#adverb #unit28 #level1
barely [ˈbɛːli] adv.
Barely means by the smallest amount, almost not.
→ I barely had enough money to pay for my bus ticket.
به سختی ، به ندرت ، به زحمت ، خیلی کم ، به زور
کلمه barely به معنی به کمترین مقدار، تقریباً هیچ است.
→ من به سختی پول کافی برای پرداخت بلیط اتوبوسم داشتم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#adjective #unit28 #level1
boring [ˈbɔːrɪŋ] adj.
If something is boring, it is not fun.
→ I think the Internet is boring.
خسته کننده ، حوصله سربر،ملول کننده، کسلکننده
اگر چیزی boring باشد، سرگرمکننده و لذت بخش نیست.
→ فکر میکنم اینترنت کسلکننده است.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit28 #level1
cancel [ˈkans(ə)l] v.
To cancel means to decide that an event or a request will not happen.
→ She cancelled the rest of her plans because of the rain.
لغو کردن ، کنسل کردن ، فسخ کردن ، باطل کردن
کلمه cancel به معنی تصمیم گرفتن برای این است که یک رویداد یا درخواست اتفاق نیفتد.
→ او به دلیل باران بقیه برنامههایش را لغو کرد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit28 #level1
driveway [ˈdrʌɪvweɪ] n.
A driveway is a short private road that leads to a person’s home.
→ The long driveway led us to their new house.
به جادهی خصوصی یا مسیر ورودی اشاره دارد که از خیابان اصلی جدا و به سمت خانه، گاراژ، یا مکان پارکینگ در یک ملک خصوصی میرود (به ملک شخصی متصل است و برای دسترسی به خانه یا ساختمان استفاده میشود.).
یک driveway جادهی خصوصی کوتاهی است که به خانهی شخصی میرسد.
→ مسیر ورودی طولانی ما را به خانهی جدید آنها برد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit28 #level1
garbage [ˈɡɑːbɪdʒ] n.
Garbage is waste material like unwanted or spoiled food, bottles, paper, etc.
→ The boy cleaned up the garbage around his house.
زباله ، آشغال ، فضولات ، خاکروبه
کلمه garbage مواد زائدی مانند غذای ناخواسته یا فاسد شده، بطریها، کاغذ و غیره است.
→ پسرک زبالههای اطراف خانهاش را تمیز کرد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit28 #level1
instrument [ˈɪnstrʊm(ə)nt] n.
An instrument is something designed to do a certain task like music.
→ My favorite musical instrument is the piano.
ابزار ، وسیله ، اسباب ، ادوات
یک instrument چیزی است که برای انجام کار خاصی مانند موسیقی طراحی شده است.
→ ابزار موسیقی مورد علاقهام پیانو است.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit28 #level1
list [lɪst] n.
A list is a record of information printed with an item on each line.
→ My mom makes a list of groceries to buy.
فهرست ، صورت ، سیاهه، لیست
یک list یک یادداشت از اطلاعات است که با یک مورد در هر خط چاپ شده است.
→ مادرم فهرستی از مواد غذایی مورد نیاز برای خرید تهیه میکند.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit28 #level1
magic [ˈmadʒɪk] n.
Magic is the power to do impossible things.
→ The magician used magic to pull a rabbit out of his hat.
جادو ، سحر ، ساحری ، فریب
کلمه magic قدرت انجام کارهای غیرممکن است.
→ شعبدهباز از جادو برای بیرون آوردن یک خرگوش از کلاهش استفاده کرد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸