارها بهش میگفت) و به همسرش کمک میکرد تا مدیریت زمان بهتری داشته باشه و پروژه های مختلف رو دقیق تر پیش ببره😎(برگرفته از اقرار هردو:) ‌
‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌ اونا یه خونه گرم و فوق العاده صمیمی داشتن:))) اما زندگی هیچ وقت ایده آل نبوده و نیست... و مشکلات جدی و مهمی هم این وسط به چشم می‌خوردن! ‌‌ ‌‌
هرکار کوچیکِ خونه...😰 برای ENFPی ما تبدیل به یه بحران بزرگ میشد و این جزئیات و کارای روزمره زیاد خونه حسابی خستش میکردن. اون به خوبی خودشو با لیوان شیری که یهو واژگون شده یا برنامه های دقیقه آخری وفق میداد ولی کناراومدن با ساعت دقیق انجام دادن بعضی کارها، حاضر شدن تو جلسات مهم به طور منظم و ... به شدت براش اذیت کننده بودن💔 ‌ ‌
اون همش نگران بود که نکنه...😫 تصمیم نادرستی بگیره و درنتیجه اون موقعی که باید تصمیم نهایی رو میگرفت و از قبل تکلیف و موضع خودش رو روشن میکرد، چندان موفق نبود. در نتیجه تو چشم بچهاش جدی و با ثبات به نظر نمیرسید و بچها هرچه قدر بزرگ تر میشدن کمتر اونو جدی میگرفتن!😥 ‌
اون از ملاقات با دیگران به وجد میومد ولی...😭 همسرش کاملا برخلاف اون ترجیح میداد بیشتر تایمشو تو یه محیط آروم و خلوت سپری کنه. enfpعاشق دیدن دوستاش و برنامه های اجتماعی غیرمنتظره بود ولی شوهرش مدام درمورد اینکه آیا میخاد شرکت کنه یا نه، اجازه بده یا نه، تردید داشت و زیاد فکر میکرد.😪 ‌