خاطره هایت،
بوی بهارنارنج دارند
بر من که می گذشتی،
شکوفه هایت به دلم می بارید
من مست خیال بهار نارنج،
بوسه های پرتقالی
لب های اناری و
وجودِ سبز حاصلخیز.
باغ گیج از عطر بهار نارنج
هنوز هم؛
جا برای عاشقی های پرتقالی ات دارد!..
بوی یاس می آید
بوی بهار نارنج ، بوی عشق
بوی کوچه ی نم زده از باران ِ بهاری،
صدای جیک جیک گنجشکان،
صدای ریزش آب زلال از سطحی بلند.
صدای سهراب که می خواند: تا شقایق هست زندگی باید کرد.
لذت قدم زدن آرام زیر باران نم نم .لذت برخورد نسیمی خنک با صورت.
باور کن زندگی جاریست. حتی در میان پیچ و خمِ موهایِ فرفری ات.
به نقطه ای از دور دست بنگر؛ جایی که تو ایستاده ای با لبخندی بر لب و کوله باری از موفقیت. من اطمینان دارم با بوییدن گُل های یاس همه چیز درست میشود!..
فردا تولد یه نفرِ خاص توی زندگی منه
خیلی خاص، خیلی
کسی که هر لحظه بودنش لبخند پهنی رو لبم میاره و باعث میشه تموم غم هام یادم بره
*ذوق فراوان
سبدی بافته از عشق و غزل دارم من؛
دسته اش بافته از یالِ مه و خورشید است
وسعتش،همتِ افکار و دل است
میروم چیده کنم بوسه ی ماه
لب آتش کشِ خورشید، به مقدار زیاد
و سیه، سرمهِ شب زیبارا
برکه از چشم ترین، سنجاقک
رقص از بید ترین، سبزِ مجنون
چیده قدی کنم از، سرو و سهی رعنایی
روحِ یک شبنمِ خوابیده به گل
آرد از سودنِ اندام قلم
عطرِ دل انگیز خدا
سبدم لبریز است؛
و خدا شاهدِ لبریز ترین شعرِ سبد"
گفتی تو به من،
چو خورشید، زنم سوی تو پر
چون ماه ، شبی می کشم از پنجره سر
اندوه؛ که خورشید شدی
تنگ غروب
افسوس که مَهتاب شدی
وقت سحر!..
-فریدون مشیری
معلم جغرافیا هرچه که می خواهد ؛
بگذار بگوید..
کره خاکی تنها دو دریا دارد و بس،
آن هم دو چشمان تو"