🟢سرمایه ۱۰۰ میلیونی از ما ، کار از شما
اگر آمادگی کارکردن با سرمایه ۱۰۰ میلیون تومانی رو داری که به ماهی ۲۰ میلیون سود برسی ، معطلی فایده نداره دیگه 😳
نذار دیر بشه سریع کلیک کن و پست آخرو ببین
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2771648566Cc588dc0592
.
چرا فقط در زمان از دست دادن ها
قدر داشته هایمان را بدانیم؟
شکر برای داشتن هر یک از اعضای بدنمان
شکر برای هر لحظه نفسی که میکشیم
شکر برای لباسی که بر تن داریم
شکر برای فرصت زنده بودن و
زندگی کردن در این زمان طلایی...
روزی چند بار شکر گزاری میکنید؟
بیشتر به داشته هایتان نگاه میکنید
یا از دست داده ها و نداشته هایتان؟
شما عریان به این دنیا آمدید و عریان
ازین دنیا میروید، نگران چه چیزی هستید؟
چه چیزی از خود برای از دست دادن دارید؟
چه چیز را میتوانید از آن خود کنید؟
به جز عشق ، همدلی، یک رنگی ....
چه چیز برایتان میماند؟🍃🍃🍃
#🍃
اسکار قشنگ ترین توصیف
رابطه لانگ دیستنس هم میرسه به
نرگس صرافیان طوفان که میگه:🫀🌱
چه عاشقانه بنویسم
که دلتان برایم بلرزد؟
وقتی نه دستانش را گرفته ام،
نه در آغوشش کشیده ام،
و نه حتی او را بوسیده ام...
من فقط او دور،
او را در خویش گریسته ام،
عشق میان ما..
معصوم ترین عشق تاریخ جهان بود:))🌱
-
-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همسرم عاشق موهای بُلنده
ولی من موهام ضعیف و کم پشت بود😔
اما بعد از آشنایی با این کانال و استفاده از محصولاتشون موهام دوباره رشد کرده و پرررر پشت شده 🤩
حتی اون قسمتایی که ریخته بود هم مو درآورده 😇😱
https://eitaa.com/joinchat/2691957806Cddceb25b31
خدا خیرشون بده❤️
همیشه دعاشون میکنم🤲🏼
حتما عضو شید✅
🔥♥️🔥♥️🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️🔥♥️🔥♥️
🔥♥️🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️🔥♥️
🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️
🔥♥️
♥️
#پارت_812
#رمان_حامی
هنوز تعدادی ماموریت در راه بود.
هر روز دعا می کردم که دل حامی نرم شود و زمانی که وقتش رسید، اجازه دهد به ماموریت بروم.
چون امکان اینکه مخالفت کند، بالای نود و نه درصد بود.
خودش با زبان بی زبانی گفت تمام تلاشش را می کند تا هم من و هم خودش را از هرچه استرس و تنش و درگیری هست دور کند.
اما چون مستقیم نام ماموریت را بر زبان نیاورده بود، کمی امیدوار بودم.
***
به خانه جدید نقل مکان کردیم و آنجا مستقر شدیم.
خوبی اش این بود که دیگر نیاز نبود اساب کشی کنیم
در حیاطش هم می توانستم دوباره جانکو را نگه دارم.
تمام وسایل را هم خود حامی با اصرار خودش آورد.
از اینکه بی دغدغه می توانستم کنار کسی که دوستش داشتم زندگی جدیدم را شروع کنم، حال خوبی داشتم.
از عمویم کمیل و پسرش هم خبری نبود.
نباید هم باشد. آنها فکر می کردند من مرده ام!
-دردمایناستکهمنبیتودگر
ازجهاندورموبیخویشتنم..💔
#السلامعلیكیابقیةالله
#امام_زمان
🔥♥️🔥♥️🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️🔥♥️🔥♥️
🔥♥️🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️🔥♥️
🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️
🔥♥️
♥️
#پارت_813
#رمان_حامی
***
"یک هفته بعد"
- الو؟
- الو سلام دلبر. چطوری؟!
لبخند بر لبم نشست.
- سلام سرور. خوب. شما چطوری؟ چی شد؟ کار پیدا کردی؟
- اممم. هم آره هم نه.
- یعنی چی هم آره هم نه؟
- یه جا هست، پنجاه پنجاهه.منتظر خبر منن.
- خب حالا کجا هست؟
چه کاریه؟
- فروشندگی تو یه پاساژ معروف و بزرگ.
از آشنا های ارکان بود، واسه همین راحت قبولم کردن
وگرنه پذیرش شدن اونجا خیلی سخته.
کیفم را روی دوشم جا به جا کردم و همانطور که به سمت در می رفتم گفتم :
حامی؟ فروشندگی آخه؟
- بله. چشه مگه؟ کار که عار نیست.
-
پارت سورپرایز تقدیمتون😍☝️
در ادامه همراهی کنید خیلی برام مهمه اینبار🌸👇
هدایت شده از عــــشق ممنـــوعه؛
─━⊱✨⊰━─
🔥 طلای قسطی به قیمت نقد🔥
❣با وام قرض الحسنه و بانکی❣
📣 با هـــــر شغلـــــــــی که داری و هر
مقــــــدار بودجـــــــــــــه ای که داری💰
کمـــــــکت می کنیـــــــــــــــــــــم تا تــــــــــــــو
حوزه طـــــلا سرمایهگذاری کنی 😇
👈 اگه به فکر آیندت هستی بزن رو پیوستن 👉
─━⊱✨⊰━─