eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
126 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
determine [dɪˈtəːmɪn] v. To determine means to choose or make a decision. → He tried to determine which one to eat first. مشخص کردن ، تعیین کردن ، تصمیم گرفتن کلمه determine به معنی انتخاب کردن یا تصمیم گرفتن است. → او سعی کرد تعیین کند که کدام یک را اول بخورد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
disappear [dɪsəˈpɪə] v. To disappear means to go away or not be seen. → The top of the building is disappearing in the clouds. ناپدید شدن ، ناپیدا شدن ، غایب شدن کلمه disappear به معنی رفتن یا دیده نشدن است. → بالای ساختمان در ابرها ناپدید می‌شود. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
else [ɛls] adj. If you talk about something else, you talk about something different. → I wanted a bike for my birthday, but I got something else. دیگر ، جز این ، چیز دیگری اگر در مورد چیزی else صحبت کنید، در مورد چیز متفاوتی صحبت می‌کنید. → من برای تولدم یک دوچرخه می‌خواستم، اما چیز دیگری گرفتم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
fair [fɛː] adj. Fair describes treating someone in a way that is reasonable or right. → He sold me his car for a fair price. منصف ، منصفانه ، بیطرفانه ، نسبتاً خوب کلمه fair به این معنی است که با کسی به شیوه‌ای منطقی یا درست رفتار شود. → او ماشین خود را به من با قیمتی منصفانه فروخت. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
flow [fləʊ] v. To flow is to move easily and continuously in one direction. → The water flowed over the rocks and into the lake. جاری بودن ، روان شدن کلمه flow به معنی حرکت آسان و پیوسته در یک جهت است. → آب از روی سنگ‌ها جاری شد (عبور کرد) و وارد دریاچه شد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
forward [ˈfɔːwəd] adv. If you move forward, you move in the direction in front of you. → When he saw his mother, the baby crawled forward to her. رو به جلو ، به پیش ، به طرف جلو اگر forward حرکت کنید، در جهت مقابل خود حرکت می‌کنید. → وقتی نوزاد مادرش را دید، چهار دست و پا به سمت او رفت. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
hill [hɪl] A hill is a round area of land. It is higher than the land around it. → The sun was rising above the green hills. تپه ، تل ، پشته یک hill منطقه‌ای گرد از زمین است. این منطقه از زمین اطراف خود بلندتر است. → خورشید در بالای تپه‌های سبز در حال طلوع بود. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
level [ˈlɛv(ə)l] n. A level is a point on a scale that measures something. → Please check the level of the temperature. میزان ، سطح ، تراز یک level نقطه‌ای در مقیاسی است که چیزی را اندازه‌گیری می‌کند. → لطفاً میزان دما را بررسی کنید. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸