#adverb #unit27 #level1
rather [ˈrɑːðə] adv.
Rather is used when you want to do one thing but not the other.
→ I would rather have the red one than the blue one.
ترجیحاً ، نسبتاً ، با میل بیشتری
کلمه rather زمانی استفاده میشود که شما میخواهید یک چیز را انجام دهید اما چیز دیگری را نه.
→ من ترجیح میدهم آن قرمز را داشته باشم تا آبی را.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#adjective #unit27 #level1
specific [spəˈsɪfɪk] adj.
If something is specific, it is precise or exact.
→ Please choose a specific place on the map.
خاص ، ویژه ، مخصوص
اگر چیزی specific باشد، دقیق یا صحیح است.
→ لطفاً یک مکان خاص را روی نقشه انتخاب کنید.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit27 #level1
tour [tʊə] n.
A tour is a short trip in which you see many sights.
→ I took a tour of Asia and Europe.
تور ، گشت ، سیاحت ، سیر ، سفر
یک tour سفر کوتاهی است که در آن بسیاری از مکانها را میبینید.
→ من یک تور به آسیا و اروپا رفتم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit27 #level1
trip [trɪp] n.
A trip is a journey to a certain place.
→ Ken took a trip to the city yesterday.
سفر کوتاه ، گردش ، سیاحت ، مسافرت
یک trip یک سفر به مکان خاصی است.
→ کن دیروز به شهر سفر کرد.
کلمه trip اغلب برای سفرهای کوتاهمدت و با هدف خاص مانند تعطیلات، کار، یا بازدید استفاده میشود و ممکن است از چند ساعت تا چند روز طول بکشد.
کلمه Journey اغلب برای سفرهای طولانیمدت یا پیچیده، ماجراجویانه، یا با تجربیات متعدد استفاده میشود و ممکن است از چند روز تا چند هفته یا حتی سالها طول بکشد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit27 #level1
value [ˈvaljuː] n.
If something has value, it is worth a lot of money.
→ Matthew found a treasure of very high value.
ارزش ، بها ، قدر ، قیمت
اگر چیزی value داشته باشد، پول زیادی میارزد.
→ متیو گنجی با ارزش بسیار بالا پیدا کرد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#short_story #unit27 #level1 #English داستان کوتاه
The Spider and the Bird
There was once a very big spider. If a bug got into his web, he would examine it. However, he didn’t eat the bug right away. He asked the bug a question first. It was always quite a difficult puzzle. If the bug’s answer was correct, he let it go. If not, he ate it.
One day, a small bird on a journey flew into the spider’s web. The spider couldn’t imagine eating a bird. It was so big! But his hunger was too great. He said to the bird, “If you cannot give me a specific answer, I will eat you.”
عنکبوت و پرنده
روزی عنکبوتی بسیار بزرگ وجود داشت. اگر حشرهای در تار او گیر میکرد، او آن را بررسی میکرد. با این حال، او بلافاصله حشره را نمیخورد. او ابتدا یک سوال از حشره میپرسید. آن همیشه یک معمای بسیار دشوار بود. اگر پاسخ حشره درست بود، او آن را آزاد میکرد. در غیر این صورت، او آن را میخورد.
یک روز، یک پرنده کوچک در سفر به درون تار عنکبوت پرواز کرد (در تار گرفتار شد). عنکبوت نمیتوانست تصور کند که یک پرنده را بخورد. آن خیلی بزرگ بود! اما گرسنگی او بیش از حد بود. او به پرنده گفت: «اگر نتوانی به من یک پاسخ خاص بدهی، من تو را میخورم.»
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
The bird laughed. “I could eat you!” But the bird was actually scared. She had used all her energy trying to get out of the web. And a spider’s bite can be very effective in killing animals.
“Please don’t eat me,” the bird said. “I would rather make a deal with you.”
“OK,” the spider said. “If your answer is right, I will let you go. If not, you must give me a gift. It must be something of great value.”
The bird said, “You can pick anything you want to eat. I will find it for you.” The spider agreed.
“Where can you take a trip to the coast, the desert, and the mountains at the same time?” the spider asked.
پرنده خندید. «من میتوانم تو را بخورم!» اما پرنده در واقع ترسیده بود. او تمام انرژی خود را برای خارج شدن از تار عنکبوت مصرف کرده بود. و نیش عنکبوت میتواند در کشتن حیوانات بسیار مؤثر باشد.
پرنده گفت «لطفاً من را نخور». «من ترجیح میدهم با تو معامله کنم.»
عنکبوت گفت «بسیار خوب». «اگر پاسخت درست باشد، تو را آزاد میکنم. در غیر این صورت، باید به من یک هدیه بدهی. باید چیز با ارزشی باشد.»
پرنده گفت: «شما میتوانید هر چیزی را که میخواهید بخورید انتخاب کنید. من آن را برای شما پیدا میکنم.» عنکبوت موافقت کرد.
عنکبوت پرسید «کجا میتوانی به سفری به سواحل، بیابان و کوهها به طور همزمان بروی؟»
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
The bird asked, “Does this place have earthquakes?” But the spider did not say anything. “I can see those places when I fly. Is the ‘sky’ the right answer?”
“False!” said the spider. “The answer is Hawaii! Now you must find some bugs for me.”
The spider climbed on the bird’s back. They flew and ate bugs together. They took a tour of the forest. Then the bird took the spider home. From that day on, they were friends. And they never tried to eat each other again.
پرنده پرسید: «آیا این مکان زلزله دارد؟» اما عنکبوت هیچ چیزی نگفت. «من میتوانم آن مکانها را هنگام پرواز ببینم. آیا 'آسمان' پاسخ درست است؟»
عنکبوت گفت «غلط!» «پاسخ هاوایی است! حالا تو باید برای من حشره پیدا کنی.»
عنکبوت روی پشت پرنده سوار شد. آنها با هم پرواز کردند و حشره خوردند. آنها سفری به جنگل کردند. سپس پرنده عنکبوت را به خانه برد. از آن روز به بعد، آنها دوست شدند. و دیگر هرگز تلاش نکردند تا یکدیگر را بخورند.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸