eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
126 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان کوتاه The Little Red Chicken A little red chicken had a store in a small town. She sold many different items to people in the town. The people loved her products. One day, a cat came to her property. He saw the sign that indicated where the chicken’s store was located. He wanted to purchase bread, but the chicken’s store was almost empty. She had only a bag of wheat.* “You can use the wheat to make bread,” the chicken said. “No, I don’t want to work,” the cat said. “I just want to buy bread.” The cat became angry and left the store. مرغ کوچک قرمز یک مرغ کوچک قرمز در یک شهر کوچک فروشگاهی داشت. او اقلام مختلفی را به مردم شهر می‌فروخت. مردم محصولات او را دوست داشتند. یک روز، یک گربه به ملک او آمد. او تابلویی را دید که نشان می‌داد فروشگاه مرغ در کجا واقع شده است. او می‌خواست نان بخرد، اما فروشگاه مرغ تقریباً خالی بود. او تنها یک کیسه گندم داشت. مرغ گفت «شما می‌توانید از گندم برای تهیه نان استفاده کنید». گربه گفت «نه، من نمی‌خواهم کار کنم». «من فقط می‌خواهم نان بخرم.» گربه عصبانی شد و فروشگاه را ترک کرد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
Later, the little red chicken saw the cat in a crowd. “I will help you make the bread,” she said. But the cat treated her badly. He did not even communicate with her. He did not want to do any work. So the chicken decided to make the bread. She selected the exact amount of wheat to make fresh bread. She used a stone to pound the wheat to get it ready. Soon, her bread was ready. The cat came and saw the bread on a dish. “Give me some of your bread,” he said. بعداً، مرغ کوچک قرمز گربه را در یک جمعیت دید. او گفت «من به شما کمک می‌کنم نان درست کنید». اما گربه با او بد رفتار کرد. او حتی با او ارتباط برقرار نکرد. او نمی‌خواست هیچ کاری انجام دهد. بنابراین مرغ تصمیم گرفت نان درست کند. او مقدار دقیق گندم را برای تهیه نان تازه انتخاب کرد. او از یک سنگ برای کوبیدن گندم استفاده کرد تا آن را آماده کند. به زودی، نان او آماده شد. گربه آمد و نان را روی یک ظرف دید. او گفت «به من مقداری از نان‌تان بدهید. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
“No,” said the little red chicken. “You did not help me make the bread. So you shall not have any to eat.” The cat argued with the chicken. He tried to offer a price for it. But the little red chicken did not want to sell her bread. “Don’t depend on others to do work for you,” said the little red chicken. “Then how will I get bread?” the cat asked. “I recommend doing some work,” said the little red chicken. “Use a tool to plant your own wheat. When it grows big, you can gather it and make your own bread. You need to learn to do work for what you want.” *wheat - a type of plant used to make bread مرغ کوچک قرمز گفت «نه». تو به من در تهیه نان کمک نکردید. بنابراین تو نباید هیچ نانی برای خوردن داشته باشی.» گربه با مرغ بحث کرد. او سعی کرد برای آن قیمتی پیشنهاد دهد. اما مرغ کوچک قرمز نمی‌خواست نان خود را بفروشد. مرغ کوچک قرمز گفت «به دیگران وابسته نباشی تا برای تو کار کنند». گربه پرسید «پس چگونه نان به دست آورم؟» مرغ کوچک قرمز گفت «من توصیه می‌کنم کمی کار کنی». «از یک ابزار برای کاشت گندم خود استفاده کن. وقتی بزرگ شد، تو می‌توانی آن را جمع‌آوری کنی و نان خود را درست کنی. تو باید یاد بگیری برای آنچه می‌خواهی کار کنی.» *گندم - نوعی گیاه که برای تهیه نان استفاده می‌شود ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۱۸ ✔️ 🔄 میانبر به ابتدای درس ۱۸ eitaa.com/Essential_English_Words/3330 گروه چت و رفع اشکال eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d کانال دیگر ما نکات کاربردی و اصطلاحات @English_House
هدایت شده از 🇮🇷English House🇮🇷
25.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#short_story #anime 👸 The princess farmer 👸 📙 short story 📺 short animation 📃english subtitle ( زیرنویس انگلیسی )✅ 🏡 eitaa.com/English_House 🏡
☘ In the name of God ☘ درس نوزدهم
alive [əˈlʌɪv] adj. If someone or something is alive, they are not dead. → My grandparents are still alive even though they are over 90. زنده ، در قید حیات اگر کسی یا چیزی alive باشد، مرده نیست. → با اینکه پدربزرگ و مادربزرگ من بیش از 90 سال سن دارند، هنوز زنده هستند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
bone [bəʊn] n. A bone is a hard part of the body. → I brought home a nice bone for my dog. استخوان یک bone یک بخش سخت بدن است. → من برای سگم یک استخوان خوب به خانه آوردم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
bother [ˈbɒðə] v. To bother is to make the effort to do something. → No one bothered to wash the dishes today. زحمت دادن ، به زحمت انداختن ، اذیت کردن کلمه bother به معنی تلاش برای انجام کاری است. → امروز هیچ کس زحمت شستن ظرف‌ها را به خود نداد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
captain [ˈkaptɪn] n. A captain is the person who leads a ship or airplane. → The captain sailed his ship to Australia. ناخدا ، خلبان، کاپیتان یک captain فردی است که یک کشتی یا هواپیما را هدایت می‌کند. → کاپیتان کشتی خود را به استرالیا برد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸