eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
126 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
toward [təˈwɔːd] prep. If you go toward something, you go closer to it. → Santa walked toward my house with a special tree. به سمت ، به سوی ، به طرف اگر toward چیزی بروید، به آن نزدیک‌تر می‌شوید. → بابانوئل با یک درخت ویژه به سمت خانه من رفت. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
wood [wʊd] n. Wood is the thing that trees are made of. → I put the pieces of wood in a pile. چوب، هیزم ، جنگل کلمه wood به معنای چیزی است که درختان از آن ساخته شده‌اند. → من تکه‌های چوب را روی هم گذاشتم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
داستان کوتاه Shipwrecked Simon Yates was a lawyer. He helped many people. However, he was not a nice man. His policy was to help only rich people. He didn’t bother about social injustice. He made a lot of money, but many people didn’t like him. Even people on his staff didn’t like him. They wanted bad things to happen to him. In fact, they were glad when he got into trouble. Simon had a very bad day. He did many things wrong and lost his job. Soon, he didn’t have any money. His wife, Mrs. Yates, began to have doubts about him. Simon wanted to start a new life. He planned to leave the country. کشتی‌شکسته سیمون ییتس یک وکیل بود. او به بسیاری از افراد کمک می کرد. با این حال، او یک مرد خوب نبود. سیاست او این بود که تنها به افراد ثروتمند کمک کند. او به عدالت اجتماعی اهمیت نمی‌داد. او پول زیادی به دست می آورد، اما بسیاری از مردم او را دوست نداشتند. حتی کارکنانش هم او را دوست نداشتند. آن‌ها می‌خواستند اتفاق‌های بدی برای او بیفتد. در واقع، آن‌ها وقتی او دچار مشکل میشد، خوشحال بودند. سیمون یک روز بسیار بد را سپری کرد. او اشتباهات زیادی انجام داد و شغلش را از دست داد. به زودی، او هیچ پولی نداشت. همسرش، خانم ییتس، شروع به تردید در مورد او کرد. سیمون می‌خواست زندگی جدیدی را شروع کند. او قصد داشت کشور را ترک کند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
He mentioned his plan to the captain of a ship. The captain was exploring the world. The captain felt bad for Simon and said, “I will take you to foreign countries.” They left the next day. Near the conclusion of their international trip, the weather turned bad. A wave pushed Simon off the boat. But he was alive. He swam toward an island. After a longtime he got there. At first he was upset. He was lost and alone. “I’ll never go home again,” he thought. He had a lot of problems, but he survived. He built a house in a tree. او نقشه خود را به کاپیتان یک کشتی گفت. کاپیتان در حال جهانگردی بود. کاپیتان نسبت به سیمون احساس ترحم و همدردی داشت و گفت: «من شما را به کشورهای خارجی خواهم برد.» آن‌ها روز بعد حرکت کردند. در نزدیکی پایان سفر بین‌المللی‌شان، هوا بد شد. یک موج سیمون را از کشتی به بیرون پرت کرد. اما او زنده بود. او به سمت یک جزیره شنا کرد. بعد از مدتی طولانی به آنجا رسید. در ابتدا او ناراحت بود. او گم شده بود و تنها بود. او فکر کرد «من هرگز دوباره به خانه برنمی‌گردم». او مشکلات زیادی داشت، اما زنده ماند. او یک خانه در یک درخت ساخت. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
He lived on a diet offish. He made tools from wood and bones. He made a cup to drink rainwater. Slowly he learned to be happy on the island. He swam every day. He had trouble sometimes, but he always found a way to fix the problem. Life was simple. He liked it. Finally, people on a ship saw Simon on the island. They wanted to take him home. But Simon was happy. He gave them a long speech about life. He said he wanted to stay. He liked his new, simple life more than his old life. او با رژیم غذایی ماهی زندگی می‌کرد. او ابزارهایی از جنس چوب و استخوان می‌ساخت. او یک فنجان برای نوشیدن آب باران ساخت. به آرامی او یاد گرفت که در جزیره خوشحال باشد. او هر روز شنا می‌کرد. گاهی اوقات مشکلاتی داشت، اما همیشه راهی برای حل مشکل پیدا می‌کرد. زندگی ساده بود. او آن را دوست داشت. سرانجام، افرادی در یک کشتی سیمون را در جزیره دیدند. آن‌ها می‌خواستند او را به خانه ببرند. اما سیمون خوشحال بود. او یک سخنرانی طولانی در مورد زندگی ایراد کرد. او گفت که می‌خواهد بماند. او زندگی جدید و ساده‌اش را بیشتر از زندگی قدیمی‌اش دوست داشت. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۱۹ ✔️ 🔄 میانبر به ابتدای درس ۱۹ eitaa.com/Essential_English_Words/3437 گروه چت و رفع اشکال eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d کانال دیگر ما نکات کاربردی و اصطلاحات @English_House
🔅 پویش #لحظه_طلایی 👥 ان شاءالله لحظه تحویل سال همه دعای فرج (الهی عظم البلاء) را قرائت میکنیم 🔺 با قراردادن عکس در پروفایل ها و صفحات خود در شبکه های اجتماعی، در نشر حداکثری سهیم باشید ♻️ #نشر_حداکثری 🏡 eitaa.com/English_House 🏡
Eitaa-3.1.14.apk
حجم: 14.57M
🆕 عرضه نسخه جدید اندروید 🔹ضمن تبریک سال نو و میلاد باسعادت مولی‌الموحدین، امیرالمومنین امام علی(ع) #نسخه_جدید_ایتا با شماره ورژن 3.1.14 به کاربران عزیز تقدیم می‌شود 🔸در طلیعه‌ی #گام_دوم_انقلاب در این نسخه #چهل_قابلیت_جدید ارائه شده است @Essential_English_Words
A new year is like a blank book. The pen is in your hands. It is your chance to write a beautiful story for yourself. Happy New Year. سال نو چون کتابی است با اوراق نانوشته. قلم در دستان توست و فرصتی است تا برای خود داستانی زیبا بنویسی. #سال_نو_مبارک🌹🌹   🌸 @Essential_English_Words 🌸