eitaa logo
آنتی فتنه
58.8هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
23 فایل
جهت هماهنگی برای تبلیغات به آی دی زیر پیام دهید @Mahdi_eslami_ir لینک گروه : تلگرام https://t.me/joinchat/I9kMMJwRHFs1NGU0
مشاهده در ایتا
دانلود
به امید روزهای طلایی ظهور
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
کنفرانس بصیرتی ۱۴۰۳/۴/۳۰ حاج مهدی اسلامی موضوع: اتفاقات اخرالزمانی.. نزدیک فتح قله ظهور هستیم. خلا سیاسی قبل از ظهور در ایران بین دو جناح سیاسی (انقلابی و غربزدگان ) .. خطر یهودیان آنوسی ونفوذیان بهایی در دولت پزشکیان .. فتوحات یمن تا قواعد ظهور حواس ها به اردن باشد اسراییل به ۸۰سالگی نخواهد رسید بسم الله الرحمن الرحیم و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد سلام علیکم جمیعا عرض ادب و احترام دارم خدمت همه شما عزیزان امشب قصد دارم در مورد اتفاقات آخرالزمانی و همچنین درگیری یمن با اسرائیل صحبت کنم منتهی قبلش باید نکته ای رو عرض کنم همه میدونن بنده تا جایی که بتونم با امید به آینده تحلیلهام رو ارائه میدم ولی اتفاقاتی در آخرالزمان میفته که اگر در موردش حرف بزنیم ممکنه عده ای بترسند و یا ناامید بشن به همین دلیل مجبورم بسیاری از حرفها رو در لفافه بگم یا اصلا نگم و از کنارش رد بشم و اما بعد... حرفهایی که میخوام بزنم نه قصد ترسوندن پارم و نه ناامید کردن فقط احتمالات آینده رو بیان میکنم ما در روایات داریم که در آخرالزمان ایران دچار دو دستگی سیاسی میشه و در داخل مشغول میشه و این زمینه ساز خروج سفیانی میشه حضرت آقا به عنوان علمدار این انقلاب مسیر تمدن سازی رو برای رسیدن به ظهور در نظر گرفتن و این مسیر بسیار راحت برای رسیدن به ظهوره منتهی اگر همراهی مردم رو در پی داشته باشه اگر مردم همراهی نکنند همون اتفاقات روایات در کشور میفته با روی کار اومدن شهید رئیسی ما بشدت و به سرعت داشتیم به سمت اون اتفاق عظیم تمدن سازی میرفتیم در طی مسیر هم به شدت در حال قدرت گرفتن در مجامع جهانی و تبدیل شدن به ابرقدرت نوظهور جهانی بودیم منتهی چون شهید رئیسی میراث خرابی های حسن روحانی را به گردن داشت و پس لرزه های گندکاری حسن روحانی گریبانگیرش شده بود باعث شد ما به مافیا در حوزه اقتصاد ببازیم در همین راستا با عملکرد اشتباه و تحلیلهای اشتباه مدیران کانالهای انقلابی  سبب شد تا خیلی از کانالهای انقلابی به جای حمایت از شهید رئیسی ، از اون انتقاد کنند و مردم رو ناامید کنند همین امر باعث شد با شهادت ایشان ،مردم به گزینه انقلابی رأی ندن و البته سیلی محکمی هم به خاطر همین اشتباه در آینده نزدیک خواهیم خورد راهی که میتونست با یاری مردم به تمدن سازی منتهی بشه در میانه راه ناتمام موند البته ما بالاخره به این سمت خواهیم رفت ولیکن با دشواری زیاد چون راه دیگه ای نداریم متاسفانه داریم به سمت اون دو دستگی سیاسی در ایران آخرالزمان نزدیک میشیم و زمینه های این دو دستگی کاملاً نمایانه وقتی انتخاب مردم شکم و زیرشکم و حجاب باشه قطعا به اون هم نمیرسند ولیکن دشواری زیادی رو متحمل خواهیم شد ما جنگ خارجی نداریم قطعا اما در داخل درگیر چالشهای اقتصادی و سیاسی خواهیم شد بازم میگم ما به رسانه و ماهواره باختیم ما به برنامه چهل ساله دشمن در حوزه تهاجم فرهنگی باختیم ما به سبک زندگی غربی باختیم‌ وقتی شکم و زیر شکم و لخت شدن برای مردم بشه گزینه اول و ظهور و یاری امام زمان عج توی اون تفکر جایی رو نداشته باشه ،این همون میوه درختیه که دشمن چهل سال پیش در رسانه برای ما کاشت ما به این باختیم و باید برای اتفاقات مهم آماده بشیم وقتی جهاد تبیین نکنیم وقتی خدمات دولت شهید رئیسی رو نگیم وقتی برای جذب چهارتا مخاطب همه جوره ژست منتقد دولت رو بگیریم وقتی اجماع نکنیم وقتی از همدیگه حمایت نکنیم وقتی از صندوق قهر کنیم و رأی ندیم وقتی چند دستگی بینمون زیاد بشه تهش میشه همین حالا هی زور بزن از توی این امیدواری بکش بیرون حرف زیاده و دهن من بسته است یهودی های آنوسی و بهایی ها دارن جولان میدن نوه علینقی کاشانی یهودی ، شده رئیس جمهور در سایه برادر زاده قرة العین بابی بهایی وقتی توی این نظام پست بالا بگیره آخ که نمیشه خیلی از حرفها رو زد و اما راه حل راه حل تمام این مشکلات اینه که جهاد تبیین گنیم مردم رو روشن کنیم مطالبه گری کنیم مردم هوشیار بشن اجازه نخواهند داد اینها هر کاری که دلشون میخواد انجام بدن هر کی کوتاهی کنه توی این جبهه جایی نداره بریم سر بحث یمن بارها گفتم در آینده یمن جزو ابرقدرتهای نظامی جهان خواهد بود قدرت گرفتن یمن یعنی تحقق مهمترین قاعده ظهور یمن داره به سرعت قدرت میگیره الان هم اسرائیل در دام یمن افتاد یمن تا الان فقط بندر ایلات رو مورد هدف قرار میداد ولی با حمله امروز به حدیده دستاویزی پیدا کرد تا تل آویو و حیفا رو بزنه قرار بود ما حیفا و تل‌آویو رو با خاک یکسان کنیم الان داره افتخارش به یمنی ها میرسه 😭
یمن که زیرساختی نداره چندین سال ائتلاف عربی عربستان و امارات و ... یمن رو بمباران کردن و زیرساختی براش نگذاشتن پس الان هم بمباران یمن ضربه خاصی به یمن نمیزنه ولی دست یمن باز میشه برای زدن عمق اسرائیل یمن در هفته گذشته ، هم موشک و هم پهپادی رو تست کرد که از همه پدافندهای اسرائیل عبور کرده و به هدف خورد یمن گزینه های جدیدی را رونمایی خواهد کرد بنشینید و تماشا کنید این آتشی که امروز در حدیده روشن شد ،دودش به چشم اروپا و آمریکا و اسرائیل خواهد رفت قطعا جنگ انرژی دنیا در حال شروع شدنه و برنده بازی اونیه که تنگه باب المندب دستشه به اتفاقات آخرالزمانی خوش آمدید یمن اعلام کرده اسرائیل رو جهنم خواهد کرد و درهای جهنم رو به سمت اسرائیل باز خواهد کرد و این وسط هر کشوری عربی بخواد موشکهای اونها رو ردگیری کنه مورد هدف قرار خواهد داد کاش این شجاعت یمنی ها رو ما الان داشتیم و مسئولینمون یکدست میشدن و از یمن دفاع میکردیم امروز کلیپی دیدم حیرت کردم وقتی حدیده رو بمباران کردن ، مردم یمن داشتن شکر خدا میکردن که این بمبها رو سر اونها باریده نه رو سر مردم غزه یعنی اینقدر اینها با معرفت و مَردن منتظر تحرکاتی در اردن باشید بارها گفتم این سکوت رسانه ای اردن اصلا منطقی نیست در همه درگیری ها اردن داره به نفع اسرائیل بازی میکنه نقش مهمی در ردگیری موشکهای ما در عملیات وعده صادق داشت ولی دارن به شدت سانسورش میکنند یمن به زودی بعد از شکست ائتلاف اسرائیل و آمریکا و انگلیس ،قدرت خود را به رخ جهانیان خواهد کشید و وای به حال اسرائیل محور مقاومت به ساعت صفر عملیات بزرگ نزدیک میشود شمارش معکوس برای از بین بردن غده سرطانی منطقه شروع شده به امید روزهای طلایی ظهور والسلام علیکم و رحمة‌الله وبرکاته ✍️ حاج مهدی اسلامی          ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━ لطفا عضو بشید  :     Eitaa.com/efshagari57
بسم‌الله الرحمن الرحیم
سلام به همگی
نکته روز: یه نصیحت به خانمها بکنم اگر میخواهید همسرتون به زندگی و رابطه با شما امیدوار بشه و زندگی مستحکمی داشته باشید، در همه حال پشت مردتون باشید اگر مردی حس کنه تو مسیر زندگی تنهاست و پشتی نداره دلسرد میشه به جای ایراد گرفتن و غر زدن ، پشت مردتون باشید مردها بر عکس تصوری که ازشون هست به شدت نیاز به حمایت از سوی همسرشون دارند مرد به تنهایی زوری نداره ، اگر همسرش کنارش باشه کوه رو جابجا میکنه
فضائل علوی: کشفی حنفی و دیگران روایت کرده اند که: شبی امیرالمومنین (ع) بر بیت المال داخل شد تا تقسیم آنها را در دفتر حساب بنویسد در این هنگام طلحه و زبیر وارد شدند. امام علی (ع) چراغی را که در مقابلش بود خاموش کرد و چراغ دیگری را از خانه اش بیاورند آنها سئوال کردند میان دو چراغ چه فرقی است ؟ فرمودند: روغن این چراغ از بیت المال است در روشنی و با شما در غیربیت المال سخن گفتن درست نیست ای به قربان همچین مولایی
نکته مهدوی: رفقا ظهور نزدیکه اگر برای ظهور دعا هم بکنیم زودتر اتفاق میفته و اگر برای ظهور کار کنیم قطعا جزو سپاه امام زمان عج خواهیم بود ان شاالله کار کردن برای ظهور ، سرعت اتفاق این واقعه شریف رو بشدت بالا میبره ظهور ساختنی است ، باید اون رو ساخت یعنی زمینه سازی کرد برای ظهور تا اتفاق بیفته تنها راهش هم اینه گوش به فرمان علمدار انقلاب باشید و برای تحقق تمدن نوین اسلامی تمام تلاشتون رو بکنید
انصافا اسرائیلی ها خیلی احمقند این یمن که یمن ضعیف سابق نیست اگر اسرائیلی ها یکی بزنن ده تا میخورن الان اسرائیل یکی خودش رو زده (بمباران الحدیده) الان نوبت یمنه حالا کی بزنه معلوم نیست عین وضعیت اسرائیل قبل از وعده صادقه اسرائیلی ها حالا عین سگ ترسیده و منتظر پاسخ یمن هستند دیمونا ، زلیخا ، عسقلان ،حیفا،تلاویو ..... همه در دسترس یمنی هاست ✍️ مهدی اسلامی ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━ لطفا عضو بشید : Eitaa.com/efshagari57
همونطور که چند ماه پیش پیشبینی کرده بودیم که یمن موشک هایپرسونیک خودش رو برای زدن عمق استراتژیک اسرائیل رونمایی میکنه ، این اتفاق رسما افتاد منتظر رونمایی از برگ جدید یمنی ها باشید برگ جدیدی که شاید معادلات نظامی دنیا رو بهم بزنه دیگر آسمان و دریا جای امنی برای هواپیماها و کشتی های دشمن نخواهد بود ✍️ مهدی اسلامی          ━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ لطفا عضو بشید :   Eitaa.com/efshagari57
🔵 یحیی سریع: 🔵 تل آویو را منطقه ای ناامن اعلام می‌کنیم و از این پس اهداف حساس و حیاتی مهمی را در قلب سرزمین های اشغالی هدف قرار خواهیم داد 💠 گفتم که اسرائیل در دام یمن افتاد حالا به حرفم می‌رسید که یمن دنبال بهانه برای زدن حیفا و تلاویو و دیمونا و زلیخا بود الان این بهانه دستش اومد توازن قدرت در جنگ اسرائیل با لبنان به نفع محور مقاومت در حال رخ دادنه ✍️ مهدی اسلامی          ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━ لطفا عضو بشید :   Eitaa.com/efshagari57
یادتونه در مورد کریدور سازی دولت شهید رئیسی میگفتم که خیلی هم برای ما درآمدزاست؟ با تکمیل پروژه پل آستاراچای بعد از ۵۰ سال راه ابریشم احیا شد و اولین قطار ایران به چین امروز حرکت خواهد کرد این کریدور قراره اقتصاد چین رو به اروپا متصل کنه و این یعنی درآمد سرشار برای ایران البته بدون برجام و fatf زیرساختهایی که یکی پس از دیگری داره جواب میده و من بارها فریاد زدم که صبور باشید رئیسی رفت ولی خدماتش همچنان جاریست ✍️ مهدی اسلامی          ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━ لطفا عضو بشید :   Eitaa.com/efshagari57
🔴 رفقا فوری فوری 💥 تا الان ۶۲۱ میلیون تومن از هزینه مولد موکب اربعین توسط شما عزیزان تقبل شده تقریبا۲۸۰ میلیون دیگه مونده یه مدد دیگه رفقا بکنن ان شاالله این مولد رو تهیه میکنیم ✅ بازم میگم اونهایی که دنبال ثواب جاریه (ثوابی که تا قیامت براتون در جریان باشه)هستند الان بهترین موقعیته 🔴 این ۲۸۰ میلیون رو به ۲۴۵۴ سهم ١١٠ هزار تومنی تقسیم میکنیم ۲۴۵۴ شیرزن حیدری و جوانمرد ولایی بیان پای کار سیدالشهداء و نشون بدیم که سیدالشهداء غریب نیست دیگه هر سهم ١١٠ هزار تومن شما چند سهم رو متقبل میشید؟ بسم الله 💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥 بزن رو لینک https://ppng.ir/d/3VxA 💠 شماره کارت 6277607000317003 💠 یا شماره کارت 5041721077145895 به نام قرارگاه جهادی شهید ابراهیم هادی 🦋
داریم به آخر داستان رمان تنها در میان داعش که روایتی از یک زن شیعه است که به دست داعش میفته میرسیم توصیه میکنم حتما مطالعه کنید خیلی هیجان انگیزه ،به طوری که نفس انسان حبس میشه بریم با هم قسمت ۱۷ این داستان ۱۸ قسمتی رو مطالعه کنیم
📚 📖 1⃣7⃣ انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکه ها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی خنجری دستش بود. عدنان اسلحه اش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش میکرد تا او را هم با خود ببرند. یعنی ارتش و نیروهای مردمی به قدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط میخواست جان جهنمی اش را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای نجابتم از خدا میخواستم نجاتم دهد. در دلم دامن حضرت زهرا (س) را گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس میلرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین کوبید و دیگری روی کمرش چمباتمه زد. عدنان مثل حیوانی زوزه میکشید، ذلیلانه دست و پا میزد و من از ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس میتپید و بدنم طوری یخ کرده بود که انگار دیگر خونی در رگ هایم نبود. موی عدنان در چنگ هم پیاله اش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و داعشی ها دیگر کاری در این خانه نداشتند که رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند. حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بی سر عدنان تنها بودم که چشمانم از وحشت خشکشان زده و حس میکردم بشکه ها از تکان های بدنم به لرزه افتاده اند. رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی که دیگر به دوزخ رفته و هنوز بوی تعفنش مشامم را میزد. جرأت نمیکردم از پشت این بشکه ها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود که از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجه ام سقف این سیاه چال را شکافت. دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر میزد و پس از هشتاد روز فراق دیگر از چشمانم به جای اشک، خون میبارید. میدانستم این آتشِ نیروهای خودی بر سنگرهای داعش است و نمیترسیدم این خانه را هم به نام داعش بکوبند و جانم را بگیرند که با داغ این همه عزیز دیگر زندگی برایم ارزش نداشت. موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا می فهمیدم نزدیک ظهر شده و میترسیدم از جایم تکان بخورم مبادا دوباره اسیر شیطانی داعشی شوم. پشت بشکه ها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر از خیالم رد میشد و عطش عشقش با اشکم فروکش نمیکرد که هر لحظه تشنه تر میشدم. شیشه آب و نان خشک در ساکم بود و اینها باید قسمت حیدرم میشد که در این تنگنای تشنگی و گرسنگی چیزی از گلویم پایین نمیرفت و فقط از درد دلتنگی زار میزدم. دیگر گرمای هوا در این دخمه نفسم را گرفته و وحشت این جسد نجس قاتل جانم شده بود که هیاهویی از بیرون به گوشم رسید و از ترس تعرض داعشی ها دوباره انگشتم سمت ضامن رفت. در به ضرب باز شد و چند نفر با هم وارد خانه شدند. 👇
از شدت ترس دلم میخواست در زمین فرو روم و هر چه بیشتر در خودم مچاله میشدم مبادا مرا ببینند و شنیدم میگفتند: »حرومزاده ها هر چی زخمی و کشته داشتن، سر بریدن!« و دیگری هشدار داد: »حواست باشه زیر جنازه بمبگذاری نشده باشه!« از همین حرف باور کردم رؤیایم تعبیر شده و نیروهای مردمی سر رسیده اند که مقاومتم شکست و قامت شکسته ترم را از پشت بشکه ها بیرون کشیدم. زخمی به بدنم نبود و دلم به قدری درد کشیده بود که دیگر توانی به تنم نمانده و در برابر نگاه خیره رزمندگان فقط خودم را به سمتشان میکشیدم. یکی اسلحه را سمتم گرفت و دیگری فریاد زد: »تکون نخور!« نارنجکِ در دستم حرفی برای گفتن باقی نگذاشته بود، شاید می ترسیدند داعشی باشم و من نفسی برای دفاع از خود نداشتم که نارنجک را روی زمین رها کردم، دستانم را به نشانه تسلیم بالا بردم و نمیدانستم از کجای قصه باید بگویم که فقط اشک از چشمانم میچکید. همه اسلحه هایشان را به سمتم گرفته و یکی با نگرانی نهیب زد: »انتحاری نباشه!« زیبایی و آرامش صورتشان به نظرم شبیه عباس و حیدر آمد که زخم دلم سر باز کرد، خونابه غم از چشمم جاری شد و هق هق گریه در گلویم شکست. با اسلحه ای که به سمتم نشانه رفته بودند، مات ضجه هایم شده و فهمیدند از این پیکر بی جان کاری برنمی آید که اشاره کردند از خانه خارج شوم. دیگر قدم هایم را دنبال خودم روی زمین میکشیدم و میدیدم هنوز از پشت با اسلحه مراقبم هستند که با آخرین نفسم زمزمه کردم : »من اهل آمرلی هستم.« و هنوز کلامم به آخر نرسیده، با عصبانیت پرسیدند: »پس اینجا چیکار میکنی؟« قدم از خانه بیرون گذاشتم و دیدم دشت از ارتش و نیروهای مردمی پُر شده و خودروهای نظامی به صف ایستاده اند که یکی سرم فریاد زد: »با داعش بودی؟« و من میدانستم حیدر روزی همرزمشان بوده که به سمتشان چرخیدم و مظلومانه شهادت دادم: »من زن حیدرم، همونکه داعشی ها شهیدش کردن!« ناباورانه نگاهم می کردند و یکی پرسید : »کدوم حیدر؟ ما خیلی حیدر داریم!« و دیگری دوباره بازخواستم کرد: »اینجا چی کار می کردی؟« با کف هر دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و آتش مصیبت حیدر خاکسترم کرده بود که غریبانه نجوا کردم: »همون که اول اسیر شد و بعد...« و از یادآوری ناله حیدر و پیکر دست و پا بسته اش نفسم بند آمد، قامتم از زانو شکست و به خاک افتادم. کف هر دو دستم را روی زمین گذاشته و با گریه گواهی می دادم در این مدت چه بر سر ما آمده است که یکی آهسته گفت: »ببرش سمت ماشین.« و شاید فهمیدند منظورم کدام حیدر است که دیگر با اسلحه تهدیدم نکردند، رزمنده ای خم شد و با مهربانی خواهش کرد: »بلند شو خواهرم!« با اشاره دستش پیکرم را از روی زمین جمع کردم و دنبالش جنازه ام را میکشیدم. چند خودروی تویوتای سفید کنار هم ایستاده و نمیدانستم برایم چه حکمی کرده اند که درِ خودروی جلویی را باز کرد تا سوار شوم. در میان اینهمه مرد نظامی که جمع شده و جشن شکست محاصره آمرلی را هلهله میکردند، از شرم در خودم فرو رفته و می دیدم همه با تعجب به این زن تنها نگاه میکنند که حتی جرأت نمی کردم سرم را بالا بیاورم. از پشت شیشه ماشین تابش خورشید آتشم میزد و این جشن آزادی بدون حیدر و عباس و عمو، بیشتر جگرم را میسوزاند که باران اشکم جاری شد و صدایی در سکوتم نشست: »نرجس!« سرم به سمت پنجره چرخید و نه فقط زبانم که از حیرت آنچه می دیدم حتی نفسم بند آمد. آفتاب نگاه عاشقش به چشمانم تابید و هنوز صورتم از سرمای ترس و غصه می لرزید. یک دستش را لب پنجره ماشین گرفت و دست دیگرش را به سمت صورتم بلند کرد. چانه ام را به نرمی بالا آورد و گره گریه را روی تار و پود مژگانم دید که نگران حالم نفسش به تپش افتاد: »نرجس! تو اینجا چی کار میکنی؟« باورم نمیشد این نگاه حیدر است که آغوش گرمش را برای گریه هایم باز کرده، دوباره لحن مهربانش را میشنوم و حرارت سرانگشت عاشقش را روی صورتم حس میکنم. با نگاهم سرتاپای قامت رشیدش را بوسه میزدم تا خیالم راحت شود که سالم است و او حیران حال خرابم نگاهش از غصه آتش گرفته بود. چانه ام روی دستش میلرزید و میدیداز این معجزه جانم به لب رسیده که با هر دو دستش به صورتم دست کشید و عاشقانه به فدایم رفت : »بمیرم برات نرجس! چه بلایی سرت اومده؟« و من بیش از هشتاد روز منتظر همین فرصت بودم که بین دستانش صورتم را رها کردم و نمیخواستم اینهمه مرد صدایم را بشنوند که در گلویم ضجه میزدم و او زیر لب حضرت زهرا (س) را صدا میزد. هر کس به کاری مشغول بود و حضور من در این معرکه طوری حال حیدر را به هم ریخته بود که دیگر موقعیت اطراف از دستش رفت، در ماشین را باز کرد و بین در مقابل پایم روی زمین نشست. هر دو دستم را گرفت تا مرا به سمت خودش بچرخاند و می دیدم از غیرت مصیبتی که سر ناموسش آمده بود، دستان مردانه اش میلرزد. ادامه دارد... ✍          ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━ لطفا عضو بشید :   Eitaa.com/efshagari57
بسم الله الرحمن الرحیم
و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
سلام علیکم جمیعا
عرض ادب و احترام دارم خدمت همه شما عزیزان