فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#لقمه_های_شنیدنی
کلیپ_تصویری
✍سخنرانی استاد عالی
🎬موضوع: اثر جالب توبه صادقانه
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
#کدبانوی_خانه
#درمان_ریزش_مو_با_روغن_آویشن😍👇
دو قطره روغن آویشن را در شامـپوی خود که مناسب نوع موهای شماست بریزد و موها رابشویید اینکار باعث کنترل و قطع ریزش مو میشود!
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
#کدبانوی_خلاق
#پاستیل_زنجبیلی
🍡زنجبیل تازه را با رنده ریز رنده میکنیم و میذاریم با یک لیوان آب خوب بپزد. بعد میکسش میکنیم و از صافی ردش میکنیم. پودر نشاسته، ژلاتین و عسل را مخلوط کرده روی حرارت ملایم میذاریم تا خوب غلیظ شده و بپزد. بعد ته سینی سلیفون کشیده و مواد را داخلش پهن میکنیم و در یخچال میذاریم تا کاملا سفت بشه. بعد برش میزنیم و سرو میکنیم
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🍔
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
ترکش های ولگرد 3.mp3
1.3M
😂😂😂🌸😂😂😂
کتاب گویای «ترکش های ولگرد» عنوان مجموعه ی پنج جلدی داستان های طنز دفاع مقدس است. این مجموعه، پنج جلد «برادران مزدور»، «جاسم رمبو»، «شمر و صدام و یارانش»، «ماردونا در سنگر دشمن» و «داماد فرمانده ی لشکر» را شامل می شود که هر کتاب با حدود پنج تا ده داستان همراه است.
این کتاب گویا با صدای محمد رضا سرشار خوانش شده است.
جلد اول: برادران مزدور (یک تا 11)
#کتاب_صوتی
#کتاب_ترکش_های_ولگرد
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#لقمه_های_شنیدنی
✅ "استادرفیعی"
⚡دستور خدا به احترام به پنج چیز... ✨
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گلهای_بهشتی
کرونا رو با این کلیپ به بچهها معرفی کنید تا بدون وحشت درباره این ویروس آگاه بشن.
#من_ماسک_میزنم 😷
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
📌کار فرهنگی در تونل
خاطراتی بسیار خواندنی ولی تلخ از دوران اسارت آزادگان سرافراز هشت سال دفاع مقدس وجود دارد که به مناسبت 26 مرداد سالروز بازگشت این دلاورمردان به وطن، به برخی از آنها اشاره می شود.
سیّد هادی غنی، از رزمندگان و آزادگان دوران دفاع مقدس و جانباز شیمیایی است که قریب به چهار سال مفقودالاثر بوده و در اسارت بعثی ها به سر برده است. او سال 64 شیمیایی شد، سال 65 اسیر و سال 69 از اسارت اردوگاه 11 تکریت آزاد شد. در اینجا چند خاطره از ایشان را بازگو می کنیم.
خاطره اول؛
سه شبانه روز، در پادگان الرشید بغداد، در محاصره و تشنگی بودیم، سپس اسرا را به داخل دخمه ای بردند که حالت آشغال دانی داشت و پر از کثافت و گرد و خاک بود. در دوران اسارت، طبق رسم مسلمانی هر کجا که وارد می شدیم سلام می کردیم. وقتی من را به استخبارات بردند، شب بود. من سلام کردم، ناگهان شکنجه گر عراقی چنان سیلی به گوش من زد که من گفتم: آیا جواب سلام این است؟!
سپس یکی یکی اسرا را برای شکنجه بردند. وقتی چشمان من را باز کردند من گفتم الموت لصدام. با گفتن این حرف، چهار بار زیر شکنجه بیهوش شدم و بعد با چند سطل آب دوباره به هوش آمدم و دوباره از هوش رفتم. یک علت دیگر که خیلی شکنجه می شدم این بود که بسیجی و سادات بودم. آنها معتقد بودند که ایرانی ها سیّد نیستند و ما دروغ می گوییم.
#خاطرات_آزاگان
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
شادی روح شهدا #صلوات
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
خاطره دوم؛
یک روز دوستان اسیر من، پشت کمرم نوشته شده بودند؛ یا حسین، یا زهرا، یا شهادت، یا کربلا و عکس گنبد و بارگاه امام حسین (ع) را نقاشی کرده بودند. وقتی عراقی ها این تصاویر و نوشته ها را روی کمر من دیدند یکی از آنها پرسید: آیا تو می خواهی به کربلا بروی؟ از آنجا که من شنیده بودم یکی از اسرای ما را به خاطر اینکه گفته بود می خواهم کربلا بروم را به قدری شکنجه داده بودند که شهید شده بود، به زبان عربی گفتم: نه.
#خاطرات_آزاگان
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
شادی روح شهدا #صلوات
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
خاطره سوم؛
روزی یکی از اسرا که اهل زنجان بود به نام فتحعلی را به شدت زیر شکنجه قرار دادند و من صدای ناله ها و جیغ و فریاد او را می شنیدم. من هم در راهرو استخبارات بودم و هرکسی که رد می شد و می دید لباس بسیج بر تن من است، یک لگد به شکم، سر و کمر من می زد و می رفت، آن هم با پوتین تاف عراقی که لبه اش آهن دار بود.
من به شکنجه گر عراقی گفتم؛ او را نزنید. او تنها پسر خانواده اش است. سرباز عراقی رو به من گفت: داری از او طرفداری می کنی؟ الان بهت می گویم. فتحعلی به قدری شکنجه شده بود که الان جزو جانبازان اعصاب و روان است و یک گوشش اصلا شنوایی ندارد. آنها من را به جای فتحعلی شکنجه دادند تا حدی که له شدم. فتحعلی، تا زمانی که باهم در اسارت به سر می بردیم به من می گفت؛ آقا سید، ببخشیدها، من باعث شدم شما به جای من کتک بخوری. من هم در جوابش می گفتم: اشکالی ندارد من می خواستم به جای تو فدا شوم.
من قصد تعریف کردن از خودم را ندارم اما واقعیت این است که در آن زمان همه اسرا بویژه اسرای مفقودالاثر،حس ایثارگری و اخلاص بالا داشتند و همه حاضر بودند به جای دوستشان شکنجه
#خاطرات_آزاگان
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
شادی روح شهدا #صلوات
۲۶ مرداد ۱۳۹۹