#noun #unit28 #level2
philosophy [fɪˈlɒsəfɪ] n.
A philosophy is a way to think about truth and life.
→ My philosophy is “live and let live. ”
فلسفه، حکمت
یک philosophy روشی برای تفکر در مورد حقیقت و زندگی است.
→ فلسفه من "زندگی کن و بگذار زندگی کنند" است.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit28 #level2
pot [pɒt] n.
A pot is a deep, round metal container used for cooking.
→ Don’t touch the pot on the stove. It’s hot.
دیگ، قابلمه, هرچیز برجسته و دیگ مانند
یک pot ظرف فلزی گرد و عمیقی است که برای پخت و پز استفاده میشود.
→ به قابلمه روی اجاق دست نزنید. داغ است.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit28 #level2
seed [siːd] n.
A seed is the hard part of a plant or fruit that trees grow from.
→ I planted the seed in the dirt hoping that it would grow into a tree.
دانه، بذر، تخم
یک seed بخش سخت گیاه یا میوهای است که درختان از آن رشد میکنند.
→ من بذر را در خاک کاشتم و امیدوار بودم که رشد کند و به درختی تبدیل شود.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#adjective #unit28 #level2
sharp [ʃɑːrp] adj.
When something is sharp, it has a thin edge that cuts things easily.
→ That knife is very sharp. Be careful not to hurt yourself.
تیز، نوک تیز
وقتی چیزی sharp باشد، لبه نازکی دارد که به راحتی چیزها را میبرد.
→ آن چاقو بسیار تیز است. مراقب باشید که به خودتان آسیب نزنید.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit28 #level2
sort [sɔːrt] n.
A sort of something is a type of it.
→ What sort of instrument do you want to learn to play?
نوع، گونه، رقم، جور
یک sort از چیزی گونه ای از آن است.
→ شما میخواهید نواختن چه نوع سازی را یاد بگیرید؟
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit28 #level2
subtract [səbˈtrækt] v.
To subtract means to take something away.
→ We learned how to subtract numbers from each other in class.
کم کردن، تفریق کردن، منها کردن
کلمه subtract به معنی برداشتن چیزی است.
→ ما در کلاس یاد گرفتیم که چگونه اعداد را از یکدیگر تفریق کنیم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#adjective #unit28 #level2
tight [taɪt] adj.
When something is tight, it is fixed or fastened firmly in place.
→ The knots were too tight to untie.
تنگ، سفت، محکم، کیپ
وقتی چیزی tight باشد، محکم در جای خود ثابت یا بسته شده است.
→ گرهها آنقدر محکم بودند که باز نشدند.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#adjective #unit28 #level2
virtual [ˈvəːrtʃuəl] adj.
If something is virtual, then it is very close to being true or accurate.
→ Because he’s popular, Joe is the virtual leader of the group.
مجازی، تقریبی
اگر چیزی virtual باشد، پس بسیار نزدیک به این است که درست یا دقیق باشد.
→ به دلیل محبوبیت جو، او رهبر مجازی گروه است.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit28 #level2
weigh [weɪ] v.
To weigh something means to see how heavy it is.
→ The little dog weighed exactly 3kgs.
وزن کردن، وزن داشتن، کشیدن
کلمه weigh چیزی به معنی دیدن این است که چقدر سنگین است.
→ سگ کوچک دقیقاً 3 کیلوگرم وزن داشت.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit28 #level2
whisper [ˈwɪspə:r] v.
To whisper means to say very quietly.
→ We have to whisper in the library so people can focus on reading.
پچ پچ کردن، نجوا کردن، درگوشی صحبت کردن
کلمه whisper به معنی گفتن چیزی با صدای بسیار آهسته است.
→ ما باید در کتابخانه درگوشی صحب کنیم تا افراد بتوانند روی مطالعه تمرکز کنند.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
@Essential_English_Wordsphilosophy...whisper.mp3
زمان:
حجم:
656.1K
تمام ده لغت
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
#short_story #unit28 #level2
داستان کوتاه
The Fisherman
Every day, a fisherman sat on a bridge. He ate apples and spit the seeds into the water. He had a simple way to catch fish. He cut a branch off of a tree and tied a line to it. He put a sharp hook on it and made a tight knot. Then he whispered, “Come here fish.” Like magic, the fish bit the hook. He put them in a big net and took them home to make big pots of fish soup from them.
One day, another man walked up to him. He said, “My name is George. I am staying at the inn. I bet that I am a better fisherman than you. I will accompany you today. I dare you to prove your skill!” The fisherman cast his line.
ماهیگیر
هر روز، یک ماهیگیر روی یک پل مینشست. او سیب میخورد و دانهها را به آب تف می کرد. او یک روش ساده برای صید ماهی داشت. او یک شاخه از درخت میبرید و یک نخ به آن میبست. او قلاب تیزی به آن میبست و یک گره محکم میزد. سپس او زمزمه میکرد: «بیا اینجا ماهی». مثل جادو، ماهی ها قلاب را گاز میگرفتند. او آنها را در یک تور بزرگ میگذاشت و آنها را به خانه میبرد تا از آنها قابلمه های بزرگی از سوپ ماهی درست کند.
روزی، مرد دیگری به سمت او آمد. او گفت: «اسم من جورج است. من در مهمانخانه اقامت دارم. من شرط میبندم که من ماهیگیر بهتری از تو هستم. من امروز همراه تو می آیم. من تو را به اثبات مهارتت دعوت می کنم!» ماهیگیر، قلابش را پرتاب کرد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸