#adjective #unit26 #level1
situated [ˈsɪtʃʊeɪtid] adj.
If something is situated somewhere, it is in that place.
→ The white board is situated between the two men.
واقع شده در ، واقع در ، قرار گرفته
اگر چیزی در جایی situated باشد، در آن مکان قرار دارد.
→ تخته سفید بین دو مرد قرار گرفته است.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit26 #level1
society [səˈsʌɪɪti] n.
Society is people and the way that they live.
→ Society expects people to be good and honest.
جامعه ، اجتماع
کلمه society مردم و شیوه زندگی آنهاست.
→ جامعه انتظار دارد که مردم خوب و صادق باشند.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit26 #level1
standard [ˈstandəd] n.
A standard is what people consider normal or good.
→ This older model TV is below our store’s standards.
استاندارد ، معیار ، نمونه قبول شده
یک standard چیزی است که مردم آن را عادی یا خوب میدانند.
→ این تلویزیون مدل قدیمیتر از استانداردهای فروشگاه ما پایینتر است.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit26 #level1
suggest [səˈdʒɛst] v.
To suggest something means to give an idea or plan about it.
→ He suggested that we go to see his boss.
پیشنهاد کردن / دادن
کلمه suggest چیزی به معنی دادن ایده یا برنامهای در مورد آن است.
→ او پیشنهاد کرد که ما برای دیدن رئیسش برویم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#short_story #unit26 #level1 #english #داستان کوتاه
Archie and His Donkey
Old Archie needed some money. He decided to sell his donkey. So he and his son Tom went to town. It was situated many miles away.
Soon, they met a woman. “Where are you going?” she asked.
“To town,” said Archie.
“Any smart person would ride the donkey,” she said.
“What are you implying?” Archie asked. “I’m very smart!” Archie wanted to look smart. So he climbed onto the donkey. Then they continued in the direction of the town.
Further along the road, they met a farmer.
آرچی و الاغش
آرچی پیر به پول نیاز داشت. او تصمیم گرفت الاغش را بفروشد. بنابراین او و پسرش تام به شهر رفتند. این شهر چندین مایل دورتر بود.
به زودی، آنها با یک زن مواجه شدند. او پرسید «شما کجا میروید؟»
آرچی گفت «به شهر».
او گفت «هر شخص باهوشی سوار الاغ میشود».
آرچی پرسید «منظورت چیست؟» «من خیلی باهوش هستم!» آرچی میخواست باهوش به نظر برسد. بنابراین او سوار الاغ شد. سپس آنها در مسیر شهر به راه خود ادامه دادند.
در ادامه راه، آنها با یک کشاورز مواجه شدند.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
“Hello,” said Archie. “We want to sell this donkey. Do you want to buy it?”
“I don’t need a donkey,” said the farmer. “But if you want my advice, don’t ride it. The donkey needs to be in good physical condition.”
“Good idea,” said Archie. “Tom, I want you to ride it. You’re lighter.”
“Neither you nor your son should ride it. It looks very tired. You should carry the donkey.” suggested the farmer.
“You’re right,” said Archie. “Come on, Tom! We’ll carry it for the final few miles!”
The donkey was very heavy, and they couldn’t maintain a good speed. They didn’t arrive until late in the evening.
آرچی گفت «سلام». «ما میخواهیم این الاغ را بفروشیم. آیا میخواهی آن را بخری؟»
کشاورز گفت «من به الاغ نیاز ندارم». «اما اگر نظر من را میخواهید، سوار آن نشوید. الاغ باید در شرایط جسمانی خوبی باشد.»
آرچی گفت «ایده خوبی است». «تام، میخواهم تو سوار آن شوی. تو سبکتری.»
کشاورز پیشنهاد کرد «نه تو و نه پسرت نباید سوار آن شوید. به نظر خیلی خسته میرسد. شما باید الاغ را حمل کنید.»
آرچی گفت «درست میگویی». «بیا، تام! ما برای چند مایل آخر آن را حمل میکنیم!»
الاغ بسیار سنگین بود و آنها نمیتوانستند سرعت خوبی داشته باشند. آنها تا اواخر شب به مقصد نرسیدند.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
At last, they walked into the town. But there they attracted the attention of some teenage boys. They laughed at Tom and Archie. They started to throw stones at them. The donkey reacted by kicking. Tom and Archie dropped the donkey. It fell on the ground and then ran away. Archie lost his donkey. He went home with no money.
What does this story teach us? We cannot please everyone in our society. Don’t take everyone’s advice, but set your own standards. Prove to everyone that you can make decisions by yourself. Otherwise, you may end up with nothing at all.
در نهایت، آنها وارد شهر شدند. اما در آنجا توجه گروهی از پسران نوجوان را به خود جلب کردند. آنها به تام و آرچی خندیدند. آنها شروع به پرتاب سنگ به آنها کردند. الاغ با لگد زدن واکنش نشان داد. تام و آرچی الاغ را انداختند. آن روی زمین افتاد و سپس فرار کرد. آرچی الاغش را از دست داد. او بدون پول به خانه برگشت.
این داستان به ما چه میآموزد؟ ما نمیتوانیم همه را در جامعه خود خشنود کنیم. از راهنمایی همهی افراد پیروی نکنید، بلکه استانداردهای خود را تعیین کنید. به همه ثابت کنید که میتوانید به تنهایی تصمیم بگیرید. در غیر این صورت، ممکن است در نهایت هیچ چیزی به دست نیاورید.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۲۶✔️
🔄 میانبر به ابتدای درس ۲۶
eitaa.com/Essential_English_Words/4250
گروه چت و رفع اشکال
eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d
اصطلاحات ، پادکست ، داستان صوتی
تقویت مهارت شنیداری، گفتاری 👇
🌺 @English_House
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 سریال مستند ظهور
( The Arrivals )
💡 part 5
🌱 قسمت پنجم (نشانه های ظهور دجال)
language : English
Subtitle : English , Persian
🌴 p4
eitaa.com/Essential_English_Words/4312
🔱 همه انسانهای آزادیخواه بایستی این مجموعه را تماشا کنند.
💐 ۵ صلوات جهت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان
اللهم عجل لولیک الفرج 💐
#serial #movie #documentary #arrivals #فیلم #ظهور #مستند #صلوات
🌸 @Essential_English_Words
🌺 @English_House
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 سریال مستند ظهور
( The Arrivals )
💡 part 6
🌱 قسمت ششم (انرژی معماری)
language : English
Subtitle : English , Persian
🌴 p 5
eitaa.com/English_House/2706
🔱 همه انسانهای آزادیخواه بایستی این مجموعه را تماشا کنند.
💐 ۵ صلوات جهت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان
اللهم عجل لولیک الفرج 💐
#serial #movie #documentary #arrivals #فیلم #ظهور #مستند #صلوات
🌸 @Essential_English_Words
🌺 @English_House