eitaa logo
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
6.5هزار دنبال‌کننده
40.7هزار عکس
11.5هزار ویدیو
511 فایل
با به اشتراک گذاشتن لینک کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ثواب نشر مطالب شریک باشید ./کپی مطالب با ذکر صلوات/ لینک کانال ایتا👇 @Emam_Zamaan_313 تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAEHGwvGjppToruRpFw ارتباط با خادمین @KhadamY @iemeHdi
مشاهده در ایتا
دانلود
⇜✾هرشب،ساعت 22:00 ⇜✾دعــاے‌ فــرجـ ✾⇝ ای بیقرار یار فرج بخوان با چشم اشکبار،دعای بخوان 🍃عجّل علی ظهورک و یابن الحسن بگو پنهان و آشکار دعای فرج بخوان ۩اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ۩ ✼اگر یک نفر را به او وصل کردی✼ ✼برای سپاهش تو سردار یاری...✼ 🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
۳۹ ۞آیه‌ ای از سوره سجده 📖قَلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کفَرُوا إیْمانُهُمْ وَلا هُمْ یَنْظُرُونَ 🔸بگو که (امروز باید ایمان آرید که) روز فتح، ایمان آنان که کافر بودند سود نبخشد و آنها را مهلت ندهند. امام صادق علیه السّلام در پیرامون این آیه فرمودند: روز فتح، همان روزی است که جهان، به دست قائم آل محمد فتح شود و آن روز کسی را که قبلاً ایمان نداشته است روی آوردن به دین، سودی ندهد ولی کسی که قبل از فتح امام ایمان آورده و به امامت امام معتقد بوده و در شمار منتظرانش باشد، از ایمان خویش، سود برد و بر شأن و مقامش افزوده شود و این پاداش دوستان و پیروان ما اهل بیت است. 📚منتخب الأثر، ص 470 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
[ ] وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ اگر شما را مصيبتى رسد🔥 به خاطر كارهايى است كه كرده‌ايد و خدا بسيارى از گناهان را عفو مى‌كند🌱
~id➜|•@mola113•|↰_۲۰۲۱_۱۰_۲۵_۱۶_۲۶_۱۹_۸۲۶.mp3
5.36M
🔊شور_ذِکر‌‌ِتورودَم‌به‌دَم‌هَردَم‌دارَم جان‌اَرباب..؛♥️•~ 🎤•|سید‌رضا‌نریمانۍ|• |‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌༺‌‌‌ [ݐࢪۅڢٵێݪ .ٵسٺۅࢪێ . مْدّاْحٍیَ ٵݦٵݦ زݦٵنێ ها https://eitaa.com/joinchat/3441623169C9f835af91f
۩؎‌هرشب در پایان شب دست بر سینه گذاشته و به زیارت آقا (ع) می رویم : ۩؎اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُم اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن آقاجان عرض سلام در بین الحرمین رو قسمت هممون قرار بده 🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
۞ این پست هر شب تکرار می شود: ۞ یک فاتحه و توحید، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س)، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما، ای امام ما، یا بقیه الله فی ارضه ۞ به رسم ادب، برای پدر و مادر بزرگوارتان، هدیه‌ای فرستادیم، شما هم ما را به هدیه‌ای مهمان کن، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد... 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
🌱ای نسخه پایانیِ دست خداوند هر درد درمان می شود وقتی بیایی... 🌱 دل ها شده بازار سردی از عواطف دل ها بهاران می شود وقتی بیایی... تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌙 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 🍃چه خوشبخت است قلبی که شما صاحبش باشید.... چه باسعادت است جانی که از آتش فراق شما شعله‌ور باشد.... هرکه در آسمان مهر شما پرواز کرد ، دیگر به دانه‌های قفس دل نمی‌بندد ... هر که در بهاران معطر یاد شما نفس کشید، دیگر هوایی در سر ندارد ... هرکه شما را دارد،چه ندارد...؟🍃 ۞اَللّهُمَّ نَوِّرْ بِنُورِهِ كُلَّ ظُلْمَةٍ، وَ هُدَّ بِرُكْنِهِ كُلَّ بِدْعَةٍ۞ ۩؎بار خدايا! هر ظلمتى را با نورش روشنى بخش، و با استوارى ‌اش هر بدعتى را ويران كن⚘ 📚مفاتیح الجنان،صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی
4_5791793128419625721.mp3
21.59M
.. ❀❀ با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذار و هــر روز بخون... ❀❀ 🎙با صدای آقای الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج 🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313 ┄┅═✧❁✧═┅┄
معنوی ☕️☕️☕️☕️ 🍃✨الهی لَکَ الحمدُ ، حمدِ تنهایی ... و چه نعمتِ بزرگیست که دنیا به کسی پشتِ پا زند... 🍃✨ این آغازِ ماجرای عاشقی است! محبوب قصد کرده ؛ همه را ... مثلِ پرده‌های حجاب کنار زنَد، تا در خلوتگاهِ عاشقی،کام دهد...🍃🌸 ↙️ 🌐@Emam_Zamaan_313
🍁اجازه بدهید خدا به روش خودش 🍂امور را پیش ببرد، 🍁اعتماد کنید و به حکمتش 🍂ایمان داشته باشید 🍁زیرا خدا بهترین تصمیم گیرنده است... ↙️ 🌐@Emam_Zamaan_313
خانواده آسمانی ۴۱.mp3
12.62M
۴۱ ❇️ عاشقی‌ها با آسمان، دو دسته‌اند؛ - دسته‌ی اول، انسان را در نزد خداوند محبوب ساخته و به مقام معصوم می‌رسانند. - و دسته‌دوم، تنها تا سقف دنیا و تعلقات آن انسان را بالا می‌برند. 🔅 وقت آن رسیده که فکر کنیم ما جزو کدام دسته ایم؟ و چه کنیم که رفاقت‌هایمان، از جنس دسته اول باشد؟ 🎤 ↙️ 🌐@Emam_Zamaan_313
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#دعا ۞؎ راه استجابت دعا! ۩؎"ای کسی که در رسیدن به آن چه از خداوند می‌خواهی رغبت داری، آیا مؤ
چشم‌ها را باید شست 🌓 ◽️🥀 صبر امیرالمۆمنین علیه‌السّلام در نهج البلاغه ما را به صبر در دوره‌ی انتظار فرا می‌خوانند: "او (پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) پرچم حق را برافراشت و در میان ما به یادگار گذارد! آن كس كه از زیر سایه‌ی این پرچم پاى پیش نهد، از شریعت اسلام خارج گردد، و آن كس كه از پیروی‌اش سر باز زند به هلاكت رسد. و سرانجام كسی كه زیر سایه‌ی این پرچم به پیش رود راه سعادت پیموده و به آن دست یابد. پرچم‌دار این پرچم با شكیبایى و آرامش، سخن گوید و با كندى و تأنى در اجراى كارها به پاخیزد؛ امّا چون به پاخواست، بسى شتاب كند، تا به پیروزى نهایى رسد. پس آن‌گاه كه سر در گرو فرمانش نهادید و با انگشت به سویش اشاره كردید، دوران او سپرى شده و مرگش فرارسد. از آن پس ناگزیر مدتى كه مشیّت الهى اقتضاء كند، در انتظار به سربرید. آن‌گاه خداوند شخصیّتى را برانگیزد تا شما را (‌كه به اختـلاف و جـدایی گراییده‌اید) جمع كند و پراكندگى شما را سر و سامان بخشد». 📚 نهج البلاغه، خطبه 100 🔍 مطالب مشابه: ✔️ ↙️ 🌐@Emam_Zamaan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📿 🌟 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ 🌟در برابر ناملایمات و سختى‏‌ها، از و ڪمک بگیرید. 📖 بقره/153 📿 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
﷽ ۞امام مهدی شناسی 613۞ ☘﴿‌امام، حقیقتی واجب﴾☘ 💠در زیارت سامرا خطاب به حضرت ولی عصر عجّل‌الله‌فرج
﷽ ‌۞امام مهدی شناسی ۶۱۴۞ ☘﴿‌برطرف کننده حسرت‌ها﴾☘ 💠؎۩«مُنَفِّسِ‏ الْحَسَرَات‏»[۱] «امام عصر عجّل‌الله‌فرجه حسرت‌ها را برطرف می‌كند.» 💠؎یكی از نام‌های قیامت «یوم الحسرة» است، چرا كه بسیاری از خلق، غرق در افسوس و حسرت می‌شوند. 💠؎امام زمان عجّل‌الله‌فرجه «منفس الحسرة» است. در پرتو ارتباط با او به گونه‌ای زندگی خواهیم كرد كه در قیامت اهل حسرت نباشیم. 💠؎حضرت ولی عصر عجّل‌الله‌فرجه یاریمان می‌كند در زندگی با بهترین عملكردها و بهترین انتخاب‌ها و بهترین حالات همراه باشیم. 💠؎حسرت به جهت از دست دادن‌ها و ضایع شدن امور است. اگر با امام‌مان همراه باشیم توان، زمان و استعدادهای‌مان را ضایع نمی‌كنیم و دچار حسرت نمی‌شویم. 💠؎تنفیس یعنی گشایش و نفس كشیدن. امام زمان عجّل‌الله‌فرجه در حسرت‌ها گشایش ایجاد می‌كند و دیگر جایی برای حسرت خوردن باقی نمی‌ماند. 💠؎وقتی انسان به چیز نفیسی دست یابد، دچار حسرت نمی‌شود. گران بها‌تر از وجود مقدس امام عجّل‌الله‌فرجه در عالم وجود ندارد به همین جهت زمانی‌كه با امام عجّل‌الله‌فرجه سپری شود یا در جهت کسب معرفتش صرف شود، انسان را در اوج سود و منفعت قرار می‌دهد و هیچ حسرتی را تجربه به دنبال ندارد. 💠؎امام عجّل‌الله‌فرجه همچون گنجینه نفیسی است كه همواره در كنار ما و در اختیار ماست. اگر خود را از وجودش و حضورش محروم كنیم دچار حسرتی بی‌پایان می‌شویم و اگر قدر و قیمتش را بدانیم و با او مرتبط شویم، جایی برای حسرت خوردن باقی نمی‌ماند. ☘﴿گشایش در غصه‌ها﴾☘ 💠؎۩«السَّلَامُ‏ عَلَى‏ مُفَرِّجِ‏ الْكُرُبَات‏»[۲] 💠؎كسی كه با امام عصر عجّل‌الله‌فرجه مرتبط باشد، در بن بست‌های زندگی نمی‌ماند و با وساطت حضرت، در غصه‌ها برایش گشایش حاصل می‌شود. 💠؎در حقیقت امام عجّل‌الله‌فرجه‌ اجازه نمی‌دهد مشكلات بر انسان مسلط شود. در كنار غم و اندوه‌ها روزنه‌ای باز می‌كند و توجه فرد را به امور زیبا و امید بخش معطوف می‌نماید. [۱] بحارالانوار، ج۹۹، ص۸۴ [۲] بحارالانوار، ج۹۹، ص۸۴
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
✨﷽✨ ❤ ✍ ( ) چهارشنبه صبح که سر کار رفت، کل طول روز من بودم و وصیت نامه های حمید، خط به خط می خواندم و گریه می کردم. به انتها که می رسیدم دوباره از اول شروع می کردم، تک تک جمله هایش برایم شبیه روضه بود. از سر کار که آمد حس پرنده ای را داشت که می خواهد از قفس آزاد بشود، گفت: «امروز برگه ای رو به ما دادن که باید محل دفن و کسی که خبر شهادت رو اعلام می کنه رو مشخص می کردیم، نوشتم که وصیت نامه هامو سپردم به خانمم، محل دفن رو هم اول نوشته بودم وادی السلام نجف! اما بعد به یاد تو و مادرم افتادم، فکر کردم که تاب دوری منو ندارید، خط زدم نوشتم گلزار شهدای قزوین». من نفس عمیقی کشیدم و با صدای خش دار به خاطر گریه های این چند روز گفتم: خوب کردی، وگرنه من همه زندگی رو می فروختم می اومدم نجف که پیش تو باشم. به خواست من اعلام کرده بود که اگر شهید شد، پدرم خبر شهادت را بدهد، چون فکر می کردم هر کس دیگری به جز پدرم بخواهد چنین خبری را بدهد تا سال های سال از او متنفر میشدم و هر بار او را میدیدم یاد این خبر تلخ می افتادم. دلم نمی خواست کسی تا ابد برایم یادآور این جدایی باشد ولی پدرم فرق می کرد، محبت پدری خیلی بزرگ تر از این حرف هاست. وقتی می خواست بعد از ناهار استراحت کند به من گفت: «منو زودتر بیدار کن بریم مجدد از خانواده هامون خداحافظی کنیم». به عادت همیشگی کنار بخاری داخل پذیرایی دراز کشید و خوابید، دوست داشتم ساعت ها بالای سرش بایستم و تماشایش کنم. نه به روزهایی که میخواستم عقربه های ساعت را جلو بکشم تا زودتر حمید را ببینم، نه به این لحظات که انگار عقربه های ساعت برای جلو رفتن، با هم مسابقه گذاشته بودند، همه چیز خیلی زود داشت جلو می رفت ولی من هنوز در پله روزهای اول آشنایی با حمید مانده بودم. از خانه که در آمدیم اول خانه پدر من رفتیم، مادرم از لحظه ای که وارد شدیم شروع به گریه کرد. جلوی خودم را گرفته بودم، خیلی سخت بود که بخواهم خودم را آرام نشان بدهم، چون روزی که از پدرم خواسته بودم اسم حمید را داخل لیست اعزام بنویسد قول داده بودم بی تابی نکنم. موقع خداحافظی داخل حیاط پدرم حمید را با گریه بغل کرد، زمزمه های پدرم را می شنیدم که زیر لب می گفت: می دونم حمید بره شهید میشه، حمید بره دیگه برنمی گرده. این ها را می گفت و گریه می کرد، با دیدن حال غریب پدرم طاقتم تمام شد، سرم را روی شانه های حمید گذاشتم و بی صدا شروع کردم به گریه کردن. هوا سرد شده بود، بیشتر از سرمای هوا سوز سرمای رفتن حمید بود که به جانم مینشست. از آنجا سمت خانه پدرشوهرم رفتیم، گریه های من تا خانه عمه ادامه داشت، صورتم را به پشت حمید چسبانده بودم و گریه می کردم. حمید گفت: «عزیزم گریه نکن، صورتت خیس میشه روی موتور یخ می زنی» وقتی رسیدیم صورتم را داخل حیاط شستم که کسی متوجه گریه هایم نشود. حمید برخلاف همیشه پله های ورودی خانه را با آرامش بالا آمد، همه برادر و خواهرهای حمید جمع شده بودند، فقط حسن آقا نبود، عمه تا ما را دید گفت: «آخیش! اومدید؟ نگران شدم حمید». فکر می کرد رفتن حمید کنسل شده است برای همین خوشحال بود، حمید با چشم به من اشاره کرد که ماجرای اعزامش را به عمه بگویم. چادرم را از سرم برداشتم و داخل آشپزخانه شدم، عمه مشغول آشپزی بود، من را که دید گفت: «شام آبگوشت بار گذاشتم، ولی چون حمید زیاد خوشش نمیاد براش کتلت درست می کنم». روبروی هم نشسته بودیم، خودم را مشغول پاک کردن سبزی کرده بودم که عمه متوجه سرخی چشم هایم شد، با نگرانی پرسید: «چی شده فرزانه جان؟ گریه کردی؟ چشمات چرا قرمزه؟». گفتن خبر قطعی شدن رفتن حميد به سوریه کار ساده ای نبود، فرزند هر چقدر هم که بزرگ شده باشد برای مادر نقش همان بچه ای را دارد که با تب کردنش باید شب را بیدار بماند، پا به پایش بیاید تا راه رفتن را یاد بگیرد. مادرها در شرایط عادی نگران بچه هایشان هستند چه برسد به این که مادری بخواهد فرزندش را به دل دشمن بفرستد، آن هم کیلومترها دورتر از وطن. اگر دل کندن از حمید برای من سخت بود برای مادرش هزاران بار دشوارتر بود. حرف هایی که می خواستم بزنم را کلی بالا و پایین کردم و بعد با کلی مقدمه چینی بالاخره گفتم: «راستش حمید فردا میخواد بره، اومدیم برای خداحافظی».... ... التماس دعا🤲🏼🥀