دوست داری طلا بخری؟💍
خیلی گرونه؟؟💰
ناراحتی نداره😔
من براتون کلی بدلیجات💍
خوشگل و شیک آوردم🥰
که با طلا مو نمیزنه😍
همه فکر میکنن طلاست🤩
به شرط اینکه خودت نگی😜
✅️کانال احراز هویت شده مطمئن خرید کن 🥰
🔮از سه شنبه تا جمعه به مناسبت روز مادر ارسالمون رایگانه 🤗
پس بدو بیا تو کانال
اکسسوری 💎ژوپینگ رویال 💎👇
https://eitaa.com/joinchat/4008575402Cd624109904
#پارت74
بخش سوم
وقتی خیالم از بابت خرید اونجا راحت شد،
وقت تلف نکردم و حرکت کردم..........
از زبان #درسا
کیان برگشت..
خیلی هم خسته بود.
تا رسید سریع رفت دوش بگیره تاحالش جا بیاد.
منم رو مبل نشسته بودم و تلویزیون می دیدم که گوشی کیان زنگ خورد.
رو میز بود.
خم شدم نگاه کردم ببینم کیه.
ناشناس بود.
گفتم شاید کسی کار واجب داشته باشه.
گوشی رو برداشتم.
تا خواستم بگم الو یه صدای مردونه گفت:
سلام جناب سرگرد.
ارادت...
می دونم الان خونه ای و نمی تونی درست حرف بزنی.
منم زیاد وقتتو نمی گیرم.
فقط بگو فکرات رو کردی یا نه؟
🔥🔥 ببییین چیییی شددددد 😍😍
میخوای برا عید پوست صاف و شفاف داشته باشی بدو بیا تا دیر نشده 🏃♀️🏃♀️
❌یه خانم باید به پوستش برسه تا همیشه شوهرش بهش توجه کنه 😍😬
✅پوست سفید و شفاف بدون لک و جوش
رفع تضمینی#لک #جوش و مشکلات پوستی با محصولات کاملا گیاهی 🌱
وقتشه پوستتو درمان کنی برا همیشه🥰👇
https://eitaa.com/joinchat/341836372Cf22d650513
@paaari_zad76
09332906212امانی هستم
#پارت75
#فصل_دوم_ارام_من
این آخرین مهلتیه که دارم بهت می دم.
بازم می گم ،تصمیم الان تو،یعنی تضمین کردن یا نکردن سلامتی خانوادت...
زبونم بند اومده بود.
این کی بود؟!
چی می گفت؟!
_فقط بهم بگو.
کاری که گفتم رو می کنی یا نه؟
بازم جواب ندادم.
_نه مثل اینکه کلا قصد حرف زدن نداری.
باشه.
مشکلی نیست.
ولی بدون خودت خواستی.
شب خوش جناب محسنی.
قطع کرد.
مات و مبهوت زل زدم به گوشی.
یعنی چی آخه.
درباره چی داشت حرف می زد.
یعنی چی تضمین سلامتی خانوادت؟
تا وقتی کیان از حموم اومد،رو مبل نشسته بودم و ناخن می جویدم.
انگار یه حباب مات کشیده بودن دورم...
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
-خانم شما چند وقته ازدواج کردی؟
متعجب به خانم دکتر نگاه کردم
-دوماهه...
حیرتش بیشتر شد و گوشی تلفن رو برداشت و فورا شماره گیری کرد:
_دکتر مدنی هستم فورا حراست رو با خبر کنید..
ترس افتاد به دلم،آخه مگه چی شده بود؟؟
_چیزی شده خانم دکتر؟
_شوهرت کیه؟الان همراهته؟
دستای لرزونم رو به بیرون اشاره کردم...❌❌❌
https://eitaa.com/joinchat/3672637554C278f739bc7
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
مادرم هر شب به بهانه نوزاد خونمون میخابید
میگفت بچه اولته و نمیتونی بچه رو خوب نگه داری...
هرچی سعی داشتم قانعش کنم ول کن نبود و در واقع زندگی شخصی برام معنی نداشت چون مادرم علناََ وسط زندگیم بود دیگه خسته شده بودم وقتی دیدم از رو نمیره تصمیم گرفتم خیلی واضح بهش بگم ما هم زن و شوهریم به تنهایی نیاز داریم و بهتر تنهامون بزاری اما با چیزی ک دیدم شوکه شدم مادرم داشت ...😱
❌ادامه داستان کانال چند قدم تا خوشبختی 👇
https://eitaa.com/joinchat/2091123151Cc3c940682e
🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶ادویه، ادویه، ادویه📢 خونه دار، بچه دار، زنبیلو بردار و بیار🛍 خانوم شما ادویه لازم ندارین؟ ادویه آوردیم رنگ و وارنگ🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶 عطرو بوی عالی، خواص فوق العاده، و قیمت مناسب🍃🍃🍃
لیستتون رو بفرستین تا با پست محضرتون ارسال بشه🍃🍃🍃
آیدی: @mahdi_omid_1400
https://eitaa.com/joinchat/3570336295C257bd42921
#پارت75
بخش دوم
از همه اتفاقایی که داشت میفتاد بی خبر بودم.
کیان که از حموم اومد،سرحال شده بود.
نمی دونم.
شایدم تظاهر می کرد.
از پشت اومد و گونم رو بوسید.
نشست رو به روم و گفت:
خانوم گل و کوچولوی گل ترمون چطورن؟
همش حرفای این مرده تو ذهنم پخش می شد.
کیان صورتم رو دید فهمید یه چیزی شده.
یکم اخم کردو گفت:
چی شده درسا؟
ای کاش اصلا جواب نمی دادم.
وقتی دید جواب نمی دم گفت:
درسا مخاطبم تویی الان.
هیچ کس جز من و تو اینجا نیس.
پرسیدم چی شده؟
نگاهی به گوشیش انداختم.
رد نگاهم رو گرفت.
گفتم:گوشیت زنگ خورد...