eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
126 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
@Essential_English_WordsFrom_the_Earth_to_the_Stars.mp3
زمان: حجم: 649.5K
داستان کوتاه From the Earth to the Stars Jeremy was from a family of miners. Like them, he worked underground during the day. His job was to gather raw minerals and jewels. Each night after work, he lay awake in an open field. With his telescope, he looked at the stars. He was amazed by the scale of space. He wished someday he might travel there. One day there was an accident in the mine. Water poured into the mine. Everything was dark. Jeremy stretched out and grabbed a piece of wood. It kept him from sinking. Jeremy felt a presence nearby. “I am an angel,” said a voice. “What?” Jeremy exclaimed. “You must never come underground again. Have the courage to make your wishes come true.” For a long time he floated in silence. Then he heard other voices. The other miners were coming to rescue him. The next day Jeremy skipped work. He decided to become an astronaut. For the next two years, he studied hard. One day, he was given permission to participate in a mission to space. His wish had been granted. His spaceship left the ground. It went higher until there was no more gravity. He saw satellites floating next to the ship. Then Jeremy saw a beautiful angel outside his spaceship. It smiled at Jeremy. For some minutes, Jeremy could not speak. Finally, he said, “Thankyou.” 👇👇👇 ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
از زمین تا ستارگان جرمی از یک خانواده معدن‌چی بود. مثل آن‌ها، او روزانه زیر زمین کار می‌کرد. کار او جمع‌آوری مواد معدنی خام و جواهرات بود. هر شب بعد از کار، او در یک صحرای باز بیدار می‌ماند. او با تلسکوپش، به ستارگان نگاه می‌کرد. او از اندازه و مقیاس فضا شگفت‌زده بود. او آرزو داشت که روزی بتواند به آنجا سفر کند. یک روز در معدن حادثه‌ای رخ داد. آب به معدن ریخت. همه چیز تاریک بود. جرمی دستش را دراز کرد و یک تکه چوب را گرفت. این کار مانع از فرو رفتن او در آب شد. جرمی حضور کسی را در نزدیکی خود احساس کرد. صدایی گفت «من یک فرشته هستم». جرمی با حیرت فریاد زد «چی؟» «تو هرگز نباید دوباره زیر زمین بیایی. شجاعت داشته باش تا آرزوهایت را محقق کنی.» او برای مدت طولانی در سکوت شناور بود. سپس صدای دیگران را شنید. معدن‌چیان دیگر می‌آمدند تا او را نجات دهند. روز بعد جرمی کار را تعطیل کرد. او تصمیم گرفت که فضانورد شود. برای دو سال بعد، او سخت مطالعه کرد. یک روز، به او اجازه داده شد که در یک مأموریت فضایی شرکت کند. آرزوی او برآورده شده بود. فضاپیمای او از زمین بلند شد. آن بالاتر رفت تا زمانی که هیچ جاذبه و گرانشی باقی نماند. او ماهواره‌هایی را دید که در کنار فضاپیما شناور بودند. سپس جرمی یک فرشته زیبا را خارج از فضاپیمایش دید. او به جرمی لبخند زد. برای چند دقیقه، جرمی نتوانست صحبت کند. سرانجام، او گفت: «ممنونم.» ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸 —————————————————- پایان درس ۲۱✔️ 🔄 میانبر به ابتدای درس ۲۱ سطح ۲ eitaa.com/Essential_English_Words/5972 🔄 میانبر به دروس سطح ۱ eitaa.com/Essential_English_Words/4875 گروه چت و رفع اشکال eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d اصطلاحات ، پادکست 👇 🌺 @English_House —————————————————- ☘️ In the name of Allah ☘️ 👇👇👇
alarm [əˈlɑːrm] n. An alarm is something that warns people of danger. → When the students heard the fire alarm, they left the building. زنگ خطر ، هشدار ، آژیر ، اخطار کلمه alarm چیزی است که مردم را از خطر آگاه می کند. → وقتی دانش آموزان زنگ خطر آتش سوزی را شنیدند، ساختمان را ترک کردند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
apart [əˈpɑːrt] adv. When people or things are apart, they are not close together. → The couple decided to live apart from each other. سوا ، جدا از هم ، مجزا وقتی افراد یا اشیاء apart هستند، نزدیک به هم نیستند. → زوج تصمیم گرفتند از یکدیگر جدا زندگی کنند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
arrest [əˈrest] v. To arrest someone means to catch them for doing something bad. → The man was arrested for breaking the law. توقیف کردن ، بازداشت کردن، دستگیر کردن کلمه arrest کسی به معنی گرفتن او به خاطر انجام کار بد است. → مرد به دلیل زیر پا گذاشتن (نقض) قانون دستگیر شد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
award [əˈwɔːrd] n. An award is a prize someone gets for doing something well. → He got an award for having the best grades in class. جایزه ، پاداش ، اجر ، انعام یک award جایزه‌ای است که کسی برای انجام کاری خوب به دست می‌آورد. → او به خاطر داشتن بهترین نمرات در کلاس جایزه‌ای گرفت. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
breed [briːd] n. A breed is a group of animals within a species. → I like small dog breeds, such as terriers. نژاد ، گونه ، نوع ، جنس یک breed گروهی از حیوانات درون یک گونه است. → من نژادهای کوچک سگ، مانند تریرها را دوست دارم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
bucket [ˈbʌkɪt] n. A bucket is a round container to put things in. → I filled the bucket with water. سطل یک bucket ظرفی گرد برای قرار دادن چیزها در آن است. → من سطل را با آب پر کردم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
contest [ˈkɒntest] n. A contest is a game or a race. → The girls had a contest to see who could jump higher. مسابقه ، رقابت یک contest یک بازی یا مسابقه‌ است. → دختران مسابقه‌ای برگزار کردند تا ببینند که چه کسی می‌تواند بالاتر بپرد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
convict [kənˈvikt] v. To convict someone means to prove that they did a bad thing. → He was convicted of the crime and sent to jail. محکوم کردن ، متهم کردن کلمه convict کسی به معنی اثبات این است که او کار بدی انجام داده‌ است. → او به جرم محکوم شد و به زندان فرستاده شد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
garage [gəˈrɑ:ʒ] n. A garage is the part of a house where people put their cars. → My car does not get dirty because I keep it in the garage. گاراژ ، پارکینگ سرپوشیده یک garage بخشی از خانه است که مردم ماشین های خود را در آن قرار می دهند. → ماشین من کثیف نمی شود زیرا آن را در گاراژ نگه می دارم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
journalist [ˈdʒəːrnəlɪst] n. A journalist is a person who writes news stories. → The journalist took notes for a story he was writing. روزنامه نگار یک journalist كسی است كه داستان های خبری می نويسد. → روزنامه‌نگار برای داستانی که می‌نوشت یادداشت برداری کرد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸