صورت تیره اش از شدت خونریزی زرد شده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی میزد و نگاه هیزش در صورتم فرو میرفت. دیگر به یک قدمی ام رسیده بود، بوی تعفن
لباسش حالم را به هم زد و نمیدانستم چرا مرگم نمیرسد که مستقیم نگاهم کرد و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :
»پسرعموت رو خودم سر بریدم!«
احساس کردم حنجره ام بریده شد که نفس هایم به خسخس افتاد
و دیگر نه نفس که جانم از گلو بالا آمد. اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمی اش را به سمتم بلند کند که از درد سرشانه صورتش در هم رفت و عربده
کشید. چشمان ریزش را روی هم فشار می داد و کابوس سر بریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود که دستم را داخل ساک بردم. من با حیدر عهد بسته بودم
مقاوم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود و باید اسیر هوس این بعثی می شدم که نارنجک را با دستم لمس کردم. عباس برای چنین روزی این نارنجک را به من
سپرد و ضامنش را نشانم داده بود که صدای انفجاری تنم را تکان داد. عدنان وحشت زده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجک را از
ساک بیرون کشیدم. انگار باران خمپاره و گلوله بر سر منطقه میبارید که زمین زیر پایمان می جوشید و در و دیوار خانه به شدت میلرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره
روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم میچرخید و با اسلحه تهدیدم میکرد تکان نخورم. چشمان پریشان عباس یادم
آمد، لحن نگران حیدر و دلشوره های عمو، غیرتشان برای من می تپید و حالا همه شهید شده بودند که انگشتم به سمت ضامن نارنجک رفت و زیر لب اشهدم را خواندم.
چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، سر بریده حیدر را میدیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین میکشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد میکرد:
»برو اون پشت! زود باش!«
دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار نارنجک از دستم رفته و نمی فهمیدم چه شده که این همه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمیتوانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد:
»برو پشت اون بشکه ها! نمیخوام تو رو با این بی پدرها تقسیم کنم!«
قدم هایم قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار میلرزید، همهمه ای را از بیرون خانه میشنیدم و از حرف تقسیم غنائم می فهمیدم داعشی ها به خانه نزدیک میشوند و عدنان این دختر زیبای شیعه را تنها برای خود میخواهد. نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمی داد که گلنگدن را کشید و نعره زد:
»میری یا بزنم؟«
و دیوار کنار سرم را با گلوله ای کوبید که از ترس خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه تهدیدم میکرد تا پنهان شوم. کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار می کردم که بدن لرزانم را روی زمین میکشیدم تا پشت بشکه ها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم. ساکم هنوز کنار دیوار مانده و می ترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین میشد، فقط این نارنجک میتوانست نجاتم دهد. با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفس های وحشت زده ام را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد:
»از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!«
و صدایی غریبه می آمد که با زبانی مضطرب خبر داد:
»دارن میرسن، باید عقب بکشیم!«
ادامه دارد...
✍ #ف_ولی_نژاد
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
لطفا عضو بشید :
Eitaa.com/efshagari57
لازمه قبل از شروع بحثم اینو عرض کنم که وظیفه ما حمایت از دولته تا جایی که خطا نکنه
هر جا اشتباه ببینیم قطعا انتقاد خواهیم کرد
پس اینکه عده ای فکر کنند چون پزشکیان انتخاب ما نبوده پس ما برای اینه که داریم انتقاد میکنیم درست نیست
قبل از هر چیزی میخوام یاد آوری کنم اون بحثی رو عرض کردم که در دولتهای قبل این شخص بود که رأی میاورد یعنی خود شخص مقبولیت عمومی داشت مثل خاتمی مثل احمدینژاد مثل شهید رئیسی و حتی روحانی ،اما این بار مردم به پزشکیان رأی ندادن ،به تفکر پشت جریان پزشکیان رأی دادن
یعنی چی؟
الان توضیح میدم
جریان اصلاحات میدونست که هر فردی رو وارد کارزار انتخابات کنه بعیده که از فیلتر شورای نگهبان عبور کنه پس باید به صورت نیابتی کسی رو میاورد که بتونه کنترلش کنه
بنده بارها و بارها در جمع خصوصی قبل از انتخابات به دوستان عرض کردم ورود ظریف قطعا کار رو سخت خواهد کرد
ظریف میدونست اگر بیاد احتمال زیاد داشت که رد صلاحیت بشه و این خدشه دار میکرد تمام حیثیت سیاسیش رو
به همین دلیل یک گزینه رو انتخاب کردن و با کنترل اون وارد کارزار انتخابات شدن
اینکه پزشکیان میگه برنامه ندارم راست میگه چون اصلا فکرش رو هم نمیکرد که بتونه تا اینجا پیش بره
اما جریان پشتش کاملا با برنامه اومده بود در کنارش ایستاده بود
برای همین خیلی کارشناس کارشناس میکرد
بارها عرض کردم که انتخابات اخیر انتخاب شخص نیست انتخاب جریانه
در مورد خطر تحریک گسل قومیتی فریاد زدم
در مورد نفوذ سیستم امنیتی mi6 انگلیس هشدار دادم
این خطرناکترین کاره که ایران رو به سمت تجزیه شدن پیش میبره
همونطور که ملاحظه میکنید پزشکیان داره هیئت به هیئت میچرخه و ظریف داره براش دولت میچینه
این یعنی شخص خودش کاره تی نیست یه سیستم براش داره مهره میچینه
بذارید بحث رو از منظر امنیتی براتون بگم
توی بحث امنیتی هم احساسات جایی نداره
شاید این حرفهای من به مزاج اقلیتها خوش نیاد ولی مجبورم که عرض کنم
همه اقلیتها در کشور ما محترمند
اما کشور ما یک کشور شیعه است و مدیرانش هم باید شیعه باشند
اگر بخواهیم اقلیتها رو در مدیریت کلان کشور دخیل کنیم بعدها قطعا منجر به جدایی طلبی و تجزیه کشور خواهد شد
این موضوع فرزندآوری یک امر بسیار مهمه که حضرت آقا روش تاکید دارن
کشور ما داره به شدت از لحاظ مذهبی تهدید میشه
یعنی اینکه قسمت جنوب شرقی کشور غالبا الان سنی مذهبند
و اینها به شدت در حال زیاد شدن نسلشون هستند
به طوری که دو دوره قبل اینها اهل تسنن تونستن گلستان شیعیان رو در گلستان اقلیت کنند و نمایندگانشون اهل تسنن شدن و این یعنی از دست دادن اکثریت مذهبی
این تهدید الان در کرمانشاه و کردستان به شدت داره حس میشه
در کشور شیعه ، شیعه بودن امتیاز نداره
میدونید یعنی چی ؟
یعنی دو روز دیگه مثل عراق مناصب کشوری تقسیم میشه بین اقلیتها
رئیس جمهور عراق مثلا باید کرد باشه
نخست وزیر سنی باشه
رئیس مجلس شیعه باشه یا این مناصب چرخشی باشند
این نسخه رو برای ایران هم دارن میپیچند
دو روز دیگه اگر دیدید مثلا گفتن پنج تا وزیر سنی و پنج تا یهودی و سه تا مسیحی و بقیه شیعه،اصلا تعجب نکنید
این از این زاویه
زاویه دیگه اینکه دارن اشخاصی رو وارد وزارت میکنند که گمنامند و تجربه مدیریتی کلان نداشتن
من میترسم بلایی که سر وزارت اطلاعات در زمان روحانی اومد به سر تمام وزارتخانه های ما بیاد
یه نقاش رو گذاشتن وزیر اطلاعات ، کمتر از چهار سال کل کشور پر شد از جاسوس
الان اینها بخوان اشخاصی که خودشون دارن میکارند رو سپری بکنند تا سیاستها و آدمهای خودشون رو در مناصب حیاتی کشور نفوذ بدن
رک بگم انتهای این تفکر فراگیر شدن نفوذ در کشوره
تمام دریچه های نفوذ در کشور داره باز میشه و این وحشتناکه
وحشتناکتر از همه اینکه کسی که داره این مناصب رو میچینه ظریفی است که در بین ده نفر تیم مذاکره کننده اش چند نفر جاسوس بودن
بنده به این مسیر اصلا خوشبین نیستم
یک عده دارن امضا میکنند که مجلس به ظریف رأی اعتماد نده
من بعید میدونم ظریف بخواد خودش رو به رأی بگذاره
ظریف هر کاری میکنه تا به مجلس نره
چون میدونه توی این مجلس رأی نمیاره
پس وزیر شدنش تقریبا منتفیه
به همین دلیل میره سمت پستهایی که نیاز نباشه بره تو مجلس
این جریان به شدت داره هوشمند جلو میره
در روزهای آینده مجلس به شدت کارش سخت خواهد بود
بنده التماس میکنم به نهادهای امنیتی که تا میتونن افرادی که مشخص میشن برای وزارت رو بررسی کنند
اولاً شک نکنید که اینها رو از قبل سفید کردن پس باید خیلی عمیقتر مورد بررسی قرار بدن
دوما مراقب انتصابات اینها پس از رأی اعتماد باشند و مدیرانی که این وزرا تعیین میکنند رو خوب بررسی کنند