eitaa logo
انرژی مثبت😍
4.5هزار دنبال‌کننده
17هزار عکس
4.5هزار ویدیو
6 فایل
به نام خدا تبلیغات نه ازنظرمارد میشود ونه تاییدمیشود😍 تعرف تبلیغات قیمت مناسب 👎 https://eitaa.com/joinchat/866648400C9a1ea12469 ایدی👎 @massomeostadi لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/438763812C2474888f1e
مشاهده در ایتا
دانلود
اسمم مونسه دختری از ایران موقع خداحافظی گفت اقامهدی ازطرف من به مونس بگوحلالم کنه مادرحقش بدکردیم...من میخواستم علی روببینم پس منتظرش موندم وقتی علی امدمهیارتوی حیاط بازی میکردبغلش کردبوسیدش.. من روکه دیدامدطرفم یه سلام سردبهم کردگفت چیه امدیدبرای طلاق،تا خواستم باهاش حرفبزنم گفت نمیخوام ازمونس چیزی بدونم..بگیدسریع بیادکارهای طلاق روانجام دادم تمومش کنیم بره..من دارم ازدواج میکنم حوصله موش گربه بازی ندارم،حاجی هم دنبال حرف پسرش روگرفت گفت اره این عروس ازاول هم تیکه مانبودبهتره هرچه زودترطلاقش بدیم..گفتم علی اقازنت حامله است وماه های اخربارداریشه،،جفتشون غافلگیرشدن وحرفی نزدن..ولی چنددقیقه بعدحاجی یه کم خودش روجمع جورکردگفت اونم روچشمای خودم بزرگ میکنم..فقط بهش بگیدزایمان کردخودش بیاره تحویلش بده وگرنه بدمیبینه،علی گفت تاریخ زایمان روبهم خبربدیدخودم میام ویه لطف کنیددیگه اینجانیاید..وگرنه جوردیگه ای باهاتون برخوردمیکنم...مونس لیاقت مادربودن بچه های من رونداشت.... ادامه در پارت بعدی 👇 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😍😊 @Energyplus_ir
سلام اسم من پروین هست متولد سال چهل هستم... خلاصه من نشستم یه گوشه و مادر مرتضی شروع کرد به صحبت کردن گفت که پسر من همه چی داره خونه ماشین ولی قراره تو تهران زندگی کنن از شنیدن کلمه ی تهران دلم لرزید..فکر می‌کردم اگر برم تهران مثل معصومه زندانی میشم ولی از یک طرف می گفتم میرم پیش معصومه و اجازه نمیدم..محسن معصومه رو اذیت بکنه..مادرم سرشو انداخت پایین و گفت نمیدونم چه قسمتی هست که این دختر من همش می افته راه دور باشه اگر خوشبخت بشه من حرفی ندارم ..آقاجونم گفت چیزی که خیلی مهمه بچه‌های پروین هستند، من اگر بفهمم یا بشنوم،کوچکترین بی احترامی به بچه‌های پروین شده دمار از روزگار کسی که این کارو کرده در میارم..راستش من ازحرف های آقاجون یکه خوردم چون خیلی عصبانی حرف میزد...تو دلم گفتم الان مرتضی پا میشه میره میگه اینا چقدر پر رو هستن ولی مرتضی با خنده گفت خب من که بچه ندارم و تا حالا ازدواج نکردم من میبرم و بچه هاشو بزرگ می کنم هیچ اشکالی نداره..آقاجون هم گفت آقا مرتضی خوب فکراتو بکن صحبت یکی دو روز نیست دو تا بچه است البته من از تو انتظار اینکه به بچه‌ها پول خرج کنی ندارم من هر ماه خودم برای بچه‌های پروین پول می فرستم .. ادامه در پارت بعدی 👇 داستانهای_آموزنده 😍😊 @Energyplus_ir