eitaa logo
فرنگ، بدون روتوش
1.9هزار دنبال‌کننده
931 عکس
78 ویدیو
2 فایل
به کانال فرنگ، بدون روتوش خوش آمدید. کانالی متفاوت برای معرفی و شناخت دقیق‌تر ابعاد فرهنگی اجتماعی اقتصادی غرب و شرق، توسط مشاهدات بنده و ایرانیان مقیم @Dr_Mehrabaan ..................... راه ارتباطی
مشاهده در ایتا
دانلود
فرنگ، بدون روتوش
⭕️ جاهلیت قرن بیستم یکی از کتابهای بسیار مفید درخصوص ویژگیهای جاهلان مدرن و جامعه‌ای که دچار جاهلیت مدرن شده است بی شک کتاب سید قطب نویسنده مصری می‌باشد که انصافا بخوبی به این موضوع پرداخته است. کتاب هرچند قدیمی‌ست اما بسیاری از مطالب آن خواندنی و با مصادیق روز منطبق است. بعنوان نمونه مولف یکی از راههای شناخت جاهلیت و تمایز آن از تمدن را نامها، نشانه‌ها و نمادهای جاهلی معرفی می‌کند که از جمله این نامها و نمادها، نام‌گذاری‌ها و نمادهای حیوانی می‌باشد. اگر چه روز شکرکردن برگرفته از فطرت الهی است اما التقاط آن با مسائل پَست بشری و نماد حیوانی یا خرافی نظیر بوقلمون که نام دیگر این روز در آمریکاست جای تامل فراوانی دارد و این موضوع نیز مانند بسیاری از موارد دیگر نظیر آیین هالووین توسط حاکمان فاسد در جهت اهداف شیطانی مورد سوء استفاده قرار گرفته است که نمونه آن همین آیین جاهلی عفو بوقلمون در آستانه روز شکرگزاری است که عالیترین مقام این کشور به عفو این حیوان می‌پردازد. در حالی که در جنگهای کثیر انسانهای بیگناه زیادی کشته می‌شوند و در همین آمریکا چقدر انسانهای بیگناه اعدام و یا در اثر فقر و... کشته می‌شوند. روسای جمهور ایالات متحده جنایتهای فراوانی را در طی سالیان متمادی مرتکب شده‌اند که آخرین آن در سوریه و عراق با تشکیل و حمایت گروه متوحش داعش بوده است. به هر حال از نمادهای دیگر جاهلی و شیطانی در آمریکا میتوان به نمادهای حیوانی الاغ و فیل اشاره کرد که نماد دو حزب معروف دموکرات و جمهوری خواه می باشد. به این موارد مسایلی نظیر جنگ و خونریزی، غارت، ظلم و بی عدالتی و دوری از دستورات الهی و دین را اضافه نمایید. خواندن این کتاب و اثر بسیار ارزشمند را به همه عزیزان کانال مؤکدا توصیه میکنم. ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
⭕️آمریکا سرزمین آرزوها از راه دور یکی از دوستانم سفرهای متعددی به اروپا و برخی کشورهای آسیایی داشت. یکبار صحبت آمریکا شد، بهش پیشنهاد دادم که ویزای آمریکا رو بگیره و آمریکا رو هم ببینه. ویزا رو گرفت و یک سفر حدودا دو هفته‌ای به آمریکا داشت و شهرها و مناطق زیادی از امریکا رو بازدید کرد از جمله: نیویورک، واشنگتن دی سی، فیلادلفیا، آبشار نیاگارا، دنور، بولدر، سانفرانسیسکو، لس‌آنجلس، سن دیگو و چندین شهر دیگه از ایالت کالیفرنیا. تا این که سفرش به پایان رسید و از فرودگاه لس‌آنجلس (LAX) عازم دبی و سپس تهران شد. یک روز قبل از رفتنش، تلفنی باهاش صحبت میکردم و راجع به کلیت سفر ازش پرسیدم. جواب داد اون چیزی که من از آمریکا در ذهن داشتم خیلی بزرگتر از اینی بود که دیدم. از خاطراتش از مناطق مختلف نیویورک و رانندگی افتضاح مردم در نیویورک و بوق زدن‌های پیاپی، از زنگ زده بودن گاردریل‌های اتوبانها در نیویورک و نیوجرسی، از متروی خیلی قدیمی نیویورک گرفته تا مردمی که در سانفرانسیسکو در سطل آشغالها دنبال غذا میگردند برام تعریف کرد. از تجربه اجاره کردن ماشین هم برام گفت، اینکه قرار بوده ۱۸۰ دلار برای اجاره ۴ روز پرداخت کنه، ولی نهایتا بیشتر از ۳۸۰ دلار پرداخت کرده. قرارداد اجاره رو که برام ایمیل کرد، براش توضیح دادم که حدود ۱۶۵ دلار هزینه بیمه برای ۴ روز ازش گرفتن که لازم نبوده همه رو پرداخت کنه. میگفت اینجا هم اگر بفهمند اهل اینجا نیستی و قوانین رو نمیدونی، سر کیسه‌ات می‌کنند. البته از خوبیهای اینجا هم برام گفت. اینکه در آمریکا ندیده که از بدن نیمه عریان زن برای تبلیغات استفاده کنند، بر خلاف اروپا. و یا اینکه فروشگاه‌های آمریکا هم نسبت به اروپا ارزونتر هستند و هم تنوع بسیار بیشتری دارند و هم بسیار خلوت‌ترند. میگفت تا کسی این چیزها رو از نزدیک نبینه خودش باور نمیکنه که مثل همه جاهای دیگر دنیا، آمریکا هم مخلوطی است از خوبیها و بدیهای عجین شده با هم. ازش پرسیدم فکر میکنی چرا اینقدر آمریکا در ذهن ایرانی‌ها بزرگ شده؟ گفت به تبلیغات خودشون که ربط داره، اینکه با فیلم های هالیوودی، خودشون رو بهترین جای دنیا نشون میدن و بطور یک طرفه از خودشون مدام تعریف میکنن. البته این دوست من، اغلب از شهرهای خوب و مطرح آمریکا بازدید کرده بود. اگر از ایالت‌های اوکلاهما، می‌سی‌سی‌پی، لوییزیانا، وایومینگ بازدید میکرد چی میگفت. ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
در آمریکا جعبه‌های بزرگی در خیابان تعبیه شده که مخصوص جمع‌آوری لباس، پوشاک و اجناس بلا استفاده هست. بعد از جمع‌آوری و ترمیم و شستشوی اجناس، در مغازه‌های زنجیره‌ای مثل Goodwill با قیمت بسیار مناسب به فروش میرسند. نکته جالب این که نه تنها افراد ضعیف، بلکه افراد متوسط جامعه نیز از این فروشگاه‌ها خرید می‌کنند چون برایشان صرفه اقتصادی دارد. ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
⭕️سیستم مالیاتی در آمریکا • بخش اول سابقا یک‌ پست مختصر در مورد فرآیند اخذ مالیات توی آمریکا گذاشتم و وعده دادم که بصورت مبسوط به آن بپردازم اصلاح سیستم مالیاتی یکی از الزامات اقتصاد ایران هست. عدم اصلاح این معضل اقتصادی، منجر به عدم وصول درست و به اندازه‌ی مالیات از صاحبان درآمد میشه. به عنوان مثال، یکی از دوستان نزدیکم چند سال در شرکتی کارشناس بود. میگفت میزان مالیاتی که از درآمد من در یک سال کسر شده، با مالیات داده شده توسط یکی از بازاریِ فعال در فروش آهن آلات، تقریبا برابر بود. به عبارت ساده‌تر، کسی که درآمد سالیانه‌اش بیش از ده برابر دوست من بود، به اندازه‌ی ایشون مالیات پرداخت میکرد. سیستم پرداخت مالیات درآمد در آمریکا، بسیار با ایران متفاوته. محاسبه‌ی مالیات در اینجا دو مرحله داره. در مرحله‌ی اول، از درآمد ماهیانه دو نوع مالیات کسر میشه: مالیات ایالتی و مالیات فدرال. در مرحله‌ی دوم که مربوط به پایان سال هست، همه می‌بایست فرم‌های خود اظهاری مالیات رو پر کنند. این فرم‌ها نشون میده که مالیات پرداخت شده در طول سال به اندازه‌ی کافی بوده یا نه. مثلا فرض کنید من در طول سال ۲ هزار دلار مالیات درآمد پرداخت کرده باشم و اعلام کنم که ۵۰۰ دلارش زیاد بوده. اگر فرم‌ها رو درست پر کرده باشم، دولت ضمن اعتماد به من، اون ۵۰۰ دلار رو برمیگردونه. نکته‌ی جالب اینه که یه حداقل حقوق برای افراد و خانواده‌ها در نظر گرفته میشه و اگر درآمد سالیانه‌ی خانواده‌ای کمتر از اون حداقل باشه، اون مقدار از طرف دولت به خانواده پرداخت میشه. مثلا فرض کنید حداقل درآمد سالیانه‌ی یه خانواده‌ی سه نفره می‌بایست حدود ۲۸ هزار دلار باشه. اگر درآمد چنین خانواده‌ای ۲۰ هزار دلار بوده و ۲ هزار دلار در سال مالیات پرداخت کرده باشند، دولت در انتهای سال، ۱۰ هزار دلار بهشون برمیگردونه! باید اشاره کنم که اینجا چند تا خانواده رو می‌شناسم که این مبالغ رو گرفتند. خانواده‌هایی که درآمدشان کم هست، هر سال منتظر تَکس ریترن(Tax Return) یا همان بازگشت مالیات می‌مونند که پول خوبی دست‌شون رو بگیره. البته اون حداقل درآمد ممکنه ایالت به ایالت فرق کنه. این قانون برای آمریکایی‌هاست و شامل ما نمیشه. البته اگر ما هم ۵ سال بمونیم و فرم تکس رو هر سال پر کنیم، از سال ششم مشمول این قانون میشیم. به عبارت ساده‌تر، سیستم پرداخت مالیات به گونه‌ای طراحی شده که شکاف بین فقیر و غنی رو کم کنه. یعنی از محل مالیات افراد ثروتمندتر، زندگی افراد کم برخوردار تامین میشه. یه سوال چند وقته ذهن منو درگیر کرده بود افرادی که ماشین‌های چند میلیاردی سوار میشن و در خیابون‌های شمال تهران به صورت زنجیره‌ای حرکت می‌کنند، در کل عمرشون چقدر مالیات پرداخت کردن؟؟! در مورد سیستم پرداخت مالیات در آمریکا نکات جالب دیگه‌ای هم هست که در آینده خواهم نوشت. " بخش دوم " ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
⭕️تفاوت فرهنگ شرق و غرب چون نرم افزار استیتا رو روی کامپیوترم نصب نداشتم، هفته‌ای دو روز مجبورم بودم تو سایت کامپیوتری دانشکده بشینم و کارهام رو انجام بدم. هر دفعه ماجرایی داشتیم با این دانشجویان مَستر (کارشناسی ارشد). حالا خدا رو شکر بیچِلِرها (کارشناسی) اونجا نبودند. یک پسر آمریکایی، از اون خنگ و شلخته‌ها که از ریاضی هیچی نمیفهمن. یعنی یه خنگ میگم، یه خنگ می‌شنوین. یک دختر چینی همکلاسش رو پیدا کرده بود که بیاد باهاش کار کنه تا تمریناش رو حل کنه و رفع اشکال! شانس من هم همون زمان‌هایی که من اونجا بودم اونا هم میومدن. این دانشجویان چینی (نه چینی ـ امریکایی)، اینایی که تازه از چین اومدن، هم دختراشون هم پسراشون خیلی مبادی آداب و مراقب رفتارهاشون هستن. البته نمیدونم اونها هم بعد از مدتی زندگی در آمریکا، مضمحل میشن در سبک زندگی آمریکایی یا نه. برگردیم به داستان خودمون یک بار پسره اومد بعد از حل شدن همه‌ی تمرینهاش موقع خداحافظی دختره رو بغل کنه. از این نوع بغل کردن‌های احمقانه زن ـ مرد در آمریکا. یعنی زن ـ زن و مرد ـ مرد اونجوری همدیگه رو بغل نمی‌کنن، اما زن ـ مرد باید هم رو این شکلی بغل کنن! دختره یک دفعه جا خورد! ترسید! عقب عقب رفت! بعد پسره تازه برگشته بهش میگه اوه می‌تونم بغلت کنم؟(خب آی‌کیو اینو باید اول ازش بپرسی نه این که اول میپری تو بغلش بعد سوال میکنی🤦🏻‍♂) دختره هم در حال خنده و هیجان یک چیزی پته پته کرد (انگلیسیش هم افتضاح) که نه‌خیر و ما اینجور چیزها توی فرهنگمون نداریم و بعدشم سریع بای گفت و در رفت. هفته بعد هنوز ده دقیقه از شروع تمرینشون نگذشته بود، پسره برگشت گفت امشب برنامه‌ت چیه؟ دختره هم انگار توی باغ نبود اصلا، برگشت و گفت با اسکایپ با چین باید حرف بزنم. پسره یک لحظه هاج و واج نگاهش کرد بعد گفت منظورم این بود که برنامه فان‌ت چیه! بعد هم نیش احمقانه‌ش رو باز کرد! دختره تازه منظور پسره رو گرفت، گفت: اوه‌ه‌ه‌، هیچی، فکر کنم باید بشینم سر تمرین‌هام! پسره برگشت یک ادای زشت مضحکی در آورد و گفت: من که میرم آبجو می‌خورم و تخت می‌گیرم استراحت می‌کنم.(مرده‌شور ببرتت که از فان فقط همینو بلدی) دختره این دفعه جدی‌تر گفت: گود فور یو! (معادل باریکلا به تو در فارسی) من نمیدونستم دختره یا کلا تعطیله و نمی‌فهمه یا اینا رو نمی‌شناسه! کسی نبود بهش بگه مگه مجبوری بیای با این پسره‌ی نادان حل تمرین راه بندازی؟ من در برخورد با این دو به وضوح به تفاوت فرهنگ شرق و غرب پی بردم. دختری از جامعه شرق که در ارتباط خیلی اوپن با پسر نهایت مراعات رو به خرج میده، چون در فرهنگشون این مسئله وجود نداره. از طرف دیگر پسر از جامعه غرب بدون هیچ مقدمه‌ای قصد ورود نامحدود به حریم دیگری داره. اما این نوشته به این معنا نیست که همه‌ی آمریکایی‌ها آگاهی لازم در مورد تنوع فرهنگی و عدم تحمیل فرهنگ و عرف خودشون بر خارجی‌ها و مخصوصا دانشجویان بین المللی ندارند. این مسئله بطور کلی صدق نمیکنه. بسیاری از آمریکایی‌ها مخصوصا در محیط‌های آکادمیک درک خوبی از تفاوت‌های فرهنگی دارند و احترام زیادی برای دیگر فرهنگ‌ها قائلند. ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
⭕️احترام به عقاید مختلف چند سال پیش، اولین روزی که به عنوان دانشجوی دکتری وارد دفتر کارم شدم (یک اتاق بزرگ با ابعاد تقریبی 8 متر در 4 متر). در این اتاق چندین میز بود اما فقط یک دانشجوی دیگر به غیر از بنده در آن اتاق کار می‌کرد. این دانشجو اهل کشور چین بود. میز کار بنده و همکار چینی در دو گوشه‌ی اتاق قرار داشتند، به صورتی که وقتی پشت میز می‌نشستیم همدیگر را نمی‌دیدیم. به خاطرم هست همان روز، برای نماز ظهر، در اتاق را که معمولا باز نگه داشته می‌شد بستم، قبله را با قبله نما پیدا کردم و جا نماز را پهن کردم. حین نماز، از شانس بد من، یک دانشجوی ایرانی آمد و شروع کرد به در زدن که در را باز کنید. همکار چینی که تا اون موقع متوجه بنده نبود، اهمیتی نداد. چون قاعدتا، بنده که در را بستم، خودم بایستی در را باز می‌کردم. منتهی، بعد از اینکه دید کسی در را باز نکرده و هنوز دارند در می‌زنند، سرش را از روی لب تاپش بلند کرد و چرخاند به سمت میز من. یک لحظه شوکه شد! بنده را در حال خم و راست شدن دید. یکمی زل زد به من و حرکاتم. چند لحظه‌ای مبهوت شد! یکدفعه متوجه درب شد و وقتی دید بنده قصد ندارم یوگا!!! را کنار بگذارم و در را باز کنم، خودش رفت و در را باز کرد. از دانشجوی ایرانی قضیه را پرسید، او گفت که بنده در حال نماز (pray) هستم. سپس در را دوباره بست و سر میز کارش برگشت. بنده هم نماز را تمام کردم و سر میز کارم برگشتم، انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است. چند دقیقه‌ای گذشت، همکار چینی برگشت و بنده را صدا زد. گفت: می‌تونم یک سوالی بپرسم. گفتم: آره بپرس. و او پرسید: شما هر روز، در یک وقت مشخص باید این کار را انجام بدی؟ من یک لحظه با خودم فکر کردم، این یارو الآن می‌خواد بگه دیگه حق نداری در دفتر کار نماز بخونی. اما من که باید چهار سال اینجا باشم بهتر که از همین روز اول محکم جلوش در بیام تا حساب کار دستش بیاد! لذا خیلی محکم گفتم: Yes او از اين برخورد محكم بنده جا خورد و گفت: اوکی و برگشت سر میز کارش. چند دقیقه‌ای تامل کردم، با خودم گفتم این رفتارم درست نبود. ناسلامتی مسلمانی! آخه این چه برخوردی بود؟!؟ برگشتم و بهش گفتم: چرا این سوال را پرسیدی؟ اون یک جوابی داد که هنوز بعد از گذشت چند سال در ذهنم حک شده! دانشجوی 24 ساله چینی و ملحد که اصلا خدا برایش تعریف نشده و هیچ گونه تصوری نسبت به خدا نداره گفت: من نمی‌دانم نماز چیست و لابد برای شما بسیار با اهمیت است، می‌خواستم بدونم چه مواقعی باید نماز بخونی، تا اون موقع شرایط را برای شما مهیا کنم مثلا رفت و آمد نکنم، صحبت نکنم و در را بسته نگه دارم تا مزاحم نماز شما نشم! ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
⭕️مسلمان شدن یک آمریکایی یكي از تفريحات بنده، شنيدن نحوه‌ی مسلمان شدن افراد تازه مسلمان است. اين موضوع از موقعي كه ايران بودم برايم جالب بود. خدا را شكر الآن فرصت مناسبی است تا به اين علاقه شخصی برسم. چندين نفر را اينگونه ديدم و ملاقات كردم و بعضاً پای صحبت‌های آنها نشستم. انسان‌های جالبی هستند و زندگی جذابی دارند. يكي از اين افراد، كه ماجرای مسلمان شدنش را شنيدم، خيلی برايم جالب بود. اينها يک زن و شوهر بودند در پی حقيقت که مسيحيت آن‌ها را اغنا نكرده بود. نهايتاً با اسلام آشنا شده و مسلمان اهل سنت می‌شوند. منتهی هنوز احساس می‌كردند كمبودی دارند و جواب برخی از سوالات‌شان را نگرفته‌اند. بالاخره يک خانم ايرانی به آن خانم تازه مسلمان شده يک كتاب می‌دهد و می‌گويد اين كتاب را بخوان شايد جواب سوالاتت را گرفتی. پس از مطالعه كتاب، خانم تازه مسلمان شده، بسيار مشعوف می‌شود و احساس می‌كند كه جواب خيلی از سوالاتش را گرفته است. منتهی تمايل داشته كه يک ملاقات حضوری با نويسنده كتاب بگذارد و بيشتر با او صحبت كند لذا با به سراغ خانمی می‌رود كه كتاب را به او هديه داده بود. می‌گويد: امکان داره اطلاعات تماس نويسنده را بدی تا باهاش در تماس باشم؟ مثلا ايميل بزنم! خانم ايرانی چند لحظه‌ای با تعجب به او نگاه می‌کند و يک‌دفعه می‌زند زير خنده و می‌گويد: نويسنده‌ی كتاب مال ۱۴ قرن پيش است. خانم تازه مسلمان شده افسوس می‌خورد كه عجب فرصتی را از دست داده و همان آغازی می‌شود كه از طريق آن كتاب يعنی "نهج البلاغه" با مذهب شيعه آشنا شده و شيعه‌ی ناطق آن كتاب يعنی حضرت امیر عليه السلام شود. ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
⭕️ورزش کردن در حین کتابخوانی! این دستگاه رو گذاشتن اینجا که اگر کسی هوس ورزش کردن در حین کتاب خوندن به سرش زد، از کتابخانه خارج نشه. ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
⭕️آشغالی بنام مک‌دونالد در آمریکا در آرشیو سایت خبرگزاری دیلی‌میل به دنبال یک گزارشی بودم که یک‌ مرتبه چشمم به این تیتر افتاد: Can You Guess the Most-Hated Fast Food Chains in America? «آیا می‌توانید منفورترین فست فودهای زنجیره‌ای در آمریکا را حدس بزنید؟» در این گزارش آمده پس از بررسی نظرات ۱۰ هزار نفر که رستوران‌ می‌روند، مک دونالد و برگر کینگ منفورترین رستوران‌های زنجیره‌ای در آمریکا هستند. واقعیت این است که مک دونالد از بی کیفیت‌ترین و بدترین و آشغال‌ترین فست فودهای داخل آمریکاست. خودِ محلی‌های آمریکا عنوان فست‌فود رو برای مک‌دونالد بکار نمیبرن، بلکه بهش میگن جانک‌فود [JunkFood] یعنی آت‌وآشغال. اکثر مشتری‌های مک‌دونالد هم از طبقه پایین جامعه هستند. به دلیل ارزانی‌اش نسبت به بقیه و البته سریع بودن! قشری که نه درآمد خوبی دارن و نه وقت زیادی برای تهیه غذا... مثلا فکر کنین سالاد رو میده ۴ دلار ولی همبرگر رو ۲ دلار! در صورتی که تقریبا قیمت همبرگر در دیگر رستوران‌ها بالای ۵ دلاره. دیگر خودتان حدس بزنین چیزی که به اسم همبرگر میده به مشتری چی هست!!! دوستی دارم در همین آمریکا که متولد کاناداست. یک بار بهش گفتم مردم ایران فکر میکنن مک دونالد یکی از بهترین غذاهای دنیا رو عرضه می‌کنه. باور کنین چندین بار پشت سر هم با تعجب بسیار گفت چرا!؟ آخه چرا؟ مک‌دونااالد؟! برای چی؟! ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
⭕️شفافیت در آمریکا • میزان حقوق مقام‌های ارشد حکومت آمریکا تا سال ۲۰۱۵ کاملا مشخص است. البته نسبت قابل توجهی از این مبالغ، مالیات بر درآمد کسر میشه https://pressgallery.house.gov/member-data/salaries • این هم حقوق سالانه‌ پرداختی به سناتورها از سال ۱۷۸۹ به بعد www.senate.gov/artandhistory/history/common/briefing/senate_salaries.htm • همچنین رای گیری‌های سنا غالبا به صورت علنی است. پس از رای گیری نهایی نیز، سایت رسمی سنا، نام هر سناتور به همراه رایی که داده است را منتشر می کند. https://www.senate.gov/legislative/LIS/roll_call_votes/vote1172/vote_117_2_00421.htm ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
فرنگ، بدون روتوش
⭕️یک تجربه در کرایه‌ی اتومبیل یک سرویس عالی و کار راه‌انداز در آمریکا، کرایه دادن اتومبیل‌ توسط شرکت‌های متعدد، با قیمت‌های مناسب است. برای ۵ روزی که قرار بود در بوستون مسافر باشم، قیمت چند وب‌سایت را چک کردم که حداقل‌شان حدود ۳۲۰ دلار میشد. ماشین‌ها کلاس‌بندی‌های متنوعی دارند و قیمتی که نوشتم، متعلق به کوچک‌ترین ماشین (کلاس کامپکت) بود. شرکتِ کرایه‌ی اتومبیلِ انترپرایز (Enterprise) را انتخاب کردم. چون مرتبه‌ی قبل از این شرکت رِنت[اجاره] کرده بودم، امتیازی را در اکانتم شارژ کرده بود که می‌توانستم از آن برای گرفتن تخفیف استفاده کنم. با اعمال این تخفیف، کف هزینه‌ی کرایه‌ی ماشین برای ۵ روز در شعبه‌ی فرودگاه بوستون شد ۳۰۰ دلار. شنیده بودم که شعب فرودگاهی، گران‌تر حساب می‌کنند و به همین خاطر بود که شعبه‌ی دیگر نزدیک فرودگاه را هم چک کردم که شد ۲۰۰ دلار! برنامه‌ریزی کردم که وقتی رسیدم فرودگاه، با اتوبوس به شعبه‌ی نزدیک بروم و ماشین را بگیرم. اتوبوس‌های فرودگاه بوستون هم رایگان بودند، قابل توجه مسئولان فرودگاه امام که تاکسی‌هایشان، مسافرین بیچاره را سرکیسه می‌کنند. نکته‌ی جالب‌ این بود که به دلیل دو تخفیفی که اعمال کردم، میشد اتومبیل‌های با کلاس بالاتر از کامپکت را نیز با حداقلِ افزایش هزینه انتخاب کرد. یک خودرو کرایسلر ۲۰۰ را با قیمت ۲۰۴ دلار برای ۵ روز گرفتم. جالب‌تر اینکه وقتی به بوستون رسیدم و با اتوبوس به شعبه‌ی انترپرایز رفتم، منشی شرکت گفت شما از یک فری آپگرید[Free Upgrade] برخوردار شدید؛ یعنی چون اتومبیلی که خواستید موجود نیست، یک کلاس بالاتر به شما می‌دهیم، با همان قیمت: خودروی فورد فیوژن (Ford Fusion)، به قول معروف آخرین سیستم و فول امکانات، با ظاهری خفن! از همه جالب‌تر اینکه فقط ۲۵۰ دلار برای تضمینِ سالم بازگرداندن چنین اتومبیلی که قیمت پایه‌ی آن ۲۲ هزار دلار است، از من گرفته شد! دو عدد سوئیچ ریموت دادند که پشت هر کدام نوشته شده بود در صورت گم شدن هر یک، باید ۲۲۵ دلار غرامت بدید! این را مقایسه کنید با آن ۲۵۰ دلار ضمانتی که گرفتند، تا ابعاد قضیه ملموس بشه. اینکه چرا با چنین تضمین ناچیزی، چنین اتومبیل‌هایی را به ملت می‌دهند، دلایل زیادی دارد که امیدوارم بعدا بتوانم بنویسم. ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
⭕️وضعیت زباله در آمریکا در اکثر شهرهای آمریکا، زباله واحدهای مسکونی (اعم از خانه ویلایی و آپارتمان) و ساختمان‌های اداری تنها هفته‌ای یک بار جمع آوری میشن. یک یا چند سطل نسبتا بزرگ در اختیار هر خانه قرار داره تا زباله‌های خودشون رو طی یک هفته توی اون جمع و نگهداری کنن. توی آپارتمان‌ها و مجتمع‌های بزرگ هم کانکس‌های خاصی برای نگهداری زباله وجود داره که ساکنان آنها باید زباله‌های خودشون رو توی اون بریزن. در ساعت و روز خاصی از هفته که ماشین‌های حمل زباله میان، باید سطل‌ها رو جلوی خونه گذاشت. جمع آوری زباله همانند برق و آب و ... هزینه جداگانه‌ای داره که باید به صورت ماهیانه پرداخت بشه. البته میتونن هزینه‌ی مدت طولانی‌تری مثلا برای یک سال رو پیش پرداخت کرد که شامل تخفیف خواهد شد. البته افراد می‌تونن درخواست کنن که زباله‌های خونه‌شون رو به صورت روزانه جمع کنن؛ مشکلی هم ندارن، فقط پولش رو می‌گیرن. طبیعی هست هزینه‌اش نسبت به حالت هفته‌ای یک بار خیلی بالاتر باشه! به همین خاطر تقریبا همه مردم همان هفته‌ای یک بار رو انتخاب میکنن‌. در بعضی از شهرها حتی مسئولیت جمع آوری زباله‌های واحدهای مسکونی و اداری با شهرداری‌ها نیست! بلکه چند شرکت خصوصی تایید شده هستن که در قبال دریافت هزینه، زباله‌های خونه‌ها رو جمع آوری میکنن. اگر زباله منزل رو به صورت تفکیک شده در سطل‌های جداگانه تحویل بدهند (مثلا زباله‌های تر در سطل‌های سبز، و پسماندهای خشک در سطل‌های آبی) تخفیف‌های ویژه‌ای از برخی شرکت‌های جمع آوری پسماند إعمال خواهد شد. در سطح شهر نیز، سطل‌های زباله‌ای وجود ندارد که مردم بخواهند زباله‌های خودشون رو داخلش بریزند و بیخیال پرداخت هزینه جمع آوری زباله بشن! در صورت هرگونه تخلف نیز قوانین و جریمه‌هایی وجود دارد. جمع آوری زباله معابر نیز وجود ندارد! چون زباله‌ای وجود ندارد که بخواهند جمع کنند! به عبارت بهتر مردم آشغال‌های خودشون رو روی زمین یا سطح معابر نمی‌ریزن که شهرداری بخواهد به صورت روزانه یا هفتگی شهر را جاروکشی کند! این زباله نریختن، نه از باب میل درونی افراد هست، بلکه جریمه‌های سنگینی برای ریختن زباله در سطح شهر وجود دارد که مردم از ترس جریمه شدن دست به چنین کاری نمیزنن‌. مثلا اگر توی اتوبان از شیشه ماشین زباله‌ای به بیرون ریخته بشه 1200 دلار (تقریبا معادل حقوق یک ماه دانشجوی دکتری) جریمه داره. علاوه بر جریمه، یک عامل مهم بازدارنده دیگه‌ای هم هست. مردم و شهرداری‌ها با یک منطق خاصی با این موضوع مواجه شدند. شهرداری به مردم میگه ما هرچه برای خدمات شهری هزینه کنیم مستقیما از خودتون می‌گیریم؛ اگر دوست دارین زباله روی زمین بریزین و ما جمع کنیم مشکلی نیست! هزینه جمع آوری زباله معابر رو مستقیما از طریق بالا بردن مالیات و عوارض شهری از خودتون می‌گیریم. مردم هم میگن آشغال روی زمین و معابر و جوی‌ها نمی ریزیم که هیچ؛ اگر کسی هم خواست این کار رو بکنه طوری جریمه‌اش کنین که دفعه آخرش باشه! فقط هر چند ماه یک بار شاخ و برگ درخت‌ها که روی زمین ریخته شده رو جمع می‌کنن، همین. ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch