✨
دنیا یا پر از هدف یا پر از بهانست.
تو میتونی ۱۰۰۰ تا بهونه بیاری تا یه کاری رو انجام ندی ولی فقط یه دلیل احتیاج داری تا به هدفت برسی.
" دلیلتو پیدا کن"
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
✨
همیشه حرفی بزن
که بتوانی آنرا بنویسی
چیزی را بنویس
که بتوانی آنرا امضا کنی
و چیزی را امضا کن
که بتوانی پایش بایستی ...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#شراره #قسمت۹
_:یهو ابراهیم سر راهمون سبز شد
مادرم با دیدنش محکم کوبید رو صور.تش ..سریع بهم گفت._:تو بروو شراره !درحالی که یه نگاهم به ابراهیم بود رفتم سمت در که ابراهیم بازومو گرفت. مادرم با حالت خفه داد زد _:ولش کن چرا داری بدبختم میکنی چی میخوای پسر ؟ مگه مادرتو نمیشناسی چرا میخوای یه عمر سرکوفت های مادرتو بشنوم.برو نه خودتو تو دردسر بنداز نه من و دخترمو
ابراهیم دستمو ول کرد رفت سمت مادرم شونه های مادرمو گرفت _:خاله تورو خدا شما حداقل باورم کن حرفهامو بفهم . به کی بگم من اعظمو نمیخوام. مادرم برای دو شب دیگه قرار بله برون باهاشون گذاشته. .یه کاری کن دستم به دامنت. من شراره رو میخوام یه کاری کن مادرم از خر شیطون بیاد پایین_:مادرت از خر شیطون اومد پایین پدرت چی ؟؟ پونزده ساله ناف بریده اعظم هستی بعد پونزده سال پدرت با چه رویی بره بگه پسرم نمیخواد ؟ کسی از تر.س پدرت سمت اعظم نرفته. در حق اون دخترجفا نکن ..قسمت بر این بوده پسرم ..برو حرف مادرتو گوش کن شراره هم خواستگار داره میره شوهر میکنه هرکدوم میرید پی زندگیتون همه این حرفها هم امشب همینجا چال میشه. ابراهیم گریه کرد. .دلم براش سوخت
مادرم سرم غرید_:هنوز که اینجایی دع یالا. برو پایین تا،کسی نیومده
دیگه منتظر نشدم و پا تند کردم سمت بیرون
دل تو دلم نبود.
ادامه پارت بعدی👎
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
✨
از شکست نترسید
از این بترسید
که سال آینده همین جایی باشید
که امروز هستید ...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
✨
"زندگی" یعنی
بخند ، هرچند که غمگینی؛
ببخش ، هرچند که مسکینی؛
فراموش کن ، هرچند که دلگیری
اینگونه بودن زیباست
هر چند ڪه آسان نیست
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
🌸☘🌸☘
ای بشر...
این جهان خواهی نخواهی
بر همه خواهدگذشت !
فکر آن وادی بکن
خوش خُلق و خوش گفتار باش!👌
#مولوی
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
من هیچ وقت تسلیم نشدم!
خسته چرا..
اما تسلیم نه!
یه شبایی تا صبح اشک ریختم، از درد چشمام رو نبستم ،هی خاطرات رو مرور کردم اما صبحش با لبخند بلند شدم و انگار نه انگار که اون آدم دیشبی خودم بودم.
کم آوردم؛ولی جا نزدم!
با همهی دردها ادامه دادم،حتی وقتایی که میدونستم ممکنه تهش هیچی نباشه!
ادامه دادم؛ تا سرم پیش خودم بالا باشه!
ادامه دادم تا اگه نشد به خودم بگم:
«فدای سرت، مهم اینه که تو تلاشت رو کردی..!»
بخاطر همینم هیچوقت نه پشیمونم، نه افسوس میخورم و نه منتظر کسی هستم که بیاد و نجاتم بده! ناجی من همیشه خودم بودم و بس..
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
🍃🌼🍃
خوشبختى در آن است
كه لحظهها را دريابيم
مطابق خواستههاى خود
زندگى كنيم
و بگذاريم فرديت هر انسان
پيش از آن كه پژمرده شود
رشد كند و ببالد...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
🌼🍃🌼
💠اولین تلفن بیسیم رو خدا اختراع کرد و اسمش را گذاشت #دعا!
🌷نه سیگنالش رو از دست میده
ونه نیازی به شارژ دوباره اش دارین
🌷هر جا هستین ازش خوب استفاده کنین همیشه آنتن میده👌
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#شراره ادامه قسمت۹
. دوباره رفتم تو جمع دخترا. همه داشتن یه جوری نگام میکردن ..ولی خودمو با خواهر کوچیکم سرگرم کردم. .کمی بعد هم مادرم خنده به لب به جمعمون اضافه شد و همه اینبار در مورد اتفافات کشور حرف زدن ...ولی من. تمام حواسم پیش ابراهیمی بود که به خاطرم گریه کرد! اون شب دیدم مادرم رفت کنار خالم نشست و نمیدونم چی بهش گفت که کمی بعد خالم با خوشحالی گفت _:فردا همین جمع خونه ما جمع میشید برای اعظم نشون ببریم و عقد کنون بگیریم دیگه من دست عروسمو بگیرم بیارم تو خونم خیالم راحت بشه
بعد با صدای بلندی سمت مردا رو کرد و گفت
_:نظرت چیه آقا حجت ؟؟ شوهر خالمم دود غلیظ قلیون رو از گلوش بیرون داد و گفت _:تو کار خیر تاخیر جایز نیست هرچی صلاحه خانوم ..فردا یا پسون فردا فرقی ندارن ! خالم کل کشید و گفت قسمت همه مجردا مخصوصا این شراره خانوم
همه دست زدن و قلب من دوباره سخت فشرده شد...و فردا شبش ابراهیم و اعظم تو یه مراسم بزرگی عقد کردن و شدن زن و شوهر منم جلوشون مجبو.ر شدم برقصم و کل بکشم و سرشون نقل بپاشم. بشکنم و خورد بشم و داغون بشم شبی که خدا هیچ وقت قسمت هیچ کسی نکنه. .ولی اون شب تازه آغازرابط.ه من و ابراهیم شد ...
ادامه پارت بعدی👎
من هیچ وقت تسلیم نشدم!
خسته چرا..
اما تسلیم نه!
یه شبایی تا صبح اشک ریختم، از درد چشمام رو نبستم ،هی خاطرات رو مرور کردم اما صبحش با لبخند بلند شدم و انگار نه انگار که اون آدم دیشبی خودم بودم.
کم آوردم؛ولی جا نزدم!
با همهی دردها ادامه دادم،حتی وقتایی که میدونستم ممکنه تهش هیچی نباشه!
ادامه دادم؛ تا سرم پیش خودم بالا باشه!
ادامه دادم تا اگه نشد به خودم بگم:
«فدای سرت، مهم اینه که تو تلاشت رو کردی..!»
بخاطر همینم هیچوقت نه پشیمونم، نه افسوس میخورم و نه منتظر کسی هستم که بیاد و نجاتم بده! ناجی من همیشه خودم بودم و بس..
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
وقتی می خواهی، در خودت
تغییر ایجاد کنی، بهترین راه
اینست که، سعی کنی، بهترین
نسخه خودت باشی،
بجای اینکه یک کپی از بهترین،
نسخۀ فرد دیگری باشی.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir