فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝ایشون از همون اول با رهبری زاویه داشتن و علنی مخالفت میکردن! حتی در مواردی با بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی ره هم، در برخی از مسائل مهم و عقیدتی مربوط به انقلاب اسلامی، مثل رابطه با آمریکا و... اختلاف نظر و عقیده داشتن که با برخورد قاطع امام مواجه و ناچار به عقب نشینی شدند.
قضاوت با خودتون ...🤨
aghaye_13.mp3
82.81M
🔴 فایل صوتی افشاگری آقای سیزده از یک جریان قدرت در کشور
🔻من را به داخل یک ماشین ۴۰۵ بردند
🔻افشای یک پروژه رسانه ای
🔻در شورای شهر چه میگذرد؟
🔻پروژه کنار زدن شهید رئیسی
🔻آقای تحلیلگر یا آقای تحریفگر؟!
🔻محاکمه بدنه انقلابی توسط پناهیان
🔻پشت پرده رای اعتماد به وزرای پیشنهادی
🔻جریان تحریف انقلاب و رهبری
#نشر_حداکثری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🚨همیشه « خبردار » باش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴#قالیباف در مشهد:
🔹برخی را میبینم قلبشان راضی نیست دولت موفق شود.
کمین کردن برای شکست دولت! خلاف رضایت حضرت آقاست.
🖌جناب آقای دکتر قالیباف، امروزه مد شده خیلی از افراد هر کاری که میخواهند انجام دهند از حضرت آقا خرج میکنند، این که همه باید دولت را کمک کنیم و این خواسته حضرت آقا است شکی نیست و از این بابت قدردان شما هستیم اما کجا حضرت اقا فرمودند از هر راهی که شده ولو از راه غیر صحیح باید دولت کمک شود؟ چرا به کسانی که با فتنه گران همراهی داشتند برای وزارت رای دادید؟ اگر تایید همه وزرا تایید و کمک دولت طبق فرمایش رهبری است پس چرا با برخی وزرای شهید رئیسی با آن همه تعریف و تمجید رهبری از دولت ایشان مقابله کردید؟ چرا به همه رای ندادید؟ چرا برخی دیگر را استیضاح کردید؟ این نفاق نیست؟
🌻 از شما دعوت می شود به کانال سلسبیل بپیوندید👇👇
https://eitaa.com/Salsabil1401
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شتشوی حرممطهروشریف سیدالشهدا بعداز زیارت اربعین
5.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کدام سبک را می پسندید؟
مسیر درست مداحی کدام است؟!!!
11.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖 شرح حدیث بسیار جالبی درباره فضایل اخلاقی امام رضا علیه السلام
🎤 توسط مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی
➖ با زبان کسی را آزار ندادند
➖سخن کسی را قطع نمی کردند
➖به حاجتمند کمک می کردند
➖پایشان را جلوی کسی دراز نمی کردند
➖در حضور کسی ، تکیه نمی دادند
➖به زیر دستان فحاشی نمی کردند
➖ آب دهان به زمین نمی انداختند
➖به صورت قهقهه نمی خندیدند
➖سر سفره با زیر دستان می نشستند
➖شبها اکثراً به عبادت مشغول بودند
➖ روزها ، اکثراً روزه می گرفتند
➖ صدقه زیاد می دادند و ...
#کپی_آزاد_است
#امام_رضا علیه السلام
@eltemaseandishe
بسمه تعالی شانه
مصارع عشاق
قسمت ۲۴
مقام این شهدا مقام بزرگی بود اما باید از مجرای عباس ابن علی به اینها تجلی میشد لذا او ساقی بود. او به اشارهی امام حسین علیه السلام به اینها شراب میداد. وقتی همهی یاران شهید شدند و عباس تنهایی امام را دید، آمد و عرضه داشت که قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ... نوبت خود ساقی شد... حالا ساقی را خود حسین علیه السلام باید سقایت کند و کرد...
تنویر امام حسین علیه السلام این است که او از همهی اسماء و صفات الهی دل برید. او اصلا توجهی به اسماء الله و ملائکة الله نداشت، او فقط توجه محض در ذات حق متعال داشت. این اصحاب همگی پشت خیمهی ارباب صف کشیده بودند. جناب بریر بن خضیر همدانی پیرمردی بود، خیلی شاد و مبتهج بود و با همه شوخی میکرد! به یکی جمال غلبه میکند و به دیگری جلال. حسین علیه السلام دل کسی را با صورت میبرد و دل دیگری را با معنی و یکی را ورای صورت و معنی دل میرباید که حسابش جداست. معنی جلال است... وقتی با معنی دل میرباید، او فانی میشود. یکی مناجاتی بود و دیگری خراباتی... بر جناب بریر حال خرابات غلبه داشت لذا شوخی میکرد. وقتی جناب عبدالرحمن حال بریر را دید، به او گفت که این چه وقت شوخی کردن است؟! جلوهی جمالی شادی و حال خوش را در پی دارد و نتیجهی جلوهی جلالی، قبض و انقباض است. امام به بریر جلوهی جمالی کرده بود و به عبدالرحمن جلوهی جلالی. بریر گفت که ای عبدالرحمن، مشهورم که در عمرم جزو بطالین نبودهام و شوخی بیجا نکردهام اما حساب امشب حساب دیگری است... جناب عیسی همیشه میخندید و جناب یحیی همواره میگریست. باری یحیی عیسی را دید و گفت: تو از خدا نمیترسی که اینقدر میخندی؟! عیسی هم گفت تو به رحمت خدا امید نداری که اینقدر گریه میکنی؟! قضاوت را به جبرئیل سپردند، جبرئیل گفت خدا میفرماید من نزد آن کسی هستم که حسن ظنش به من بیشتر است...
معشوق لباس غیریت را از تن عاشق میکند و لباس خودش را به تن او میکند. در کربلا هم حضرت زینب لباس نو به تن پسرانش کرد. مادر حضرت قاسم بن الحسن هم که به نقلی آنجا بود، لباس دامادی تن او کرد و به سمت معشوق ازلی و ابدی فرستاد. لباس مظهر تمام کمالات و اسماء و صفات حُسنی است که میخواهند از آنها بگذرند تا فقط خدا باشد. همهی این لباس ها را میکند تا لباس خودش را بر تنشان کند. اینها هم لباس های الهی بر تن دارند اما وقتی لباس معشوق و لباس خودشان را میبینند، از لباس خودشان بدشان میآید. وقتی لباس بر تنشان شد میگویند:
این چه رنگ است بدین زیبایی
چه لباس است به این یکتایی
خدا لباس یکتایی و احدیت بر تن اینها میکند و فقط احدبین میشوند. أشُمُّ مِنک نسیماً لَستُ أعْرِفُه. من از معشوقم بویی میشنوم که غیر از بوی خودم است. من بوی معشوقم را میخواهم نه بوی خودم را. اسم اعظم الهی هفتاد و سه حرف است که یکی از آن مستأثره است و به اصطلاح فوت کوزه گری است. شهدای کربلا هفتاد و دو اسم اعظم خدا هستند. آن یکی هم امام حسین علیه السلام است. این شهدا آدم های عادی نبودند...
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
آنجا مسلخ عشق بود و فقط نیکوهای عالم را راه میدادند. جناب جون، غلام سیاه اباعبدالله، رنگ و بوی خودش را میدید. میگفت کاش این رنگ را نداشتم و این رنگ ظاهری نشان از آن رنگ باطنیش بود البته باطن او نور بود و در درجه بالای نورانیت قرار داشت اما او میگفت در برابر حسین هر رنگ دیگری سیاه است. در مقابل بو و رایحهی حسین همهی بوها بد است. رایحهی معشوق قلب عاشق را به تسخیر خودش درمیآورد. این رایحه چیست؟ نفس رحمانی. «لا تسبوا الريح؛ فإنها من نَفَسِ الرحمن تبارك...». حضرت یعقوب هم گفت: «إنّی لَأجِدُ ریحَ یوسفَ». او عاشق یوسف بود و یوسف هم بر یعقوب ولایت داشت و گفت من رایحهی یوسف را میشنوم. در حدیث کساء هم حضرات اهل بیت میفرمایند: «اِنّي اَشَمُّ عِندَکِ رائِحَةً طَيبَةً کَاَنَّها رائِحَةُ جَدّي رسُولِ اللهِ». از شدت اتصال پیامبر و حضرت زهرا رایحه شان یکی بود. در بهشت خدا به حضرت رسول سیبی داد و این سیب را پیامبر خورد و از او لیلة القدر ظاهر شد که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است. در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان نطفهی حضرت فاطمه منعقد شد...
ادامه دارد
التماس دعا
صادقزاده
بسمه تعالی شانه
مصارع عشاق
قسمت ۲۵
جناب جون گفت که رایحهی من خوش نیست و رنگم هم سیاه است. من میخواهم رایحهی من رایحهی شما و رنگ من رنگ شما باشد... که حضرت اباعبدالله بعد از آن که جون به شهادت رسید بالای سر او دعا کرد که خدایا رایحهی او را خوش کن و رنگ او را سفید کن و این شد آن عطر سیبی که اگر به کربلا بروید و اهل شامهی باطنی باشید، آن بوی سیب به مشامتان میرسد. آن سوال هایی هم که اصحاب امام میپرسیدند که أرضیت؟ وفیت؟، همان مقام اتصال است که در آن مقام «کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ» (قصص/۸۶)، دوئیت از بین میرود. تا دوئیت باقی است، وفا و رضایت صورت نمیگیرد و به کربلا راهت نمیدهند و میگویند تو کورکورانه آمدهای و خالص نشدهای...
مولوی داستان عاشقانهی زیبایی را تعریف میکند،
آن یکی آمد در یاری بزد
گفت یارش کیستی ای معتمَد
گفت من گفتش برو هنگام نیست
بر چنین خوانی مقام خام نیست
آمد در زد و معشوق از او پرسید کیستی؟ او پاسخ داد من... معشوق گفت برگرد که تو هنوز با من یکی نیستی. نمیشود که هم معشوق باشد و هم تو باشی. اذا جاء نهر الله بطل نهر عیسی. بعد این عاشق رفت و گشت و پیر راهی پیدا کرد و از تعلقات خودش را آزاد کرد و سیر و سلوک نمود و شبیه معشوق که شد، آمد و دوباره در زد.
بانگ زد یارش که بر در کیست آن
گفت بر در هم تویی ای دلستان
گفت اکنون چون منی ای من درآ
نیست گنجایی دو من در یک سرا
امام حسین علیه السلام بر شهدای کربلا جلوه داشت. از یکی با صورت دل میبرد از یکی با معنی. کسی که با معنی از او دل میبرد، به فنا میرسید. از برخی هم که مقام بالاتری داشتند با ورای صورت و معنا دل میبرد. این مقام بقاء بعد الفنا است که آنجا دیگر من و او و تعینات باقی نمیماند. عاشق تا یک جایی به معشوق نیاز دارد. جبرئیل به حضرت ابراهیم میگوید که آمدهام تو را از آتش نجات دهم، پاسخ میدهد من به تو نیازی ندارم بلکه به خدا نیاز دارم. این مقام فنا است چون خودش را هم همانگونه که خدا را میبیند، میبیند. اما عاشق در مقام بقاء بعد الفنا میگوید من به خدا هم نیازی ندارم... چون بین من و او دوئیتی وجود ندارد تا من به او احتیاج داشته باشم. لذا در کربلا هرچه خدا گفت حسین جان کمکت بکنم؟ من عهدم را پذیرفتم دیگر ادامه نده، جنگ هم نکنی من تمام چیزهایی که قرار است به تو بدهم میدهم. گفت نه نیازی ندارم. اصلا آنجا سکوت محض است و هیچ چیز نیست، حتی هیچ هم نیست. آنجا فقر است، فقیر نیست. در فقیر یک انانیتی نهفته است.
در شهر بگوی یا تو باش یا من
کآشفته بود کار ولایت به دو تن
ساحت عشق ساحت عجیبی است. هرکسی به ساحت عشق قدم بگذارد با معشوق یکی میشود.
قاسم بن الحسن هم از آن کسانی بود که امام حسین علیهالسلام با ورای معنی بر او تجلی کرد.
گر صورت بیصورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
راوی میگوید چهره جناب قاسم بن الحسن، فلقة القمر، مثل پاره ماه بود و قمر کنایه از ولایت عظمای علوی است که قاسم بن الحسن پاره ای از این ماه علوی و حسنی است. عاشق وقتی از معشوق تقاضای وصال کند اگر جواب نه بشنود دلالت بر این میکند که هنوز سنخیت تام و تمام حاصل نشده است و به این پاسخ منفی که تجلی جلالی معشوق بر عاشق است آن تعلق قطع میگردد و راه عاشق سالک هموار میشود لذا اذن ندادنهای امام در کربلا ریشه در همین نگرش دارد تا آن عشاق کوی خود را از غبار تعینات تطهیر کند و لباس دوئیت برکند و ردای وحدت به آنها بپوشاند. جناب قاسم بن الحسن علیهما السلام چون پاسخ منفی از امام شنید دست به دامن مادر شد که او خود مظهری از مظاهر تعینات است و شاید خودش حجابی باشد برای عاشق سائر، و چون مادر واسطه و شفیع میشود تا امام اذن دهد و وصیت امام حسن مجتبی علیه السلام را پیش میکشد یعنی این تعلق برداشته میشود و قاسم به لقاء پیر و مراد خود به نحو اتم نائل میشود و حجاب تعینات از او برداشته میشود بطوریکه سینهی مبارک او منضم به سینه امام میگردد و تو میدانی که قلب امام حرم الله است بلکه مرکز هستی است و انضمام قلب قاسم به قلب امام کنایه از اتحاد قلبی و اندکاک تعین قاسمی در دریای احدی و بسیط حسینی است...
ادامه دارد
التماس دعا
صادقزاده
بسمه تعالی شانه
مصارع عشاق
قسمت۲۶
عاشق و معشوق مرآت هم هستند. عاشق در آئینهی معشوق، خودش را میبیند و معشوق نیز در آئینهی عاشق، خودش را. المؤمنُ مرآةُ المؤمن. آئینه در اذهان عموم معنایی دارد و در حکمت و معرفت، معنایی دیگر. عموم مردم، آئینه را یک آلتی با ویژگی هایی خاص خود میدانند؛ شیشهای که پشت آن جیوه اندود است اما آئینه در حکمت و عرفان به این آلت گفته نمیشود بلکه به آن حکایتگری و نمایاندن اطلاق میگردد. از آن لحاظ که این آلت مینمایاند و از صورتی که در مقابل آن آئینه قرار گرفته است حکایت میکند، به این نمایاندن، آئینه گفته میشود. روایت نیز میفرماید المؤمنُ مرآةُ المؤمن. این مؤمن که مینمایاند هم میتواند خدا باشد هم میتواند انسان باشد یعنی هم خدا آئینهی مؤمن است هم مؤمن آیینهی خداست.
مؤمن از اسماء الله است، «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ» (حشر/۲۳). مؤمن کسی است که اتصال به ولایت الله دارد، خداوند ولی است و ولایت برای اوست؛ «هُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ». هرگاه شخصی اتصاف و تخلق به این ولایت الهیه داشته باشد، از او تعبیر به مؤمن میشود. ولایت خدا چیست؟ این است که به کمالات الهی چسبندگی و قرب پیدا کند، کمالات خدا نیز بی منتهاست. در ولایت، تمام اسماء و صفات حُسنی الهی مطرح است. «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ» که ولی مطلق میفرماید «نَحنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَیٰ»، ما اسماء حسنی هستیم. ولی کسی است که جامع همهی کمالات الهی است و مؤمن کسی است که به این اسم جامع، قرب پیدا کند. مظهر اتمّ این ولایت، امیرالمؤمنین علیه السلام است که در کمال مطلق قرب الهی قرار دارد و هرکسی به علی و اولاد علی یا به این ولایت الهی تحقق پیدا کند، به میزان قرب و نزدیک شدنش، مؤمن است. هر جایی در قرآن که لفظ مؤمن و آمنوا آمده، مراد محبین امیرالمؤمنین علیه السلام است.
اگر در روایت شریف المؤمنُ مرآة المؤمن، مؤمن اول را خدا بگیریم و مؤمن دوم انسان فرض شود، المؤمنُ مرآة المؤمن یعنی انسان خودش و کمالات خودش را در آئینهی حق متعال میبیند. میبیند که داشتههای او مال خداست، وجود او مال خداست. اما اگر مؤمن اول را انسان کامل و صاحب ولایت کلیه بدانیم، المؤمنُ مرآة المؤمن یعنی انسان آئینهی خداست، خدا نیز در انسان خودش را تماشا میکند. عاشق و معشوق، مرآت هم هستند. اگر معشوق ازلی را ذات حق متعال بدانیم، عاشق که انسان کامل است، در آن آئینهی ذات ازلی، خودش را تماشا میکند و کمالات خودش را میبیند. معشوق نیز حق متعال است، او هم در انسان ظهورات و جلوات خودش را میبیند. شاعر میگوید:
ظهور تو به من است و وجود من از تو
و لست تظهر لولای لم اکن لولاک
عاشق به جناب معشوق میگوید: ای جناب معشوق! درست است که تو عشق محض هستی، تو حب محض و کمال محضی اما اگر منِ عاشق نبودم، تو چطور میخواستی آشکار شوی؟! منِ عاشق هستم که عشق را ظاهر میکنم. مخلوق به خالقش میگوید که ای خدا، درست است که وجود من از توست، ولی اگر من نبودم تو ظاهر نمیشدی،
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
بعضی از عرفا مقداری ادب را رعایت نکردهاند و گفتهاند که ما به او محتاج بودیم، او نیز به ما محتاج بود. ما در وجود به او محتاج بودیم و او نیز در اینکه خودش را نشان دهد و کمالاتش را آشکار کند به ما محتاج بود. آنهایی که ادبشان بالاتر بود گفتند او به ما مشتاق بود... چرا بهتر است اینگونه بگوییم؟ چون «إِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ». ما که از خودمان استقلالی نداریم، ما همگی برای او هستیم. چون برای او هستیم، احتیاج او به ما عین غنا است. شما خودت به خودت محتاجی، این غنا نیست؟ اگر احتیاج تو نسبت به دیگری باشد، این فقر است لذا همهی مخلوقات و موجودات مال خدا هستند. غیر خدا که نیستند لذا او به خودش احتیاج دارد. حال که به خودش احتیاج دارد، این عین غناست...
ادامه دارد
التماس دعا
صادقزاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش میشد پر بگیرم تا حرم
پیشِ سلطان پیشِ آقایِ کرم
کاش دعوت میشدم با زائران
در حرم پر میزدم با عاشقان
کاش من راهم صدایم میزدی
یک زیارت را به نامم میزدی
کاش گردد این گدا پابوسِ تو
بندهٔ عاشق تر و مخصوصِ تو
باتوعاشقترشدن عشقِ من است
عشقِ زیبای شما رزق من است