تبلیغ لوازم خانگی
⚜اگه دنبال ترکیبی از لوازم شیک و قشنگ برای آشپزخونه ات هستی
عرضه کننده انواع کادویی،دکوری،و لوازم کاربردی آشپزخانه💥ولباس به قیمت تولیدی
شیک ترین و به روزترین ها در جهیزیه کامل آشپزخونه
(البته با قیمت مناسب😍)در خدمت شما عزیزان می باشد✨
اجناس را ببینید بپسندید و ثبت سفارش کنید✅
قیمت اجناس کانال را با همه جا مقایسه کنید و با خیال راحت خرید کنید😍
ارسال به تمام نقاط کشور♻️
لینک کانال:
https://eitaa.com/joinchat/1245447071Cf290a0524f👩🍳
آیدی ثبت سفارش:@Hashami3
🔥♥️🔥♥️🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️🔥♥️🔥♥️
🔥♥️🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️🔥♥️
🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️
🔥♥️
♥️
#پارت_769
#رمان_حامی
خندید. بوسه ای روی پیشانی ام کاشت و گفت :
برعکس تو، انگار دختر دهاتی بودن بهت ساخته. رام شدی.
نیشگون ریزی از بازویش گرفتم و همانطور که آخ و اوخ می کرد با خشمی ساختگی گفتم :
من هنوزم آرامش قبل طوفانم. حواست رو جمع کن آقای عبادی.
اگرم شک داری می تونی امتحان کنی.
امتحانش مجانیه
دستی به بازویش کشید و گفت :
نه بابا فهمیدم.
هنوز اون خوی وحشی گری رو داری.
دنبالش افتادم و او نیز پا به فرار گذاشت.
جیغ جیغ کنان و فریاد کشان دنبال هم می دویدیم و می خندیدیم.
تا جایی که خسته شدیم و حامی دوباره، غیر منتظره ایستاد، بغلم کرد و مرا در هوا چرخاند و بعد هم روی دسته ی مبل گذاشت.
خودش هم رو به رویم ایستاد و دست هایش را دورم حلقه کرد تا نیفتم .
خنده هامان را که کردیم، در سکوت در چشمان یک دیگر غرق شدیم.
ستاره ی عمر من، درون سیاهی شب چشمانش بود.
آنقدر هم زیبا می درخشید که نمی توانستم چشم از آن بردارم.
اما افسوس
افسوس که باز عمر خوشی ام کوتاه بود.....
خیلی ناگهانی، حامی چشمانش گرد شدند و یک دفعه با بهت گفت :
بچه... بچه رو یادم رفته بود.
دلم هری فرو ریخت.
به شکم تختم نگاه کرد و دستش را روی شکمم گذاشت.
هدایت شده از ‼️ پیشنهاد ویژه ‼️
🟢 سرمایه از ما، کار از تو 😳
با حساب ۱۰۰ میلیون تومانی ما، دیگر نیازی به سرمایه اولیه نداری. به ما بپیوند و در بازارهای مالی فعالیت کن و ماهی ۲۰ میلیون درآمد بساز
🤩😳😎
همین الان پست آخر رو گوش کن
که خیلی هم دیره ⚠️👇
http://eitaa.com/joinchat/2771648566Cc588dc0592
.
درمان ریشه ای مشکلات مفصلی👌
از زانو درد و کمر درد خسته نشدی⁉️
تا کی میخوایی درد رو تحمل کنی⁉️
چقدر هزینه فیزیوتراپی و مسکن کردی⁉️
💫طی یک دوره 21 روزه مشکل رو از ریشه درمان کن 💫
رفع تضمینی مشکلات 👇
🔻آرتوروز 🔻کمر_درد 🔻دیسک
🔻گردن درد 🔻سیاتیک 🔻زانو درد
بدون مواد شیمیایی 💊 بدون حرکات ورزشی 🧘بدون عمل جراحی 🏥
لینک کانال👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1108280338Cb5a91a4f7c
🔥♥️🔥♥️🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️🔥♥️🔥♥️
🔥♥️🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️🔥♥️
🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️
🔥♥️
♥️
#پارت_770
#رمان_حامی
با نگرانی و البته شوقی که از او بعید بود گفت :
این همه بالا پایین پریدیم، چرا حواست نبود بگی!!
الان خوبی؟
جاییت درد نمی کنه؟!
آنقدر شوق داشت که متوجه غم و ترس چشمانم نشد و بلافاصله با لبخند پهنی گفت :
باورم نمیشه دارم بابا می شم.
یعنی اگه بیان کل دنیا رو بذارن کف یه دستم، بچه ای که توی شکمته رو تو دست دیگم، بعد بگن بین این دوتا یکی رو انتخاب کن، من بچه رو انتخاب می کنم.
اصلا وقتی شنیدم اینقدر حالم بد شد که باید بودی و می دیدی.
هم از خوشحالی زیاد و هم غم زیاد.
خوشحالی اینکه به آرزوم رسیدم و صاحب بچه شدم.
بچه ای که مادرش تویی...
ناراحت چون توی دوران حساسی باردار شدی و من کنارت نبودم.
یه خبر خوب هم برات دارم....
ضربان قلبم که لحظه به لحظه بالاتر می رفت هیچ، پلک هایم نیز شروع کرده بودند به پریدن
چشمانم نیز که همه چیز را فریاد می زدند.
بالاخره متوجه حالات صورتم شد.
فهمید یک چیز این میان می لنگد.
لبخند کم کم روی لبش ماسید و با دلهره گفت :
چی شد آرامش خوبی؟!
چرا رنگت پریده؟ نکنه حالت بد شده هان؟
دلت درد می کنه؟
زبانم در دهانم نمی چرخید.
نفس هایم تند شده بود.
بدون اینکه پلک بزنم، زل زده بودم در چشمانش.
‼️😞شیرینی نخور دیابت داری...
‼️😞بخاطر مشکل قندخونم لاغر شدم...
‼️😞کاش یه راهی بود دیگه قرص نمیخوردم...
👋🏻👋🏻خداحافظ دیابت
برای بهبودی کامل فقط نیازه فرم زیرو پر کنی👇
https://formafzar.com/form/ohkai
❗️کشف جدید، کشف داروی گیاهی دیابت✅
دیابت نوع۱_نوع۲_بارداری
کبد چرب
برای کسب اطلاعات بیشتر و دریافت مشاوره
و ثبت مکمل
❌ عضوکانال طبیب دیابت شوید👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1468531713C62c23e0ab1