⭕️فرهنگ سلاح در آمریکا
•بخش اول
مالکیت سلاح در آمریکا یک سنت قدیمی هست، سنتی که به اندازه تاریخ این کشور قدمت داره. بحث درباره محدود کردن این سنت هم همواره از جنجالی ترین موضوعهای اختلاف برانگیز بوده است. بعد از جنگ استقلال در برابر بریتانیا حق حمل اسلحه به شهروندان آمریکا داده شد که ایالتهای مختلف قوانین متفاوتی نسبت به این موضوع دارن و دولت فدرال قوانین خاصی رو برای مالکیت اسلحه وضع کرده است.
متمم دوم قانون اساسی ایالات متحده مربوط به آزادی اسلحه است که این قانون جزو حقوق شهروندی آمریکا محسوب میشه. استدلال موسسان ایالات متحده در آن زمان برای آزادی اسلحه حفاظت از آزادیهای فردی بوده
در اصل برای جلوگیری از خودکامگی حکومت این حق به شهروندان داده شد و موسسان ایالات متحده این اختیار رو به مردم دادن تا با ایجاد گروههای شبه نظامی برای مقابله با خودکامگی احتمالی زمامداران و جلوگیری از ایجاد استبداد در این کشور بتوانند عکسالعمل نشان دهند.
هنوز هم با همین استدلال این قانون برقرار است. البته ظاهر قشنگی داره و الا دولت آمریکا اعتراضات ساده جنبش ۹۹٪ رو تحمل نکرد؛ چه برسه به اینکه اگه این جنبش در مخالفت با حکومت از سلاح استفاده میکرد! در آمریکا طبق آمار تا سال ۲۰۱۵ حدود ۲۷۰ میلیون اسلحه شخصی در اختیار مردم قرار داشته که قوانین نیمی از ایالات به افراد اجازه حمل آنها رو در فضای عمومی میده.
این آمار در سال ۲۰۱۸ به ۳۰۰ میلیون اسلحه رسیده است. در این سال هم ۱۳۲۸۶ نفر با سلاح گرم کشته شدن. برای خرید اسلحه فقط کافیه به یک فروشگاه مراجعه کنید و در عرض چند دقیقه اسلحه مورد نظر رو انتخاب و خریداری نمایید و شرایط اولیه اون، چک کردن سابقه متقاضی هستش. یعنی شما باید صلاحیت حمل اسلحه رو داشته باشید، هیچ خلافی نکرده و پرونده خشونت نداشته باشید.
در بعضی ایالتها مثل کالیفرنیا شما اسلحه خود رو میخرید، اما بعد از ۱۰ روز به شما تحویل میدن؛ دلیلش اینه که اگه شما از روی عصبانیت و یا درگیری با شخصی برای خرید اسلحه رفته باشید سلاح در آن لحظه در اختیار شما قرار نگیره تا عصبانیت شما فروکش کنه و از روی عصبانیت برای خود و دیگران مشکل ساز نشید.
این قانون در تگزاس یک روز است و هر ایالتی قانون مخصوص به خودش رو داره. برای حمل اسلحه باز هم قوانین در ایالات مختلف متفاوت هستش. اما در بیشتر ایالات این قانون وجود داره که شما باید گواهی استفاده آن رو داشته باشین. یعنی یک کلاس باید گذرانده باشید تا نحوه استفادهشو بدونید. در سال ۱۹۹۴ قانون فدرال ممنوعیت سلاح های تهاجمی تصویب شد که در آن مالکیت سلاحهای نیمه خودکار با ظرفیت خشاب بیشتر از ۱۰ گلوله را محدود میشد. اما این قانون در سال ۲۰۰۴ تمدید نشد و منقضی گشت!
طبق بررسیهای انجام شده، در ايالاتی كه قانون آنها در مورد اسلحه ضعيف هست، دو برابر ايالاتی كه قانونی قوی دارن ابراز خشونت با اسلحه وجود داره. نکته قابل تامل اینه که با این اوضاع و آمار فاجعه آمیز تیراندازی و کشتار در آمریکا تقریبا اکثر مردم این کشور موافق قانون آزادی سلاح هستن!!!. برخی از طرفداران مالکیت اسلحه از این امر به عنوان حق ذاتی یاد میکنن و اون رو بخشی اساسی از تاریخ و میراث آمریکا میدونن.
سلاح با فرهنگ آمریکایی عجین شده و با تاریخ آمریکا درهم تنیدهست. چون در سالهای اولیه در جامعه تازه تاسیس آمریکا نا امنی شدیدی حکمفرما بوده و به علت جنگهای داخلی و حوادث اجتماعی و سیاسی مانند تبعیضهای گسترده و سیستماتیک علیه سیاه پوستها، داشتن سلاح ضرورتی اجتناب ناپذیر بود. در حقیقت تبعیض و تنش به علت بیثباتی، حمل سلاح رو در آمریکا ضروری میکرد. دفاع از زمینهای کشاورزی که در بیشتر مواقع با جنگهای وحشیانه و به عنوان غنایم جنگی در دست صاحبان آن میافتاد نیز ضرورتی دیگر برای این موضوع بود. در واقع اسلحه به عنوان یک ضرورت برای بقا تبديل شده بود.
" بخش دوم "
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات و مشاهدات ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
فرنگ، بدون روتوش
در ادامه قانون Free Return نقل این ماجرا خالی از لطف نیست: یه وسیلهای رو چند هفته پیش به صورت اینتر
یک تجربهی دیگر را هم راجع به خریدهای اینترنتی بنویسم. یک سرویس ظرف سرامیک سفارش دادم و در موعد مقرر، صبح زود بود و درب را باز نکردیم، مامور پست بسته را پشت درب منزل گذاشت.
بعد از باز کردن بسته دیدیم که دو عدد از کاسهها در حمل و نقلِ پستی شکستهاند و گفتیم بیخیال میشویم چون دو کاسه ارزش ندارد. اما گفتم یک ایمیل به فروشندهی چینی سایت ebay بدهم، ضرری ندارد. طرف بعد از یک عذرخواهی مفصل نوشت یک سرویس کامل دیگر را به منزلمان میفرستد تا تکههای معیوب تعویض شوند.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️بیل گیتس میگوید: واکسنها از ویروسها جلوگیری نمیکنند؛ تغییرات آنها را متوقف نمیکنند و تاثیر بسیار کوتاه مدتی دارند!
هیچ گاه دید مثبتی به این شخص و بنیاد بشردوستانهش!!! نداشته و ندارم.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️پنج چیز در آمریکا به طور مسخره و غیر قابل باوری گرونه:
1- هزینهی آموزش عالی[شهریهی دانشگاههای متوسط به بالا به خصوص در مقطع لیسانس]
2- بیمه[به ویژه بیمهی پزشکی]
3- هزینهی درمان[نه لزوما دستمزد پزشک، که جزئی از اون هزینه است]
4- کرایهی تاکسی
5- تشک تختخواب! [بله!]
⭕️پنج چیز هم به طور غیر قابل باوری ارزونه:
1- غذاها [البته غذاهای با کیفیت پایین و پَست، مثل همین مک دونالد!]
2- پوشاک [البته لباسهای تولید چین و ویتنام. یه نکته بگم: لباسهای تولید چین و ویتنام و فیلیپن، زمین تا آسمون با لباس چینیهای ایران فرق داره. در واقع اینجا در بسیاری موارد، لباسها با نظارت کمپانی اصلی و با همون کیفیت در چین تولید میشه چون هزینهی نیروی کار اونجا کمتره و براشون به صرفهتر درمیاد. نه تنها لباس، بلکه بسیاری از اجناس و کالاهای دیگه هم چنین وضعیتی دارن. البته لباسهای بیکیفیت چینی هم وجود داره، منتهی نمیشه گفت هر چیزی که روش Made in China خورده و در آمریکا به فروش میره، مثل ایران بیکیفیته.]
3- سود بانکی روی سپردهها[در حد صفر!]
4- حداقل دستمزد[هشت دلار در ساعت]
5- هزینهی حمل و نقل عمومی از جمله هواپیما
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️نظام تشویقی در آمریکا
بعضی از شرکتهای بیمه در آمریکا وسیلهای به نام اسنپشات (Snapshot) طراحی کردند که به کمک آن به رانندگان محتاط، تخفیف ویژهای میده.
نحوه کار به این صورته که مشتری این قطعه کوچک رو خریداری کرده و روی خودروی خودش نصب میکنه. سپس اسنپشات، اطلاعاتی نظیر تعداد ترمزهای تند و تیز و ناگهانی، میزان مسافت طی شده در هر ماه و مقدار رانندگی در ساعات پر خطر رو اندازهگیری و به اطلاع شرکت بیمه میرسونه.
اگه مشتری امتیاز لازم رو کسب کنه، هم از تخفیفی تا سقف ۳۰ درصد در هزینه بیمه برخوردار میشه و هم در یک مناسبت به او بابت تقدیر و تشکر پاداش تعلق میگیره. امتیاز بیشتر رو به کسانی میدن که ساعات رانندگیشون در هر ماه از میانگین ایالتی کمتر باشه. کمتر در ساعات پر خطر شبانهروز از اتومبیل استفاده کنه و ترمزهای پر خطرِ کمتری بگیره.
یکی از معیارهای مهم برای تصمیمگیری صلاحیت راننده برای برخورداری از تخفیف بیمهای، تعداد ترمزهای ناگهانی در هر ماه است، یعنی ترمزی که به کاهش سرعت اتومبیل در زمانی کوتاه منتهی شده و حرکت شدیدی به خودرو وارد کنه. در صورت وقوع چنین اتفاقی، اسنپشات بوق میزنه و به راننده هشدار میده که یک امتیاز منفی در کارنامه بیمهای شما ثبت شد.
کارنامه راننده، شامل امتیازات مثبت و منفی و تخفیفات یا جریمههای کسب شده، در اکانتِ آنلاین وی قابل مشاهدهست.
پر واضحه که در جامعهای مثل آمریکا که در آن بسیای از مردم مصرانه به دنبال کاهش هزینههای زندگی هستن و هزینه بیمه ماشین شخصی رقم کمی هم نیست، رواج چنین وسیلهای میتونه به کاهش مخاطرات رانندگی منتهی بشه.
یک نکته دیگه این که هزینه بیمه خودرو ایالت به ایالت فرق میکنه. فاکتور مهمی که باعث افتراق ایالات میشه، میزان تصادفات و حوادث رانندگی هست. دو ایالت را در نظر بگیرید که هزینههای زندگی و مخارج تعمیرات و لوازم اتومبیل در اونها تقریبا یکسانه، در این صورت، هر ایالتی که میزان حوادث رانندگیش بالاتر باشه، به احتمال بالا هزینه بیمه اتومبیل در اون بالاتر خواهد بود.
از سوی دیگه، استفاده از این وسیله میتونه در تصادفات به ضرر شما تمام بشه. مثلاً سرعت غیر مجاز اتومبیل رو ثبت کرده تا شرکت بیمه بتونه با مستند کردن اون، خسارت کمتری به شما پرداخت کنه.
این مسئله باعث میشه رانندگانی که از این وسیله استفاده میکنن خیلی محتاطانه رانندگی کنن و احتمال تصادفشون پایین بیاد. در نتیجه شرکت بیمه هزینههای خیلی کمتری برای پرداخت خسارت ماشینهای تصادفی خواهد داشت و درآمد و سودش تا حد زیادی بالا میره.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
مهمترین تفاوتی که بین قوانین رانندگی آمریکا با ایران دیدم، این stop sign ها هستند که به تعداد نسبتا زیادی در خیابانها وجود دارن و رانندهها بایستی با رسیدن به اونها یه توقف کوتاه چند ثانیهای داشته باشند، اعم از اینکه آدم، جانور یا ماشینی جلوشون وجود داشته باشه یا خیر! این قانون توسط همه رانندهها[غیر از افرادی که مست هستند] به خوبی در ایالات متحده رعایت میشه
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
فرنگ، بدون روتوش
⭕️نظام مالیاتی در آمریکا مالیات اعم از انواع و نرخهایش از مسائل قابل توجه و مهم در آمریکا ست. هیچ
وقتی در مورد نظام مالیاتی در آمریکا صحبت کردم، یکی از دوستانم که در هلند تحصیل کرده نکات جالبی رو مبنی بر نظام مالیاتی هلند برای من بیان کرد:
در هلند حساب بانکی همه افراد برای بررسی درخواستهای معافیت مالیاتی، پرداخت کمک هزینههای اجتماعی[یارانه] و همچنین مالیاتی که باید توسط افراد پرداخت بشه به طور مرتب کنترل میکنن.
برای مثال در سیستم اقتصادی هلند، اگر موجودی حساب بانکی یک نفر، بیش از بیست و سه هزار یورو باشه به این پولِ سپرده گذاری شده در بانک، مالیات تعلق می گیره!!. در کنار این مسئله، قانونی در اکثر کشورهای اروپایی مشابه آمریکا و کانادا وضع شده که حمل و یا نگهداری پول نقد به میزان بیش از ده هزار یورو در منزل و یا هر مکان دیگهای جرم محسوب میشه و پلیس میتونه اون شخص رو بازداشت و پول رو ضبط کنه.
از یک طرف، داشتن و نگهداری پول نقد بیش از ده هزار یورو جرم بوده و از طرف دیگه بر مبلغی بیش از بیست و سه هزار یورو در حساب بانکی نیز مالیات وضع میکنن!
البته این تنها به موجودی یک بانک محدود نمیشه و اگر کل موجودی حسابهای فردی در تمام بانکهای هلند به بیش از این مقدار برسه، دولت بلافاصله بر آن مالیات وضع میکنن. لذا سیستم اقتصادی و مالیاتی هلند به طور مرتب حسابهای بانکی افراد رو کنترل میکنه تا کوچکترین فرار مالیاتی اتفاق نیافته.
در بسیاری از بانکهای هلند کافیه که مبلغی خارج از حقوق و مقرری که فرد به طور مرتب دریافت میکنه به حسابش واریز بشه؛ فورا از طرف بانک باهاش تماس میگیرن و به صورت حضوری و یا تلفنی از او میخان که در مورد مبلغ واریز شده به حساب شخصیش توضیح بده و مدارک مناسبی ارائه کنه که مبادا این پول بدون پرداخت مالیات، به حساب فرد واریز شده باشد.
مشابه این مسایل را از بعضی از مردم آلمان نیز مکرر پرس و جو کردم و شنیدم که این کنترلها در این کشور نیز به همین منوال هستش و در پارهای موارد سخت گیرانهتر.
حتما مکرر در خبرها شنیدی که فلان رئیس جمهور یا نخست وزیر، شهردار و یا مسئول دولتی در فلان کشور به علت فرار مالیاتی در طول دوران و یا بعد از مسوولیتش بازداشت و دادگاهی شده.
اینها برای کنترل حسابهای بانکی افراد نه تنها به مردم بلکه در مورد مسوولین شان هم کمترین تساهل و تسامحی انجام نمیدن و بالعکس شعار «از کجا آورده ای؟» در اروپا و به خصوص اروپای غربی سوالی همیشگیه که همه افراد جامعه باید هر لحظه به سیستم اقتصادی و مالیاتی کشورشون پاسخگو باشن.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️همینی که هست
چند سال پیش در ونکوور [که آب و هوایی بسیار شبیه شمال ایران دارد و معمولا باران می بارد و نه برف] برف سنگینی بارید.
شهرداری [که مسئولیت کلیه امور شهری را به عهده دارد] اعلام کرد: «همشهریان عزیز، این برف یک اتفاق غیر متعارف است و ما بودجه چند میلیون دلاری لازم برای برف روبی شهر پیش بینی نکردهایم. مطابق گزارش هواشناسی دمای هوا در روزهای آینده بالا خواهد رفت و برف ها آب میشوند. پس در خانههای خود بمانید».
مردم ونکوور [که به طور نرمال سالانه هزینه بالایی بابت خدمات شهری میپردازند] این تصمیم برایشان کاملا منطقی و قابل قبول بود. بعد از چند روز برفها آب شد و روال زندگی عادی شد.
[اگر مردم میخواستند که اوضاع شهر در کسری از ثانیه به حالت عادی برگرده، باید آن بودجه چند میلیون دلاری رو متقبل میشدن؛ به خاطر همین راضی شدن چند روزی در خانه حبس باشن تا پولی از جیب نذارن]
یا در شهر تورنتو چند سال قبل باران یخی بارید. وزن زیاد یخها باعث شکسته شدن درختان، بسته شده راهها و قطع کابلهای برق شد. بعضی محلهها تا 10 روز برق نداشتند. [توجه داشته باشید که در کانادا گرمایش و پخت و پز با برق است و نه گاز].
بسیاری مردم شبها رو در تاریکی و سرمای منفی 20 تجربه کردند و حتی چند نفر از سرما یخ زدند. قیمت یک موتور برق به 10 برابر رسید.
بعد از یک ماه شهرداری و اداره برق اعلام کردند مردم باید هزینه صد میلیون دلاری پاکسازی خیابانها و تعمیرات انجام شده را بپردازند. این هزینه، جدای بر مالیات شهریِ نسبتا سنگینی است که هرساله پرداخت میشود [چیزی معادل نصف تا یک ماه حقوق یک فرد عادی].
ولی همینه که هست! اگه میخوای تو تورنتو زندگی کنی، باید به این چیزها هم تن بدی، اگرم که نه میتونی تشریفتو ببری یه جای دیگه
توی کانادا یه ضرب المثلی دارند که میگن There is no free lunch یعنی هیچچیز بدون هزینه نیست.
علاوه بر این آدمهای غرغرو رو خیلی سریع از محل کارشون میندازن بیرون. خیلی ساده است، چون از غر زدن که پولی در نمیاد.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️گپوگفت با یک دختر چینی
مقطع دکترا در دانشگاههای آمریکا، دانشجوها باید دو ترم مدرس حل تمرین درسها باشن. به غیر از تصحیح برگه و کمک به استاد، باید هفتهای یک ساعت پاسخگویی به سؤالات دانشجوهای کلاس را هم بر عهده بگیرن.
یک بار یکی از دانشجویان که دختری اهل چین بود آمد برای سوالاتش. از لهجهاش معلوم بود اولین سال حضورش در آمریکاست. بعد از اینکه جواب سوالهایش را دادم، پرسید چه اسمی در کشور شما محبوبیت دارد؟
گفتم: محمد
+ چرا؟
- چون اسم پیامبرمان است.
+ پیامبر؟ کدام پیامبر؟
- پیامبرِ اسلام؛ محمد. یعنی تا حالا چیزی از او نشنیدهای؟
+ نه، اولین بار است
اصلاً به گوشش هم نخورده بود نام چنین دینی!
از دانستههای ایام طلبگی استفاده کردم و کمی درباره اسلام برایش گفتم
آخر سر از او درباره وضع دین در چین پرسیدم.
گفت: کدام دین؟ مردم که دین ندارند. در کشور ما چیزی به اسم معنویت اصلا وجود ندارد. همهاش کار و خورد و خواب. همین!
همیشه از این جور زندگی بدون معنویت گریزان بودم. خوش به حال شما که معنویت در زندگیتان هست.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️گواهینامه گرفتن در آمریکا
برای امتحان آیین نامهی رانندگی ۳۵ نمونه سوال بود که از قبل نگاهی کرده بودم و ۲۵ تای اونها در امتحان میومد![در آمریکا همه سوالات آزمون یکسانه و توی هر امتحان تغییر نمیکنه و از قبل میتونی همه اونها رو توی سایت مربوطه مطالعه کنی] خیلی سریع مدارکم رو دادم و رفتم پشت یک کامپیوترِ لمسیِ نسبتاً قدیمی نشستم و امتحان شروع شد. هر سوالی رو که جواب میدادم میگفت غلطه یا درست. حدود ۱۸-۱۹ سوال رو که جواب دادم و همه درست بود، پیغام داد که پاس شدی. دوباره رفتم به میز خانم کارمند و ۶ دلار دادم و پرمیت گرفتم. پرمیت اجازهی تمرین رانندگی رو به افراد میده، به این شرط که در کنار کسی نشسته باشن که گواهینامه داره.
رفتار کارمندان اداره، نسبت به کارمندان دانشگاه فرق محسوسی داشت. یکیشون که رسسما بد عنق و بد اخلاق بود! اینکه امتحان آیین نامه رو هر وقت بری میتونی بدی، نکتهی خوبی بود. اینکه با حداقل هزینه هم گواهینامه میدن خوبه. اینجا چیزی بنام آموزشگاه رانندگی وجود نداره یا حداقل من ندیدیم که آموزشگاهی باشه که تعلیم بده و افراد برن اونجا رانندگی یاد بگیرن. بیش از ۹۰ درصد ماشینهای اینجا دنده اتومات هستن و خب واضحه که رانندگی باهاشون راحته و نیازی به آموزش دنده و کلاچ و فلان و بیسار به مبتدیها نیست.
به نظرم یه درصدی از بدخلقیهای رانندهها در ایران به این اعصاب خوردیهای دنده عوض کردن توی ترافیک برمیگرده.
هفتهی آینده امتحان شهری دارم. ظاهراً دو سه نفر هستن که برگزارش میکنن و یکیشون لجباز و بد اخلاقه. در اغلب موارد هم افراد رو بار اول میندازن و بار دوم قبول میکنن. برای امتحان شهرِ چندباره هم نیازی به پرداخت هزینهی اضافه نیست.
قبل از امتحان آیین نامه رفته بودم بانک ولز فارگو برای افتتاح حساب. به عنوان ارباب رجوع اینقدر تکریم شدم که ترکیدم! همهی بانک کمر بسته در خدمت مشتری بودن.[البته در ظاهر برای جذب مشتری باید این چنین کارهایی رو انجام بدن] در این حد که کارهای افتتاح حساب، بجای باجه در اتاق کارمند مربوطه انجام میشه و هر مدرکی که نیاز به کپی و اسکن داشته باشه، خود کارمند میره بیرون از اتاق انجامش میده و قبل از رفتن و بعد از اومدنش عذرخواهی هم میکنه که باعث معطلی شده! در اثناء افتتاح حساب، خانم کارمند رفت و گفت با رئیسم کار دارم. خانم رئیس رو به همراه خودش آورد تا بهم معرفیش کنه. بنده خدا دستشو به طرف من آورد که سلام کنه منم با این حرکت 🙏🏻عذر خواستم و او هم عذر خواست و گفت حتما تو مسلمانی! :))
📝مجتبی شهسواری
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️فرهنگ سگداری در آمریکا
•بخش اول
سگهای خونگی رو تقریبا توی تمامی خیابانها و پارکهای شهر میتوان دید. آن قدر متنوعند که هیچ وقت فکرش رو نمیکردم. از سگهایی که کف دو دست جا میشن تا سگهای به اندازه یک انسان. معمولا هنگام عصر وقتی به خانه برمیگردن سگشون رو برای هواخوری و قدم زدن بیرون میارن. چون اعتقاد دارن حیوان نیاز به محیط باز داره و اگه توی خونه محبوس باشه افسرده میشه!
قبل از خرید سگ، اونا رو آموزش میدن تا توی خونه کثیف کاری نکنن و بسیار پیش میاد که فردی منتظر روی چمن یا کنار درختی ایستاده تا سگش کارشو تمام کنه! یک بار صحنهای دیدم که برای دفعه اول برایم تکان دهنده بود. یک پلاستیک هم در دست دارن تا بعد از این که حیوان کارشو تمام کرد، دولا شده و مدفوع رو جمع کنه. اینجا جمع کردن فضولات حیوان قانونه و در غیر این صورت جریمه سختی خواهند شد. این موضوع رو ابتدا با یکی از دوستان مقیم مطرح کردم، گفت برای آنها این کار مثل شستن کهنه بچهست. در محوطههای عمومی معمولا سطل جداگانهای برای زبالههای مدفوع حیوان هست چون عامل گسترش بیماری هستن.
قوانین خاصی در نگهداری حیوان اعمال میشه، از جمله این که بردن حیوان به داخل محوطه های عمومی بسته مانند داخل فروشگاهها اکیدا ممنوعه. بنابراین حیوان رو توی ماشین رها میکنن. حیوان حتما باید قلاده داشته باشه و اگر کسی رو گاز بگیره صاحبش جریمه سنگینی خواهد شد. دیدم حتی به سگهای خیلی بزرگ که گاز گرفتنشان میتونه خطرناک باشد پوزه بند میزنن و این مسئله هم قانون هست و اگر کسی سگ بدون پوز بند بیاره بیرون هم سگ رو ضبط میکنن و صاحبشو بیچاره و جریمه سنگین.
در سفری که چند وقت پیش به ایران داشتم یادم هست یک بار در میدان میوه ترهبار یک خانم رو با سگش دیدم؛ همانطور که گفتم در آمریکا بردن حیوان به داخل مغازه و فروشگاهها ممنوعه. تذکر دادم که این حیوان باعث بیماری میشه. خیلی ناراحت شد و گفت چیکار به این حیوون زبون بسته داری!! با خودم گفتم اگه توی آمریکا بودی حالیت میکردن که حیوون زبون بسته یعنی چی.[توی آمریکا بدون تعارف و مماشات به شدت برخورد میکنن. فارغ از اینکه چه اتفاق و بحرانی بخاد بیوفته]
نگهداری حیوان مشاغل دیگهای رو هم به همراه خود آورده، از سلمانی سگها و گربهها برای تمیز کردن آنها تا مهدکودک برای سگها. افرادی هستند که شغلشان سگ چرانی است یا همان پرستار! افرادی که مشغله زیادی دارن حیوان رو برای گردش به این افراد میسپارن و گاهی دیده میشه فردی با ۱۰ الی ۱۵ سگ درحال حرکته. در پارکها، محوطههای مخصوصی برای سگها وجود داره که اونجا قلاده سگ رو باز و با او بازی میکنن. توی ساختمانها یکی از مواردی که جزو شرایط قرارداد هست اینه که آیا میتونن توی این خونه سگ و گربه داشت یا نه؟ مثل سیگار کشیدن که بعضی خانهها اجازه سیگار کشیدن رو به مستاجر نمیدن.
" بخش دوم "
پست مرتبط:
فرهنگ نگهداری از حیوانات خانگی
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
فرنگ، بدون روتوش
⭕️فرهنگ سلاح در آمریکا •بخش اول مالکیت سلاح در آمریکا یک سنت قدیمی هست، سنتی که به اندازه تاریخ ای
⭕️فرهنگ سلاح در آمریکا
• بخش دوم
صنعت رسانه آمریکا هم بر فرهنگ اسلحه آمریکا تاثیر مستقیم و به سزایی داره. حقِ داشتن اسلحه به عنوان یک حق فردی بسیار تبلیغ میشه. گردانندگان صنعت رسانه آمریکا از حامیان قدرتمند دسترسی آسان به اسلحه و مخالف سرسخت قوانین کنترل اسلحه در آمریکا هستن. خشونت با اسلحه و کشتار، یکی از تمهای اصلی و تکرار شونده در موسیقی، تلویزیون، بازیهای رایانهای و سینمای آمریکاست. در واقع این رسانهها مروج این کنش ضد اجتماعی هستن. هالیوود با فیلمهای گانگستری و وسترن که در آنها اسلحه یکی از شخصیتهای اصلی و همیشگی بود، متولد شد و رشد کرد.
بازیهای رایانهای گرچه دیرتر به صنعت رسانه آمریکا ملحق شدن اما استعداد ذاتی این پدیده در انتقال و ترویج فرهنگ اسلحه و کشتار با اسلحه بینظیر بود که جامعه آمریکا میتونست به وسیله اون کشتار با اسلحه رو با اون مشق کنه. شکوه آمریکایی رو با گزارهای به نام «اسلحه داشته باش تا قدرتمند باشی» معنی کردن و جامعه آمریکا هویت خودش رو با حمل سلاح پیوند زده. نگه داشتن یک اسلحه داخل یک خانه آمریکایی باعث میشه که صاحب آن احساس امنیت بهتری کنه و اکثرشون این اعتقاد رو دارن كه ایمنترند، برای اینکه اسلحه دارن.
البته تا حدودی هم این نظر مردم آمریکا طبیعی و ناشی از شرایط هست. فکر کنید هر جا با هر فرد یا افرادی مواجه هستید با احتمال بالایی که طرف مقابل اسلحه داره و ممکنه ازش استفاده کنه! خب شما هم ترجیح میدید که برای دفاع از خودتون دست خالی نباشین! و البته این با ترس اجتماعی بین مردم آمریکا نیز عجین شده. هر گونه تنش و بحثی میتونه به اسلحه کشی و کشتار ختم بشه و به همین خاطر این ترس در سبک زندگی مردم آمریکا در رفتار با دیگران تاثیر بسزایی داره.
یک اصل در زندگی اجتماعی آمریکاییها وجود داره، و اون اینه که ««هنگام حمله دشمنان با نیزه به شما، با چوب به سراغ آنان نروید.»
از طرفی هم سود هنگفت فروش تسلیحات سبب شده شرکتهای تسلیحاتی از لابیهای قدرتمندی در کنگره آمریکا برخوردار بشن که مانع از تصویب هرگونه قوانین مرتبط با محدود کردن خرید و حمل سلاح شوند.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات و مشاهدات ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
به آن معنایی که ما در دانشگاههای ایران، سلف و غذای ژتونی داریم، اینجا خبری از غذای ارزان قیمت برای دانشجوها نیست و ایرانیهای مقید به حلالخوری، خودشان از خانه نهار میآورند. یک روز ظرف نهارم را جا گذاشتم و مجبور به خوردن پیتزای پنیر در دانشگاه شدم که هم خیلی گران بود و هم به شدت بد مزه و شور!
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
نزدیک به دو سال است با شخصی بنام باب آشنا شدم. باب دکترای ادیان داره اما کارش تحلیل نظامهای بهداشتی و شاخصهای سلامت هستش. اصالتا اهل فلوریداست اما میگه که ماساچوست رو برای زندگی کردن خیلی دوست داره.
چند روز پیش باب خاطرهای برام تعریف کرد. گفت در نوجوانی همراه مادرش در ایران بوده (البته نپرسیدم برای چه کاری، چون آمریکاییها خیلی علاقه به سوالات خصوصی و جزئی ندارن) و گفت که یک روز خبری وحشتناکی دریافت کردن: پدرش در تصادف رانندگی در فلوریدا کشته شده بود.
آنها فرصت کمی داشتن که کارهای شخصی و اداریشونو توی کوتاهترین مدت انجام بدن و بلیت هواپیما بخرن و به سمت خونهشون توی میامی برگردن. واسه همین خاطر، یک تاکسی دربست میگیرن که اونا رو جا به جا کنه.
راننده تاکسی در حین شش، هفت ساعتی که اونها رو به نقاط مختلف تهران میبرده، از ماجرای فوت پدر خانواده مطلع میشه و با آنها ابراز همدردی میکنه.
بالاخره موفق شده بودن دو بلیت (با چند پرواز درازمدت) برای فردای همون روز بخرن. وقتی تاکسیران اونها رو به اقامتگاهشون رسونده، قرار گذاشته که فردا برگرده، و اونا رو به فرودگاه ببره و کل کرایه تاکسی را آنجا با آنها حساب کنه.
فردا تاکسیران میاد و میبرتشون به فرودگاه امام خمینی. اما گفته بوده، با توجه به شرایطی که این خانواده با آن درگیر شده، از آنها هیچ کرایهای نمیگیره و نگرفته بود.
باب میگفت: آن راننده تاکسی مرد بسیار بزرگی بود، چنین چیزهایی را کمتر میشه دید.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
روزهای ابتدایی ورود به آمریکا، زمانی که برای اولین بار رفته بودم به جلسه با استاد آمریکاییام که قرار بود دانشجویش باشم، بعد از ارایه توضیحات مقدماتی گفت اگر خط (تلفن همراه) گرفتی شمارهات را بده تا در تماس باشیم. گفتم نه، هنوز نگرفتم. ولی وایبر دارم میتوانیم از طریق وایبر در تماس باشیم. با تعجب خاصی گفت چی؟! دوباره با اطمینان کمتری از دفعه قبل گفتم وایبر! او هم جواب قبلی را با تعجب بیشتری تحویلم داد. فکر کردم مشکل از تلفظ اشتباه کلمه توسط من بود که متوجه نشد. چون افرادی که تازه وارد آمریکا میشن روزهای اول مدام استرس دارن آیا تلفظ کلماتی که به کار می برند درست است یا نه! الان طرف متوجه شد یا نشد! ادای کلمه را تغییر دادم با نا اطمینانی گفتم ویبِر...!
اما استاد جوان باز هم متوجه نشد! گفت بیخیال هر وقت شماره گرفتی به من اطلاع بده...
بعدا کاشف به عمل آمد که اصلا اینها نمیدونن این نرم افزارها چیست! اصلا وایبر و تلگرام و... رو نمیشناسن!
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
برای یه کسالت به بیمارستان بروکلین مراجعه کردم. در بخش اورژانس یک خانمی در سالن انتظار نشسته بود. به طرف من خیره شده بود. گفتم میبخشید کمکی ازم بر میاد؟ گفت نه کاری ندارم، ولی به شما میاد آمریکایی نباشید؟ گفتم بله من اهل ایران هستم. تا اسم ایران رو آوردم چشماش از حدقه زد بیرون و با هیجان گفت ایراااان؟
گفتم بله
گفت من اهل اکوادور هستم و شروع کرد به تعریف و تمجید از ایران... اطلاعات خوبی درباره مسائل خاورمیانه و جهان داشت. با غرور خاصی از مواضع ایران در مقابل آمریکا حرف میزد. با شور تمام از احمدی نژاد اسم میبرد. میدانست که دوره ریاست جمهوریاش تمام شده و رئیس جمهور دیگری آمده است. در میان حرفهایش از مظلومیت مردم آمریکای لاتین و سال ها استثمار این قاره توسط اسپانیا و بعد از آن آمریکا گفت و از خشم فرو خورده مردم کشورش.
دست ندادن من با او هم موضوع بحث شد. درباره سوء استفاده جنسی غرب از زنها به اسم آزادی صحبت کرد و قوانین اسلام درباره حجاب را تکریم زنان میدانست که شاید بعضی از زنان ایرانی نسبت به آن درکی نداشته باشند.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
فرنگ، بدون روتوش
توی اتاق کامپیوتر دانشکده نشسته بودم که دانشجویی اهل شرق آسیا (احتمالاً چین) اومد کنارم نشست و وارد
وقتی در مورد عدم استفاده دانشجوی چینی از پیامرسانهای واتساپ و تلگرام نوشتم، یکی از همدورهای من در دانشگاه بینگهمتون تعریف کرد:
استادم اهل کره جنوبی است. ایشون [استاد] برای مدتی از آمریکا رفته بود به کشور خودش؛ من هم برای پیگیری کارهایم مجبور بودم هر چند روز یک بار با استاد تماس تصویری داشته باشم و جلسات را به صورت مجازی برگزار کنیم.
[همان طور که میدونین معمولا برای ارتباط تصویری از نرم افزار اسکایپ که متعلق به شرکت آمریکایی ماکروسافت است استفاده میشه.] استادم، منو مجبور کرده بود یک نرم افزار کرهای که قابلیت تماس تصویری را داشت نصب کنم و فقط حاضر بود جلسات مجازی رو با استفاده از نرم افزاری که ساخته کشور خودش بود انجام دهد.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
امروز به چند فروشگاه لوازم ورزشی و پوشاک رفتم. در آمریکا قیمت اکثر کالاها به 99 سنت ختم میشه. مثلا یک کفش یا لباس به جای 50 دلار، 49.99 دلاره که به پیوست عکسهاشو میذارم. یا مثلا یک یخچال به جای 2000 دلار، 1999 دلاره. حالا سوال؛ چرا شرکتها برای قیمت گذاری این رویه رو دارن و چی شده که اینطوری شده؟
سه جواب داره یا بهتر بگم من سه تاشو بلدم:
اول اینکه قیمت 49.99 در ذهن به صورت ناخودآگاه کمتر از 50 به نظر میاد. به عبارت دیگه، معمولا آدم توجه بیشتری به رقم اول سمت چپ میکنه و 49.99 رو در بازه 40 دلار در نظر میگیره. این جوابو تقریبا اکثرا تجربه کردیم و میدونیم.
دوم اینکه روانشناسها معتقدن که افراد وقتی با قیمت غیر رُند مواجه میشن، احتمال اینکه اون قیمت رو باور کنن و احساس کنن کالای با ارزشی خریدن بیشتر میشه. به عبارت دیگه، مشتری با دیدن یک قیمت رُند مثلا 50 دلار، به احتمال بالاتری سعی خواهد کرد گزینههای دیگهای رو هم بررسی کنه تا بتونه قیمت مناسبتری پیدا کنه!
دلیل سوم هم اینه که صاحبان فروشگاهها با استفاده از این سیستم قیمتگذاری میخان جلوی دزدی صندوقداران را بگیرن؛ مثلا اگر قیمت یک کالا 10 دلار بود، مشتری یک اسکناس 10 دلاری به صندوقدار میداد و نیاز به برگرداندن بقیه پول نبود. اما اگر قیمت 9.99 دلار بود و اسکناس 10 دلاری میداد باید یک سنت پس میگرفت. به همین دلیل صندوقدار ناچار بود که دخل رو باز کنه و با این روش احتمال اینکه صندوقدار فروشگاه، پول مشتری را به جای گذاشتن در دخل، بذاره توی جیبش کاهش دادند.
در مورد برخورد فروشندگان هم باید بگم که بسیار مشتریمدار و صبور هستن. در یکی از عکسها خانم سیاهپوستی رو میبینین که کفش به دست و درحال لبخند زدنه. خودم بیش از ۷ بار مشاهده کردم که برای یک مشتری مشخص، ۷ تا کفش متنوع برد ولی هیچ وقت اون لبخندش از بین نرفت.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch