هدایت شده از قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
🔸دلش میخواست ازدواج کند.
دستش اما خالی بود.
نه پول داشت، نه خانه.
یکدفعه فکری به سرش زد.
رفت خانه باب الحوائج،
حاجتش را برای امام کاظم علیه السلام گفت...
🔸این حکایت زیبا را اینجا بشنوید👇
https://eitaa.com/elteja_tales/350
#حامی_شیعیان
#امام_کاظم_علیه_السلام
👈عضویت در قصه های مهدوی
@Elteja_tales
▫️در عالم مکاشفه پرسیده بود:
این نامهها،
این نامهها که بیوقفه میرسد و شما پای آن چیزی مینویسید؛
این نامهها که بعضیش را میبوسید؛
قصهی این نامهها چیست؟
امام زمان علیه السلام فرموده بود:
این نامهها حوائج و توسلات مردم است به امامزادهها،
امامزادهها حاجات مردم را حواله میدهند به من،
آن نامهها که میبوسم از عمویم عباس علیه السلام رسیده است.
📚کلید فرج، ص54.
#داستانک_مهدوی
#حامی_شیعیان
@Elteja
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️او کنارت هست...
حتی اگر همه رهایت کردند!
#نماوا "در پناه او" به مناسبت ایام #نیمه شعبان 💐
#تلنگر_مهدوی
#رحمت_حضرت
#حامی_شیعیان
👈 عضویّت در اِلتجا 👉
@Elteja
▪️تازه مسلمان بود، بی قرار زیارت حجّت خدا.
از کابل، بار سفر بست تا امام زمانش را بیابد.
شهر به شهر، میرفت و میگشت ابوسعید کابلی به دنبال نشانهای از امام غایب.
در مدینه، از بزرگی شنید که:
«مولایت، در روستای صریاست».
با پای شوق، تا صریا دوید.
بالاخره آن همه جستجو و اصرار نتیجه داد؛
چشمش روشن شد به جمال حجّت الهی.
امام، صدایش زد؛ با نامی که تنها خاندانش او را به آن میشناختند.
رازهای زیادی از امامش شنید.
وقت وداع، عرض کرد که خرجیاش تمام شده، با آنکه هنوز مبلغ اندکی در کیسه داشت.
امام فرمود: خرجیات تمام نشده، اما هرچه مانده از بین خواهد رفت، به سبب همین کلامت!
از دست امام، خرج سفرش را گرفت و مرخص شد.
خیلی زود، همان شد که امام فرموده بود.
آنچه امام عنایت کرده بود سالم ماند؛ آنچه با خود داشت، همه از بین رفت.
📚کمال الدین، ج۲، ص۴۳۹.
#داستانک_مهدوی
#حامی_شیعیان
👈 عضویّت در اِلتجا 👉
@Elteja
هدایت شده از قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
🔸کودکی که با دعای امام زمان سلام الله علیه به دنیا آمد!
🔹️به مناسبت روز بزرگداشت شیخ صدوق
(۱۵ اردیبهشتماه)
👈این حکایت زیبا را اینجا بشنوید👇
https://eitaa.com/elteja_tales/428
#حکایت
#حامی_شیعیان
👈عضویّت در قصّههای مهدوی
@Elteja_tales
هدایت شده از قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
🔸شبِ چهارشنبه،
نزدیک اذان صبح،
آمده بود سامرا برای زیارت.
ناگهان صدایی شنید.
انگار کسی مشغول دعا بود.
گوشهایش را تیز کرد ببیند کدام دعاست.
شنید:
«خدا شیعیان من را...»
⬅️ تشرفی کمتر شنیده شده از مرحوم سید بن طاووس، به مناسبت سالروز وفات آن بزرگوار (پنجم ذیالقعده)👇
https://eitaa.com/elteja_tales/442
#داستان_تشرف
#حامی_شیعیان
👈عضویّت در قصّههای مَهدوی
@Elteja_tales
هدایت شده از قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
▫️آمده بود مشهد برای زیارت.
پول و پلهاش تمام شد.
نمیخواست به کسی رو بزند.
متوسل شد به امام رضا علیهالسلام.
خواب حضرت را دید:
"فردا اولین کسی که وارد حرم من میشود،
گره از کارت باز خواهد کرد."
از خواب که بیدار شد رفت ورودی حرم.
اولین نفر را که دید ماتش برد.
با خودش گفت:
«این که اصغر بینماز است!
یعنی حضرت مرا به یک بینماز حواله داده؟!»
👈این #حکایت جذّاب و زیبا را اینجا بشنوید👇
https://eitaa.com/elteja_tales/444
#امام_رضا_علیه_السلام
#حامی_شیعیان
👈عضویّت در قصّههای مَهدوی
@Elteja_tales
هدایت شده از قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
▪️روی رفتن به خانه نداشت.
بچههایش از گرسنگی بیتابی میکردند.
رفت مسجد سهله.
به صاحب سهله متوسل شد.
مشغول ذکر یاصاحبالزمان بود.
ناگهان اتفاق عجیبی افتاد...
🎧این حکایت جذّاب را اینجا بشنوید👇
https://eitaa.com/elteja_tales/500
#مسجد_سهله
#حامی_شیعیان
#داستان_تشرف
#سهله_خانه_امام_زمان علیهالسلام
عضویّت در قصّههای مهدوی(اِلتجا♡)
@Elteja_tales
هدایت شده از قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
▪️با هم قرار گذاشته بودند هر هفته بیایند مسجد سهله.
هر هفته یک نفر بانی غذا.
بانی آن شب، غذا را جا گذاشته بود.
از گرسنگی خوابشان نمیبرد.
ناگهان صدای در آمد...
🎧 این حکایت جذّاب را اینجا بشنوید ↶
https://eitaa.com/elteja_tales/514
#مسجد_سهله
#حامی_شیعیان
#داستان_تشرف
#سهله_خانه_امام_زمان علیهالسلام
عضویّت در قصّههای مَهدوی(اِلتجا♡)
@Elteja_tales
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ...
▫️سلام بر تو ای مولایی که یک لحظه ما را فراموش نمیکنی و دستان مهربانت همیشه پشت و پناه ماست...
💚هفته را با سلام بر او آغاز کنیم...
#سلام_نامه
#حامی_شیعیان
👈 عضویّت در اِلتجا 👉
@Elteja