#verb #unit20 #level2
refrigerate [rɪˈfrɪdʒəreɪt] v.
To refrigerate something means to make it cold.
→ Grocery stores refrigerate fruit to make it last long.
در یخچال نگهداری کردن، خنک نگه داشتن ، سرد کردن
کلمه refrigerate چیزی به معنی سرد کردن آن است.
→ فروشگاه های مواد غذایی میوه را در یخچال نگه داری می کنند تا دوام و ماندگاری بیشتری داشته باشد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit20 #level2
rent [rent] n.
Rent is the money people pay to someone to live in a certain place.
→ To live in this house, I have to pay rent at the start of each month.
کرایه ، اجاره
کلمه rent پولی است که مردم به کسی میپردازند تا در مکان خاصی زندگی کنند.
→ برای زندگی در این خانه، من باید در ابتدای هر ماه اجاره بپردازم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit20 #level2
retire [rɪˈtaɪər] v.
To retire is to leave a job, usually because of old age.
→ My father is sixty-five years old. He is about to retire from work.
بازنشسته شدن /کردن، کناره گیری کردن
کلمه retire به معنی ترک شغل است، معمولاً به دلیل سن بالا.
→ پدرم شصت و پنج ساله است. او در شرف بازنشستگی از کار است.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit20 #level2
statistic [stəˈtɪstɪk] n.
A statistic is a number that tells a fact about something.
→ The statistics showed that we did just as well this year as last year.
آمار ، ارقام
یک statistic عددی است که حقیقتی را در مورد چیزی به ما می گوید.
→ آمار نشان داد که ما امسال به اندازه سال گذشته خوب عمل کردیم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#short_story #unit20 #level2
داستان کوتاه
Albert Einstein
My name is Albert Einstein. Many people know about the great things I’ve accomplished. But I had many barriers before I became famous.
I was born in Germany. When I was in elementary school, I already knew about math and statistics. When I was a boy, I pretended to be a great scientist. I loved school, but my life at home was hard. My father lost his job, so my family lived in poverty. We could not pay the rent in Germany. We became immigrants and went to Italy. I finished high school and went to college in Switzerland.
After college, I began writing about science.
آلبرت اینشتین
نام من آلبرت اینشتین است. بسیاری از مردم در مورد دستاوردهای بزرگ من میدانند. اما قبل از اینکه معروف شوم، موانع زیادی را پشت سر گذاشتم.
من در آلمان به دنیا آمدم. وقتی در دبستان بودم، من درباره ریاضی و آمار میدانستم. وقتی پسر بچه بودم، وانمود میکردم که دانشمند بزرگ هستم. من دوست داشتم به مدرسه بروم، اما زندگی در خانه برایم سخت بود. پدرم شغلش را از دست داد، بنابراین خانوادهام در فقر زندگی میکردند. ما نمیتوانستیم اجاره خانه را در آلمان بپردازیم. ما مهاجر شدیم و به ایتالیا رفتیم. من دبیرستان را تمام کردم و به دانشگاه سوئیس رفتم.
بعد از دانشگاه، من شروع به نوشتن در مورد علم کردم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
@Essential_English_WordsAlbert_Einstein.mp3
زمان:
حجم:
623.2K
I did not reach success in an instant, though. At first, other scientists did not approve of my work. They thought I was a failure. Rising to the rank of an admired scientist was a gradual process. Soon, people started to notice that I was right. At last, I began to get some recognition.
I showed how to find the approximate size of very big things, like stars. I also detected and explained the movement of very small things, like atoms. And for fun, I made a machine that could refrigerate food by inserting heat. I never retired. It was my duty to keep working. I overcame many hard times, and I will be remembered for my important works.
البته من به یکباره به موفقیت نرسیدم. در ابتدا، سایر دانشمندان کارم را تایید نمی کردند. آنها فکر میکردند من یک شکست خورده هستم. رسیدن به مقام یک دانشمند مورد ستایش، یک فرآیند تدریجی بود. به زودی، مردم شروع به توجه به این موضوع کردند که حق با من است. سرانجام، کم کم به رسمیت شناخته شدم.
من نشان دادم که چگونه میتوان اندازه تقریبی اشیاء بسیار بزرگ، مانند ستارگان را پیدا کرد. من همچنین حرکت اشیاء بسیار کوچک، مانند اتمها را شناسایی کردم و توضیح دادم. و برای سرگرمی، من یک دستگاه ساختم که میتوانست با وارد کردن گرما، غذا را خنک کند. من هرگز بازنشسته نشدم. این وظیفه من بود که به کار کردن ادامه دهم. من از دوران های سخت زیادی عبور کردم، و برای کارهای مهمم به یاد خواهم ماند.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۲۰✔️
🔄 میانبر به ابتدای درس ۲۰ سطح ۲
eitaa.com/Essential_English_Words/5938
🔄 میانبر به دروس سطح ۱
eitaa.com/Essential_English_Words/4875
گروه چت و رفع اشکال
eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d
اصطلاحات ، پادکست 👇
🌺 @English_House
#noun #unit21 #level2
astronaut [ˈæstrənɔːt] n.
An astronaut is a person that goes into outer space.
→ The astronaut was walking on the moon.
فضانورد ، مسافر فضایی
یک astronaut كسی است كه به فضای خارج از جو زمین می رود.
→ فضانورد در حال قدم زدن روی ماه بود.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#adjective #unit21 #level2
awake [əˈweɪk] adj.
When you are awake, you are not asleep.
→ Sometimes I lay awake in bed because I am not tired.
بیدار
وقتی awake هستید، خواب نیستید.
→ گاهی اوقات من در تختخواب بیدار میمانم زیرا خسته نیستم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit21 #level2
courage [ˈkə:rɪdʒ] n.
When you have courage, you are not afraid.
→ The man had the courage to touch the lion.
شجاعت ، جرأت ، دلیری
وقتی courage دارید، ترس ندارید.
→ مرد این شجاعت را داشت که شیر را لمس کند.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸