هدایت شده از - امانوئل 🌪
سلام از اولین تقدیمی امانوئل 🌪
این پیام رو فور میزنید داخل کانال تون و عضو میشید...
بعد
لینک کانال + اسم یکی از صحن ها یا رواق های حرم امام رضا رو برام میفرستید (میتونید هم بزارید به عهدهی خودم)
لطفا داخل یه پیام ارسال کنید
به این لینک :
https://daigo.ir/secret/6157319245
من هم به شما یه عکس از مکانی که از حرم برام مشخص کردید و یه ویس 15 ثانیه ای از صدایی که در اون لحظه عکس برداری شده رو هدیه میکنم...
خب این پیام رو داخل چنل هاتون فور کنید و مارو 500تایی کنید💘. تا من بگم اگر چنلتون یه رنگ بود چه رنگی میشد و چه شهری از ایران وایب چنل شماست.
هدایت شده از سـتاره
وای خدای من، این چه اتفاقی بود مه نصف شبی رخ داد؟ فردا جواب مامان رو چی بدم؟ خدایا کمکم کن.
اگر مامان بفهمه میگه که من خنگم، اینطور نیست(؟) کاش نفهمه، کاش.
گرچه مشخصه که نصف رژلب رو تموم کردم.هدیه بود، هدیهای برای تولد خاله بود و من اون رو برای نقاشی جدیدم استفاده کردم، وای خدای من...مامان اگر بفهمه سر به تنم نمیذاره و من رو به خواب ابدی دعوت میکنه. اون موقع بابای بیچاره من جواب همسایه رو چی بده؟؟میگن که زنش قاتل دختره شد، نمیگن که بچش گاو بود که..
پس خودم دست به کار میشم و خودم رو به دست فرشتهٔ مرگ 'عزرائیل' میدهم.مطمئنم که آنقدر خنگ هستم که یهو خودم رو به دست یک فرشته دیگر میدهم..ولی خب اصلا چطور خودکشی میکنند؟کاش گوشی داشتم و میزدم اینترنت.او درحال فکر کردن است.. آهاان فهمیدم چه کنم، بچه که بودم بابام میگفت دست به چاقو نزن یهو دستت رو میبُری ولی مامان گفت بزار ببرد و آنقدر خون ازش برود تا از دستش راحت شوم، من نیازی به دختر خنگ تو ندارم تا وقتی که خودم همچنین دختر زرنگ و باهوشی دارم..
پس الان هم میروم تا با چاقو خودم را بکشم که شاید وقتی تابلویی رو دیوار شدم که گوشه اون تابلو یک نوار مشکی رنگ باشد عزیز شدم، شاید.
او آنقدر چاقو را در دستش فرو برد که چاقو از آن طرف دستش زد بیرون.در همین حین ناگهان از خواب پرید و گفت: وای خدایااا این چه خوابی بود که من دیدم، این نامادری تو خواب هم من رو ول نمیکنه.
#ترشحاتذهنفنیا.