eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
126 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
neat [niːt] adj. If something is neat, it is very clean or organized well. → My sister always keeps her bedroom very neat. مرتب ، تمیز ، شسته و رفته اگر چیزی neat باشد، بسیار تمیز است یا به خوبی سازماندهی شده است. → خواهرم همیشه اتاقش را بسیار مرتب نگه می‌دارد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
occasion [əˈkeɪʒən] n. An occasion is a time when something important happens. → Her graduation was an occasion to have a good time. مناسبت ، فرصت مناسب یک occasion زمانی است که چیزی مهم اتفاق می افتد. → فارغ‌التحصیلی او فرصت مناسبی برای خوش گذرانی بود. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
penalty [ˈpɛnəltɪ] n. A penalty is a punishment, given when someone breaks a rule or law. → I had to pay a $100 penalty for parking in the wrong spot. مجازات ، جریمه ، تاوان یک penalty مجازاتی است که زمانی که کسی قاعده یا قانونی را نقض می کند، داده می شود. → من مجبور شدم 100 دلار جریمه برای پارک در جای نادرست بپردازم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
rude [ruːd] adj. When someone is rude, they are mean and not polite. → The children at the bus stop were very rude. بی ادب ، گستاخ ، جسور وقتی کسی rude است، بد است و مودب نیست. → کودکان در ایستگاه اتوبوس بسیار بی ادب بودند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
settle [ˈsetl] v. To settle a problem means to end it by finding a solution. → It took three of our best executives all day to settle the problem. حل کردن ، فیصله دادن کلمه settle یک مشکل به معنی پایان دادن به آن با یافتن راه حل است. → سه نفر از بهترین مدیران ما تمام روز را صرف حل مشکل کردند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
vehicle [ˈvi:ɪkəl] n. A vehicle is a thing that moves people or things to another place. → A ferry is a vehicle that takes people from one island to another. وسیله نقلیه یک vehicle چیزی است که افراد یا چیزها را به مکان دیگری منتقل می کند. → یک فرابر(نوعی کشتی مسافربری و یا باربری) وسیله نقلیه ای است که افراد را از یک جزیره به جزیره دیگر منتقل می کند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
wallet [ˈwɒlɪt] n. A wallet is a thing that holds money and fits in a pocket. → I keep my money in a wallet. کیف پول (به ویژه مردانه)، کیف جیبی یک wallet چیزی است که پول را نگه می دارد و در جیب جا می گیرد. → من پولم را در کیف پول نگه می دارم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
yell [jel] v. To yell is to say something very loudly. → The coach yelled at his team for their poor performance. فریاد زدن ، نعره کشیدن کلمه yell به معنی گفتن چیزی با صدای بسیار بلند است. → مربی سر تیم خود برای عملکرد ضعیفشان فریاد زد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷
داستان کوتاه The Criminal A man had been in jail because he stole things. The criminal never felt bad. One day, he escaped and ran into the woods. He found a cabin with a fence. The cabin was very neat. Inside, the criminal found a bowl of fruit, a bottle of milk, and a dozen eggs. He ate the fruit and drank the milk. But the eggs smelled funny, so he put them in the trash bin. Soon, he heard the sound of a vehicle’s motor. An old man came in and saw the criminal. The old man yelled, “Why are you in my house?” The criminal lied, “I am a policeman.” مجرم مردی به خاطر سرقت اجناسی در زندان بود. این مجرم هرگز احساس بدی نداشت. روزی، او فرار کرد و به داخل جنگل دوید. او یک کلبه دارای حصار پیدا کرد. کلبه بسیار مرتب بود. داخل کلبه، مجرم یک کاسه میوه، یک بطری شیر و دوازده تا تخم مرغ پیدا کرد. او میوه ها را خورد و شیر را نوشید. اما تخم مرغ ها بوی عجیبی می دادند، بنابراین او آن ها را در سطل زباله انداخت. به زودی، او صدای موتور یک وسیله نقلیه را شنید. یک پیرمرد وارد شد و مجرم را دید. پیرمرد فریاد زد: «چرا تو در خانه من هستی؟» مجرم دروغ گفت: «من یک پلیس هستم.» ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
The old man replied, “I am your elder. You cannot fool me. You are the criminal.” The criminal’s facial expression became very sad. He admitted that he was a criminal. He said, “I’m sorry. It was rude for me to come into your home. Please take the cash from my wallet. It is a mere amount, but it will settle our problem.” The old man said, “I do not want your money. I just want to inspire you to be good. There will be no penalty for taking my food.” On this occasion, the criminal realized that he had been bad. He listened to the old man and never stole from anyone ever again. پیرمرد پاسخ داد: «من از تو مسن‌ترم. تو نمی‌توانی مرا فریب دهی. تو مجرم هستی.» چهره مجرم بسیار غمگین شد. او اعتراف کرد که مجرم است. او گفت: «متأسفم. ورود من به خانه شما بی ادبی بود. لطفاً پول نقد را از کیف پول من بردارید. این مقدار کمی است، اما مشکل ما را حل می‌کند.» پیرمرد گفت: «من پول تو را نمی‌خواهم. من فقط می‌خواهم تو را به خوب بودن تشویق کنم. برای برداشتن غذای من هیچ مجازاتی نخواهد بود.» در این مورد، مجرم متوجه شد که او بد بوده است. او به سخنان پیرمرد گوش کرد و دیگر هرگز از هیچ‌کسی دزدی نکرد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸