eitaa logo
کانون طه آب‌پخش
978 دنبال‌کننده
44.7هزار عکس
20.5هزار ویدیو
966 فایل
ارتباط با ادمین: @faraghlit313
مشاهده در ایتا
دانلود
724995_-210320.pdf
4.76M
📚 کتاب الکترونیکی «سی روز، سی آیه»، به توضیح و تفسیر آیات با تفسیر رهبر انقلاب، متناسب با ایام ماه مبارک رمضان و بیانیه گام دوم می پردازد. ✨ رهبر انقلاب می فرمایند: «مسئله قرآن، مسئله بسیار مهمّ ما است؛ مسئله همیشه دنیای اسلام و امّت اسلام است. ما باید به قرآن تمسّک کنیم. امّت اسلامی اگر از قرآن استفاده نکند و اعراض کند - کما اینکه متأسّفانه در برهه های زیادی از تاریخ ما این اتّفاق افتاده است - ضربه خواهد خورد، سیلی خواهد خورد؛ همچنان که خورد. امروز ما به قرآن احتیاج داریم؛ راه صحیح زندگی جوامع اسامی و امّت اسامی، عمل به قرآن است.» @Fahma_KanoonTaha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖥 🌀 مدارا کردن با مردم 🌻 🦋 هر روز در ماه مبارک؛ یک درس اخلاق 🔆 🔰 بخشی از بیانیه گام دوم انقلاب 🌸 و ، همه‌ی و فعّالیّتهای و و است. @Fahma_KanoonTaha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺 رفیق روزهای بندگی 📚 گزیده ای از مباحث آداب انس با قرآن 🌀 سی نکته در سی روز برای بهره بیشتر از سفره ضیافت الهی ♨️ استاد عابدینی @Fahma_KanoonTaha
رفیق روزهای بندگی.pdf
2.44M
📥 رفیق روزهای بندگی 💠 استاد عابدینی 🔻تنظیم در ٣٠ نکته (در ١٢٠ صفحه. هر نکته ٣ صفحه و یک صفحه عنوان نکته) مناسب مطالعه در سی روز ماه مبارک رمضان 🌐 به همت هسته‌ی علامه پژوهی در مرکز رشد دانشگاه امام صادق (علیه السلام) @Fahma_KanoonTaha
7.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ سرورهای کجاست و اطلاعات ایرانیان در کدام کشورها ذخیره می‌شود؟ @Fahma_KanoonTaha
شرح دعای افتتاح، جلسه 1.mp3
7.1M
⭕️ 🔖 👤 استاد 🔹 جلسه ۱ 📝 ماه امید برای فرج و در واقع دعای تمنّا برای ظهور است. @Fahma_KanoonTaha
▪️مقابله با بوی بد دهان در روزه‌داری 🤭 وعده سحر غذاهای پر ادویه و خیلی داغ نخورید @Fahma_KanoonTaha
🌹🌹 🔶 نصوح مردی بود شبیه زن ها، صدایش نازک بود، صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت. او با سوء استفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی میکرد و کسی از وضع او خبر نداشت. او از این راه، هم امرار معاش میکرد و هم برایش لذت بخش بود. گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست. 🔷 روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهایش همانجا مفقود شد. دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند. 🔶 وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی، خود را در خزینه حمام پنهان کرد. 🔷 وقتی دید مأمورین برای گرفتن او به خزینه آمدند، به خدای تعالی رو آورد و از روی اخلاص و به صورت قلبی همانجا توبه کرد. 🔶 ناگهان از بیرون حمام آوازی بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد و مأموران او را رها کردند. 🔷 و نصوح خسته و نالان شکر خدا را به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت. او عنایت پروردگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و از گناه کناره گرفت. 🔶 چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد و نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم به حمام نرفت. 🔷 هر مقدار مالی که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهی که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید. 🔶 در یکی از روزها همانطور که مشغول کار بود، چشمش به میشی افتاد که در آن کوه چرا میکرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از آن کیست؟ عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعا از شبانی فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستی من از آن نگهداری کنم تا صاحبش پیدا شود. لذا آن میش را گرفت و نگهداری نمود، پس از مدتی میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آنها بهره مند میشد. 🔷 روزی کاروانی راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگی مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جای آب به آنها شیر داد، به طوری که همگی سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند. او راهی نزدیک به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانی کردند و او در آنجا قلعه ای بنا کرده و چاه آبی حفر نمود و کم کم آنجا منازلی ساخته و شهرکی بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا می آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگی به چشم بزرگی به او می نگریستند. 🔶 رفته رفته آوازه خوبی و حسن تدبیر او به گوش پادشاه رسید که پدر همان دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وی را از طرف او به دربار دعوت کنند. 🔷 همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیرفت و گفت: من کاری دارم و از رفتن به نزد سلطان عذر خواست. مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند، بسیار تعجب کرد و اظهار داشت: حال که او نزد ما نمی آید ما میرویم او را ببینیم. 🔶 با درباریانش به سوی نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد. 🔷 بنا بر رسم آن روزگار و به خاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را بر تخت سلطنت بنشاندند. 🔶 نصوح چون به پادشاهی رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و با همان دختر پادشاه ازدواج کرد. 🔷 روزی در بارگاهش نشسته بود، شخصی بر او وارد شد و گفت: چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم. نصوح گفت: میش تو پیش من است و هر چه دارم از آن میش توست. وی دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند. 🕊 آن شخص به دستور خدا گفت: بدان ای نصوح! نه من شبانم و نه آن، یک میش بوده است، بلکه ما دو فرشته، برای آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت، اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد. و از نظر غایب شد. ⚪ به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، (توبه نصوح) گویند. این روزها و شب ها در ماه مبارک رمضان درهای توبه همیشه باز هست هر کس اهل توبه نصوح هست بسم الله ‌ منبع: خلاصه شده از کتاب انوار المجالس، ص ۴۳۲ @Fahma_KanoonTaha
📘نام کتاب: بچه های دیروز و شادی های ماه مبارک رمضان💠 👤نویسنده: مصطفی رحماندوست 🔗ناشر: موسسه نشر شهر / سازمان فرهنگی شهرداری تهران ♻️توضیح: 🔷این کتاب در پنج بخش به بیان آداب و رسوم شهرهای مختلف ایران در پیش از ماه مبارک، ماه مبارک رمضان و عید فطر، متناسب با حال و هوای شاد کودکان و نوجوانان ایران اسلامی می پردازد.🔷 📍منبع استخراج: سایت کتابخانه ملی کودکان و نوجوانان ایران 🔰فایل پی دی اف کتاب را از 👇دانلود نمایید🔰
ماه رمضان کودکان.pdf
2.81M
📘کتاب بچه های دیروز و شادی های ماه مبارک رمضان💠 @Fahma_KanoonTaha