eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
126 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان کوتاه The Farm Festival Once there was a farm. Many animals lived there. One day, they had a contest in the yard. They were going to race from the barn to the farmer’s garage. The barn and the garage were far apart. It would be a long race. The winner qualified to win a bag full of apples as an award. But the race did not start well. The cart with all the apples was not stable, and the animals had to repair it. Then the pup knocked over the apples. The pig yelled, “We are going to slip! We must clean up this mess.” The pup felt bad, and she began to cry. The dog gave her a tissue to wipe her tears. جشنواره مزرعه روزی یک مزرعه وجود داشت. حیوانات زیادی در آن زندگی می‌کردند. روزی، آن‌ها یک مسابقه در حیاط برگزار کردند. آن‌ها می‌خواستند از طویله تا گاراژ کشاورز مسابقه بدهند. طویله و گاراژ از هم فاصله‌ی زیادی داشتند. این یک مسابقه طولانی می‌شد. برنده واجد شرایط دریافت یک کیسه پر از سیب به عنوان جایزه بود. اما مسابقه خوب شروع نشد. گاری که همه سیب‌ها را داشت پایدار نبود و حیوانات مجبور شدند آن را تعمیر کنند. سپس توله سگ سیب‌ها را واژگون کرد. خوک فریاد زد: «ما داریم سر میخوریم! ما باید این آشفتگی و به هم ریختگی را درست کنیم. (خوک از دیگر حیوانات می‌خواهد که سیب‌ها را جمع کنند و فضا را مرتب کنند.)» توله سگ احساس بدی داشت و شروع به گریه کرد. سگ به او یک دستمال داد تا اشک‌هایش را پاک کند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
@Essential_English_WordsThe_Farm_Festival.mp3
زمان: حجم: 617.8K
Then the race resumed. But the duck tried to rob them and take all the apples. The cat said, “I will have you arrested!” The duck said, “You can’t convict me! You can’t prove I took it.” The race stopped yet again. The animals tried to race one more time. Then they heard an alarm coming from the barn. There was a fire! They got buckets of water to put out the fire. A journalist came to write a story about the festival and the race. The horse told her, “I am a special breed of horse. I would have won the race easily.” The pig said, “It was somewhat hard to have the race. But we had fun. That is what’s important!” سپس مسابقه از سر گرفته شد. اما اردک سعی کرد آن‌ها را غارت کند و همه سیب‌ها را برباید. گربه گفت: «من دستور می‌دهم که تو را بازداشت کنند!» اردک گفت: «شما نمی‌توانید من را محکوم کنید! شما نمی‌توانید ثابت کنید که من آن را برداشته‌ام.» مسابقه بار دیگر متوقف شد. حیوانات تلاش کردند تا یک بار دیگر مسابقه بدهند. سپس آن‌ها صدای زنگ آتش‌نشانی را از طویله شنیدند. آتش سوزی بود! آن‌ها سطل‌های آب برداشتند تا آتش را خاموش کنند. یک روزنامه‌نگار آمد تا داستانی در مورد جشنواره و مسابقه بنویسد. اسب به او گفت: «من یک نژاد خاص از اسب هستم. من به راحتی مسابقه را برنده می‌شدم.» خوک گفت: برگزاری مسابقه تا حدودی سخت بود. اما ما لذت بردیم. این چیزی است که مهم است!» ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۲۲✔️ 🔄 میانبر به ابتدای درس ۲۲ سطح ۲ eitaa.com/Essential_English_Words/6018 🔄 میانبر به دروس سطح ۱ eitaa.com/Essential_English_Words/4875 گروه چت و رفع اشکال eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d اصطلاحات ، پادکست 👇 🌺 @English_House
☘ In the name of Allah ☘ level2
alike [əˈlaɪk] adj. If two things or people are alike, they are similar in some way. → People often think my sister and I look alike. یکسان ، شبیه ، همانند اگر دو چیز یا دو نفر alike هم باشند، از جهاتی به هم شباهت دارند. → مردم اغلب فکر می کنند که من و خواهرم به هم شبیه هستیم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
annoy [əˈnɔɪ] v. To annoy someone means to bother them. → The flies buzzing around John’s head annoyed him very much. اذیت کردن ، رنجاندن ، مزاحم شدن ، عصبانی کردن ، به ستوه آوردن، آزار دادن کلمه annoy کسی به معنی آزار رساندن به او است. → پشه‌هایی که دور سر جان وز وز می‌کردند او را به ستوه آوردند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
architecture [ˈɑːrkətektʃər] n. Architecture is the style or way a building is made. → The architecture of the church is amazing. معماری ، سبک معماری کلمه architecture سبک یا روشی است که ساختمانی ساخته می شود. → معماری کلیسا شگفت‌انگیز است. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
artificial [ˌɑːrtəˈfɪʃəl] adj. If something is artificial, it is made to look like something natural. → That soccer field has artificial grass, but it looks real. ساختگی ، مصنوعی ، بدلی اگر چیزی artificial باشد، ساخته شده است تا شبیه چیزی طبیعی به نظر برسد. → آن زمین فوتبال دارای چمن مصنوعی است، اما واقعی به نظر می‌رسد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
chain [tʃeɪn] n. A chain is a series of connected loops often used to keep things in place. → The scary dog was secured with a chain. زنجیر ، رشته ، حلقه ، ریسه یک chain مجموعه ای از حلقه های متصل است که اغلب برای نگه داشتن چیزها در جای خود استفاده می شود. → سگ ترسناک با زنجیر بسته شده بود. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
distinct [dɪsˈtɪŋkt] adj. If something is distinct, it is easily noticed or different from other things. → That girl has distinct pink hair. متمایز ، متفاوت ، واضح اگر چیزی distinct باشد، به راحتی متوجه آن می شوید یا با سایر چیزها متفاوت است. → آن دختر موی صورتی متمایزی دارد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
distinguish [dɪsˈtɪŋgwɪʃ] v. To distinguish is to recognize differences between things. → The twins look exactly the same. It is hard to distinguish between them. تمیز دادن ، تشخیص دادن ، تمایز قائل شدن کلمه distinguish به معنی تشخیص تفاوت‌ها بین چیزها است. → دوقلوها دقیقاً شبیه به هم هستند. تشخیص دادن بین آنها سخت است. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸