eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
126 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان کوتاه The Race for Water There was a town next to a river. The people there had a lot of water. But they wasted it. That made the Sky angry. It said, “If you waste water, I will take it away from you.” But the people didn’t listen. When the season changed from spring to summer, the clouds disappeared. The bright sun was hot and made the river dry. There was no water available. People asked, “When will the rain fall?” The Sky’s response was, “You don’t appreciate water. You waste it, and now I will never make rain again.” مسابقه برای آب یک شهر کنار یک رودخانه بود. مردم آنجا آب زیادی داشتند. اما آن‌ها آب را هدر می‌دادند. این باعث عصبانیت آسمان شد. آسمان گفت: «اگر آب را هدر دهید، آن را از شما می‌گیرم.» اما مردم گوش ندادند. وقتی فصل از بهار به تابستان تغییر کرد، ابرها ناپدید شدند. خورشید درخشان گرم بود و باعث خشک شدن رودخانه شد. آبی در دسترس نبود. مردم پرسیدند: «چه زمانی باران خواهد بارید؟» پاسخ آسمان این بود: «شما قدر آب را نمی‌دانید. شما آن را هدر می‌دهید و حالا من هرگز دوباره باران نخواهم بارید.» ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
A boy determined that this wasn’t fair. He thought of a solution. He asked the Sky to race him. He said, “If I get to the top of that hill before your rain can form puddles, you must fill our river.” The Sky laughed. “Little boy, I am the Sky. I am above everything else. You cannot beat me.” But the boy knew he would win. When the race began, the boy ran forward. The Sky started raining on the hill. But puddles did not form there. When it rained on the hill, the water went down. The Sky kept raining. The water flowed down into the river. When the boy reached the top of the hill, the river was full. پسری تصمیم گرفت که این منصفانه نیست. او به یک راه حل فکر کرد. او از آسمان خواست که با او مسابقه بدهد. او گفت: «اگر من قبل از اینکه باران شما بتواند آب‌چال‌ها را تشکیل دهد، به بالای آن تپه برسم، شما باید رودخانه‌مان را پر کنید.» آسمان خنديد. «پسر کوچک، من آسمان هستم. من بالاتر از همه چیز هستم. تو نمی‌توانی من را شکست بدهی.» اما پسر می‌دانست که او برنده خواهد شد. وقتی مسابقه شروع شد، پسر به جلو دوید. آسمان شروع به باریدن روی تپه کرد. اما آب‌چال‌ها در آنجا تشکیل نشد. وقتی باران روی تپه بارید، آب به پایین رفت. آسمان باران را ادامه داد. آب به سمت پایین به رودخانه جریان یافت. وقتی پسر به بالای تپه رسید، رودخانه پر شد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
The people began to celebrate. It was the highest level the river had ever been at before. The Sky was angry. “A boy can’t beat me! I won’t fill your river,” it said. Now the boy laughed. “It doesn’t matter whether you want to fill it or not,” he said. “You already did.” The Sky looked at the full river. “You tricked me,” it said. It asked the people, “Do you appreciate water now?” “Yes,” they said. “We won’t waste it.” That is how a lone boy saved his town and won the race for water. مردم شروع به جشن گرفتن کردند. این بالاترین سطحی بود که رودخانه تا به حال داشته بود. آسمان عصبانی شد. او گفت «یک پسر نمی‌تواند من را شکست دهد! من رودخانه‌تان را پر نمی‌کنم». حالا پسر خنديد. او گفت «این مهم نیست که شما می‌خواهید آن را پر کنید یا نه». «شما قبلاً انجام دادید.» آسمان به رودخانه پر نگاه کرد. او گفت «تو من را فریب دادی». او از مردم پرسید، «آیا حالا آب را قدر می‌دانید؟» آن‌ها گفتند «بله». «ما آن را هدر نمی‌دهیم.» این گونه یک پسر تنها شهرش را نجات داد و مسابقه برای آب را برد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۱۷ ✔️ 🔄 میانبر به ابتدای درس ۱۷ eitaa.com/Essential_English_Words/3221 گروه چت و رفع اشکال eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d کانال دیگر ما نکات کاربردی و اصطلاحات @English_House
☘ In the name of God ☘ درس هجدهم
argue [ˈɑːɡjuː] v. To argue is to angrily speak to someone because you do not agree. → We argued about where to go for dinner. جر و بحث کردن ، مشاجره کردن ، سر و کله زدن کلمه argue به معنی باخشم با کسی حرف زدن به دلیل عدم توافق است. → ما در مورد اینکه برای شام کجا برویم بحث کردیم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
communicate [kəˈmjuːnɪkeɪt] v. To communicate is to give information by talking, writing, etc. → I communicated with Paul about his new ideas. ارتباط برقرار کردن ، معاشرت کردن ، گفتگو کردن کلمه communicate به معنی انتقال اطلاعات از طریق صحبت کردن، نوشتن و غیره است. → من با پل در مورد ایده‌های جدیدش گفتگو کردم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
crowd [kraʊd] n. A crowd is a large group of people. → A large crowd had gathered on the street to see the accident. ازدحام ، شلوغی ، جمعیت یک crowd گروه بزرگی از مردم است. → جمعیت بزرگی در خیابان جمع شده بودند تا تصادف را ببینند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
depend [dɪˈpɛnd] v. To depend on someone or something is to need them. → Children depend on their parents for many things. وابسته بودن کلمه depend به کسی یا چیزی به معنای نیاز داشتن به آن‌هاست. → کودکان برای بسیاری از چیزها به والدین خود وابسته هستند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸