.
اگر انسانهامیدانستند
فرصت با هم بودنشان چقدر محدود است
نامحدود یکدیگر را دوست میداشتند
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
زیبا باش زیبا زندگی کن
زیبا بیندیش
زیبا بخند
تنها راهزنی که دار و ندار آدمی
را به تاراج می برد
شاد نبودن و افكار منفی خود اوست
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
وقتی ناراحتی
"تصمیم نگیر"
وقتی دیر میشه
عجله نکن
وقتی یکیو دوسش داری
زود بهش نگو
بذار خودش بفهمه....
وقتی خیلی خوشحالی
به کسی "قول نده"
وقتی یکی دلتو شکست
سر یکی دیگه
"تلافی نکن"....
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#شراره #ادامه قسمت36
هیجان زده گفتم. _:هر شر.طی باشه قبول میکنم _:خودت باید برام عروسی بگیری ..تو عروسی منو شیدا بر.قصی! بشی ک.لفت خونمون ...قبوله ؟ اون لحظه صدای شکستن قلبمو خودمم شنیدم ..انگار یهو تو یه لحظه پیرشدم. .کمی فکر کردم ..بهتر از،این بود یه عمر سر پدر و مادرم پایین باشه. بهتر از این بود خالم بیافته به جو.ن مادرم ..من قربانی باید میشدم . من تموم بشم ..بشکنم بهتراز اینه خانوادم ناراخت بشن. درحالی که گونه هام خیس اشک بودن گفتم ؛:باشه ..باشه ..قبوله. _:بگوو کدوم کوچه؟_:مگه نگفتی دیگه کاریش نداری _:فقط آبروشو نو نمیبرم ..میرم دم در خونشون . ..بسته هارو ازش میگیرم ..کاری ندارم باهاش ..بلاخره باید بسته هارو بگیرم ازش یانه ؟آب دهنمو بلعیدم..._:قو.ل دادی ها ؟؟ _:به جو.ن شیدام کاری باهاش ندارم ! دوباره شکستم. چقدر قشنگ اسمشو میگفت ..
اروم زیر لب گفتم بریم. .خیلی زود رسیدیم جلوی درشون ..حبیب پیاده شد ..دل تو دلم نبود هرلحظه فکر میکردم الانه که قلبم از تو دهنم بیرون بزنه ..تمام تنم عرق سردی شد ...سرتا پام ...زیر لب شروع کردم به خوندن ذکر. ..خیره بودم به درخونه خالم که در بازشد و ...
ادامه پارت بعدی👎
داستانهای_آموزنده
رابطه زناشویی👩❤️👨
زنانشویی
@zanashoyi1
┅═•💋زنـاشـویـے
بهترین روش و تکنیک برنامه ریزی
از قشنگ ترین و کاربردی ترین سبک های برنامه ریزی که دیدم، سبک "برنامه ریزی معکوس" هست روش.
این برنامه ریزی اینجوریه که
-از خودت بپرس که ده سال آینده میخوای کجا باشی؟
-توی ۵ سال آینده برای رسیدن به اون هدف ده ساله ای که تعیین کردی چه کارهایی باید انجام بدی؟
-امسال باید رو چه کارایی تمرکز کنی؟
-برای رسیدن به هدف ،امسالت چه کارهایی
باید توی این ماه انجام بدی؟
-توی این هفته چه کارهایی تورو به هدف یک ماهه
ت نزدیک تر میکنه؟
-تنها کاری که امروز باید انجام بدی چیه؟؟
قدم های کوچیک نتایج بزرگ به همراه میاره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
💫شب زیباتون
✨متبرک به
💫گرمی نگاه خـدا
💫شبتون بخیر
✨در پناه خدای مهربان
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
💐سـ❤️ ـلام 😍 ✋
🌸 روزتون پراز خیروبرکت 🌸
😀 امروز سه شنبه
☀️ ۲۱ فروردین ۱۴۰۳خورشیدی
🌙 ۲۹ رمضـان ۱۴۴۵ قمری
🌲 ۹ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
۱٠٠#ذکر_روز
🌺🌿یا اَرْحَمَ الرّاحِمین 🌿🌺
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
✨﷽✨الهی به امیدتو
🍃🌸صبح سه شنبه تون معطر
به عطر خوش صلوات 💖
بر حضرت محمد ) 💖
و خاندان مطهرش 🌸🍃
🌸🍃اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
🌸🍃 وآلِ مُحَمَّدٍ
🌸🍃 وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
میدونستی🌸
هیچ چیز نمیتونه آهن و از بین ببره،
جز زنگ زدن خودش!
هیچ چیزی هم نمیتونه آدم رو نابود کنه،
جز افکار خودش!
مواظب افکارت باش💛
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
•
چيزی رو که در گذشته تو رو آزرد فراموش کن اما درسی رو که به تو داد هرگز فراموش نکن...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#شراره #قسمت37
درباز شد و شوهر خالم اومد دم در. سرمو تا جای ممکن پایین آوردم. صداشونو شنیدم. .باهم خوش و بشی کردن و حبیب گفت که با ابراهیم کار داره ! شوهر خالمم و رفت تو خونه تا صداش کنه ...آروم سرمو بالاآوردم. .خیره شدم به در ...ابراهیم خیلی زود اومد ..با لباس خونه بود. یه عرق گیر آستین کوتاه با گرمکن ..دستشو گرفت سمت حبیب. ولی حبیب یهو از یقش گرفت و کشید سمت دیوار .تا کسی از تو خونه نبینه ..
میخواستم از ماشین پیاده بشم و بگم ..ولش کن ...ولی فقط تونستم دستمو رو دهنم بزارم تا صدای جی.غمو خفه کنم ! چند لخظه گذشت ..حبیب ابراهیم رو کشید و آورد تو ماشین. جرات نکردم برگردم و نگاش کنم ..شرمندش بودم ! حبیب خودش هم نشست ! با گریه و توام با تر.س و لرز گفتم ..
_:حبیب کجا میری ؟ _:
ادامه پارت بعدی👎
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
زندگی را به فصول سال تشبیه می کنم و هیچ فصلی همیشگی نیست.
در زندگی نیز روزهایی برای کاشت ، داشت ، استراحت و تجدی و حیات وجود دارد.
زمستان تا ابد طول نمیکشد.
اگر امروز مشکلاتی دارید بدانید که بهار هم در پیش است…!
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖐️پنج قانون برای شاد بودن😃
از هیچکس متنفر نباش ❌
خودتو با بقیه مقایسه نکن ❌
نگران گذشته یا آینده نباش ❌
منتظر پس گرفتن چیزی که بخشیدی نباش❌
درباره مشکلاتت گله نکن❌
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💙🍃
هر روز برای خودت،
برای دلت🍃🌸
کاری بکن!
این حوالی
باید به دنبال حال خوش دوید
حال بد هر کجا که باشی
کمین می کند🍃🌸
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
از کسی پرسیدند:
کدامین "خصلت" از "خدای"
خود را "دوست" داری؟!
گفت:
همین" بس" که میدانم او میتواند
مچم را بگیرد
ولی دستم را میگیرد
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#شراره #ادامه قسمت37
:پیش بابک ! میبرم تا این پسر خاله خوشگلتو نشونش بدم و بگم بسته ها دست اینه ! بعدش بابک میدونه خودش باهاش چیکار کنه ..پسره عو.ضی بهم میگه دست من نیست !!
با گریه برگشتم ..ابراهیم دستشو رو لبش که پاره شده بود گذاشت ..پر از،خشم نگاهم کرد
_:ابراهیمم تورو خدا بده بهش تموم بشه بره ..
_:وقتی دست من نیست چی رو بدم بهش ؟
_:یعنی چی دست من نیست! _:خونه خاله گلبهار که بهم دادی. .تر سیدم. تا از خونه اومدم بیرون انداختم لای آت آشغالا. من نمیدونستم که میای دنبالش ...نمیتونستم با اونا برم تو خونه که ...حبیب با صدای بلندی خندید. _:هردم ار این باغ بری میرسد !شوک زده برگشتم سمتش ..حبیب فهمبد دارم نگاش میکنم و بدون اینکه حتی برگرده نگام کنه مشتی حوالم کرد که خورد وسط سینم ..از درد مثل مار پیچیدم به خودم .._:درو غگوی پست ! بهم میگی تو قبرستون این پسر ه رو دیدی. الان میگه خونه خاله گلبهار بسته رو بهش دادی ...عو.ضی تو اون خونه با این پسره نرفته بودی که دعا بخونی ..حتما برای یه غلطایی رفته بودید ..دوتاتونم .حقنونه بمیر.ید. .بعد یهو سرعت ماشین رو زیاد کردو
ادامه پارت بعدی👎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💙🍃
هر روز برای خودت،
برای دلت🍃🌸
کاری بکن!
این حوالی
باید به دنبال حال خوش دوید
حال بد هر کجا که باشی
کمین می کند🍃🌸
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
•
چيزی رو که در گذشته تو رو آزرد فراموش کن اما درسی رو که به تو داد هرگز فراموش نکن...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
میدونستی🌸
هیچ چیز نمیتونه آهن و از بین ببره،
جز زنگ زدن خودش!
هیچ چیزی هم نمیتونه آدم رو نابود کنه،
جز افکار خودش!
مواظب افکارت باش💛
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
به زندگی فکر کن !
ولی برای زندگی غصه نخور .
دیدن حقیقت است ،
ولی درست دیدن، فضلیت .
ادب خرجی ندارد.
ولی همه چیز را میخرد .
با شروع هر صبح فکر کن تازه بدنیا آمدی .
مهربان باش و دوست بدار و عاشق باش.
شاید فردایی نباشد .
شاید فردایی باشد ! اما عزیزی نباشد..
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما نمیتونیم گذشته رو تغییر بدیم..
ولی شاید بتونیم آینده رو یکاریش کنیم.💚
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#شراره #قسمت38
زیاد کردو تاخت...به حدی و.حشتناک با سرعت رانندگی میکرد که دستهامو رو گوشم گذاشتمو فقط داد زدم ! بند دلم پاره شد مطمین بودم میخواد مارو بک.شه ...ولی چنددقیق بعد یهو ماشین از حرکت وایساد. .از شدت تر.س نفس ..نفس میزدم. ._:گم.شید پایین. ..گم.شید. سرمو به سختی بالا گرفتم. .نگاهی به اطراف کردم. اصلا نمیدونستم کجاییم. ._:چیه برو بر داری نگام میکنی ...گفتم گم.شو پایین, بعد رو کرد به ابراهیم. ._:هی با توام هستم, با دستهای لرزونم درو باز کردم. _:حبیب ..اینجا کجاست ؟_:خونه عمم! میخواستی کجا باشه؟ خونه بابک !! نگاهی به ابراهیم کردم. با گریه گفتم
_:ابراهیم یه کاری کن ...میگن بابک مرد خوبی نیست ! میخواد منو جای اونا بده به بابک ..حبیب غیر.ت نداره. ..تو چی .._:خ.فه شو هرزه. !حبیب اینو گفت و رفت سمت در بزرگ سبز رنگی..تمام بدنم مثل بید میلرزید. دندون هام بهم میخورد و صداش رو همه واضح میشنیدن ..نیم نگاهم به ابراهیم و نیم نگاهم به در بود که در بازشد . حبیب با یه پسر جوان که انگار دربون بود. حرفهایی زد و اومد سمتم ..برید تو .زود ..باید برگردم ..._:حبیب تورو خدا ...من زنتم
ادامه پارت بعدی👎
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
اگرچه گاهی تکه ابری جلوی تابش خورشید را میگیرد
ولی خورشید پابرجاست
نگذارید تکه های غم و مشکلات
مانع تابش خورشید به زندگیتان شود!
🛖@kolbehAramsh🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شادترین رنگ را امروز به زندگی بزن
اندیشهات سبز
آسمان دلت آبی
و قلب مهربانت طلایی
زندگی زیباست
اگر آن را به زیبایی رنگ بزنیم
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️
موافقین؟؟
بعضی وقتا نسبت به بعضی آدما
تصورات ذهنی خاصی داریم
که متاسفانه بعد از یه مدت
بعضیاشون کاری میکنن
که افکارمون علاوه بر خودشون
نسبت به بقیه آدما هم بد بشه....
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فریدونمشیری
من تشنهی این هوای جانبخشم
دیوانهی این بهار و پاییزم
تا مرگ نیامدهست برخیزم
در دامنِ زنـــــدگــــــی بیاویزم
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹متنی فوق العاده زیبا و خواندنی...
🔻قدیما ﺣﺮﻳﻢ ﺧﺼﻮصی ﻧﺒﻮﺩ،
حتی ﺣﻤﺎﻣﺶ ﻋﻤﻮمی ﺑﻮﺩ،
ﻭلی ﭼﺸﻢ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﻫﺮﺯﻩ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﺎی کسی ﺟﻠﻮی کسی ﺩﺭﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ،
ﻭلی ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﺯﺩﻥ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺣﺮفی ﺗﻮی ﺩﻟﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ،
حرفی ﻫﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ کسی ﻧﺒﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺑﺮﮔﺮ ﻭ ﭼﻨﺠﻪ ﻭ ﺑﺨﺘﻴﺎﺭی ﻧﺒﻮﺩ،
ﮊﻟﻪ ﻭ ﭘﺎی ﺳﻴﺐ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻧﻮﻥ ﻭ ﭘﻨﻴﺮ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭﺝ ﻛﻼﺳﺶ ﺗﻮﻱ ﺳﺒﺰی ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ترشی
ﻭ ﺁﺵ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻧﮓ ﺳﺎﻝ ﻧﺒﻮﺩ،
ﻣﺎﻧﺘﻮﻫﺎی ﺭﻧﮕﺎﻧﮓ ﻧﺒﻮﺩ، ﭘﻴﺮﻫﻦ شیک ﻭ
بی ﺧﻂ ﻭ ﻳﻘﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﻫﺮ چی ﺑﻮﺩ ﺗﻮی ﺑﻘﭽﻪ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﻴﺮﻫﻦ ﻣﻦ ﻭ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﻧﺪﺍﺷﺖ،
ﻫﺮچی ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍی ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﻭ ﺑﺮﺍی ﻫﻤﻪ ﺑﻮﺩ،
ﺁﺭﺯﻭی ﻳﻪ ﺑﭽﻪ ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﻴﺪ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﻮلی ﻧﺒﻮﺩ، ﻭلی ﺩﻟﻬﺎ ﺧﻮﺵ ﺑﻮﺩ.
ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#شراره #ادامه قسمت38
زنممم ؟؟ تو د.شمنمی. ..همین فردا میام میبرمت سه طلا.قت میکنم ..تو لیاقت من و زندگی با من و نداشتی ..لیاقتت یکیه عین این ..که نمیتونه حتی تونبونشو بکشه بالا ..
حبیب اینو گفت . سوار ماشین شد و تو یه چشم برهم زدنی رفت. تا به خودم بیام . پسر جوان داد زد. ._:میخوام درو ببندم زود داخل بشین. نگاهی به ابراهیم کردم ..راه گریزی نبود ..سلانه سلانه وارد خونه بزرگ درن دشتی شدیم. .برخلاف گفته های حبیب ازبابک ! خونه بابک خیلی خوشگل و دلباز بود. .پسرک جوان برگشت ..برید بالا. ..هروقت آقا تشریف آوردن میگم بیان خدمتتون ...برید بالا. با دستش اتاقی که تو قسمت بالای نزدیک تراس بود رو نشونمون داد.همراه ابراهیم آروم اروم رفتیم نشستیم ..یه اتاق که شبیه آلا چیق بود ! همه چیزش چوبی بود ! تخت ...میز ..صندلی. پنجره هاش ...
یه گوشه کز کردم ..خودمو بغل کردم و گفتم ..
_:ابراهیم اگه هنوز دوستم داری کاری کن از این خراب شده ازاین منجلاب رها بشیم ...
ابراهیم نفسشو عمیق بیرون داد و گفت ..
_:بسته.. ها پیش خودمه ..در.وغ گفتم به حبیب ...بسته هارو میدیم امشب از اینجا میریم ..
ادامه پارتی 👎
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
جا نزن!
جسور باش…
این قانونِ ارتفاع است؛
هرچه بیشتر اوج میگیری؛
باد و باران، بیرحم تر میشود،
و نفس کشیدنت سختتر.
تو اما محکم باش.
نه به زمزمهیِ پرندههایِ پایین دست، توجهی کن،
نه هیاهویِ لاشخورهایِ حسود.
عقاب باش.
ارتفاعاتِ بالا، جایِ پرندههایِ ضعیف نیست...
#شجاع_باش
#انگیزه
#موفقیت
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir