#short_story #unit18 #level2
داستان کوتاه
The Priest
A young priest was always sad. He was good at his profession, but he still had no joy. He visited a group of wise monks.
When he got to the monks’ house, they greeted him and let him in. The monks asked the priest, “What is the matter?” The priest said, “I should be happy, but I am not. I don’t know what to do.” The wise monks paused for a minute. Then one said, “We are convinced of your faith. You are a very good priest. But to find joy, you have to do more. Above all, investigate the elements of your life that you love.”
کشیش
یک کشیش جوان همیشه غمگین بود. او در حرفهاش خوب بود، اما هنوز شادی نداشت. او به ملاقات گروهی از راهبان حکیم رفت.
وقتی به خانه راهبان رسید، آنها او را استقبال کردند و اجازه ورود دادند. راهبان از کشیش پرسیدند: «چه مشکلی داری؟» کشیش گفت: «من باید خوشحال باشم، اما نیستم. نمیدانم چه کار کنم.» راهبان حکیم برای یک دقیقه مکث کردند. سپس یکی از آنها گفت: «ما به ایمان تو مطمئن هستیم. تو یک کشیش بسیار خوبی هستی. اما برای یافتن شادی، باید بیشتر تلاش کنی. مهم تر از همه اینکه عناصری از زندگیات را که دوست داری، بررسی کن.»
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
@Essential_English_WordsThe_Priest.mp3
زمان:
حجم:
556.2K
The priest thought that this answer was odd, but he was curious.
The next day, the priest thought about his abilities. He got a few ideas, and he did not want to delay any longer. He liked to draw, so he made some cartoons. He also liked to write, so he started a diary. He was interested in agriculture, so he planted some grains. He made jam from berries. He made his own labels to put on the jars of jam. He painted his ceiling. The priest learned something. It is not too hard to be happy after all. All one has to do is find things they like doing, and do them!
کشیش فکر کرد که این پاسخ عجیب است، اما او کنجکاو بود.
روز بعد، کشیش در مورد تواناییهایش فکر کرد. او چند ایده به دست آورد و دیگر نمیخواست بیش از این تأخیری داشته باشد. او دوست داشت نقاشی کند، بنابراین چند کارتون کشید. او همچنین دوست داشت بنویسد، بنابراین یک دفتر خاطرات را شروع کرد. او به کشاورزی علاقهمند بود، بنابراین مقداری غله کاشت. او از توتها مربا درست کرد. او برچسبهای خودش را برای زدن روی شیشههای مربا درست کرد. او سقف اتاقش را رنگ کرد. کشیش چیزی یاد گرفت. در واقع، خوشحال بودن آنقدرها هم سخت نیست. همه کاری که باید انجام دهید این است که چیزهایی را پیدا کنید که دوست دارید انجام دهید، و آنها را انجام دهید!
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۱۸✔️
🔄 میانبر به ابتدای درس ۱۸ سطح ۲
eitaa.com/Essential_English_Words/5835
🔄 میانبر به دروس سطح ۱
eitaa.com/Essential_English_Words/4875
گروه چت و رفع اشکال
eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d
اصطلاحات ، پادکست 👇
🌺 @English_House
#verb #unit19 #level2
adopt [əˈdɒpt] v.
To adopt someone is to make them as a part of one’s own family.
→ The girl was adopted by the couple when she was three.
به فرزندی پذیرفتن، در میان خود پذیرفتن
کلمه adopt کسی به معنی او را بخشی از خانوادهی خود کردن است.
→ دختر در سن سه سالگی توسط زوج به فرزندی پذیرفته شد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit19 #level2
beg [beg] v.
To beg is to ask for something one really wants.
→ The man begged for some money.
گدایی کردن ، خواهش کردن ، التماس کردن
کلمه beg به معنی درخواست چیزی است که واقعاً میخواهید.
→ مرد برای مقداری پول التماس کرد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#preposition #unit19 #level2
beyond [bɪˈjɒnd] prep.
If A is beyond B, A is farther away.
→ John’s house is beyond that lake.
دورتر ، آن سوی ، آنطرف تر ، در پس، فراتر از
اگر B beyond A باشد، A دورتر است.
→ خانهی جان آن طرف آن دریاچه است.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit19 #level2
costume [ˈkɒstjuːm] n.
A costume is a set of clothes people wear for a particular occasion.
→ The woman wore a mask with her costume.
جامه ، لباس ، لباس محلی ،پوشاک ویژه کار یا دورانخاصی
یک costume مجموعهای از لباسهایی است که مردم برای یک مناسبت خاص میپوشند.
→ زن با لباس خود یک ماسک نیز پوشیده (زده) بود.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit19 #level2
exclaim [ɪksˈkleɪm] v.
To exclaim is to say something loudly, usually due to being excited.
→ “Look at her dress!” Sara exclaimed.
بانگ زدن ، از روی تعجب فریاد کشیدن ،
ناگهان و با شور و حرارت گفتن ،داد زدن، فرياد زدن
کلمه exclaim به معنی چيزی را با صدای بلند گفتن است، معمولاً به دليل هيجان زدگی.
→ سارا ناگهان فرياد زد "به لباس او نگاه كن!"
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit19 #level2
extend [ɪksˈtend] v.
To extend is to stretch out or reach.
→ The boy extended his hand to catch the ball.
توسعه دادن ، گسترش دادن ، بزرگ کردن، دراز کردن، رساندن
کلمه extend به معنی کشيدن (دراز کردن) يا رسيدن (به هدف) است.
→ پسر دستش را دراز کرد تا توپ را بگیرد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit19 #level2
fool [fuːl] n.
A fool is someone who makes unwise choices.
→ The girl was a fool for playing too close to the water.
احمق ، نادان ، ابله
یک fool كسی است كه انتخاب های نابخردانه و غیر عاقلانه ای انجام می دهد.
→ دختر احمق بود كه خیلی نزدیك به آب بازی می كرد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit19 #level2
forbid [fəˈbɪd] v.
To forbid is to tell someone they cannot do something.
→ My father forbids watching TV while we’re eating dinner.
اجازه ندادن ، ممنوع کردن ، بازداشتن ، قدغن کردن
کلمه forbid به این معنی است که به کسی بگویید که نمی تواند کاری را انجام دهد.
→ پدرم تماشای تلویزیون را در حالی که شام می خوریم ممنوع کرده است.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸