eitaa logo
فرنگ، بدون روتوش
1.8هزار دنبال‌کننده
931 عکس
78 ویدیو
2 فایل
به کانال فرنگ، بدون روتوش خوش آمدید. کانالی متفاوت برای معرفی و شناخت دقیق‌تر ابعاد فرهنگی اجتماعی اقتصادی غرب و شرق، توسط مشاهدات بنده و ایرانیان مقیم @Dr_Mehrabaan ..................... راه ارتباطی
مشاهده در ایتا
دانلود
فرنگ، بدون روتوش
⭕️تفاوت پمپ بنزین‌ها در آمریکا با ایران اولین فرق که باید بگم، شناور بودن قیمت بنزین در امریکاست. یعنی قیمت‌ها بصورت یکسان نیستن. دومی تفاوت اینه که اگر بصورت حدودی، قیمت هر گالن بنزین در امریکا رو ۲.۵ دلار بازای هر گالن بگیریم، هر لیتر حدودا ۱۲۰ هزار تومان میشه که خیلی بالاتر از ایرانه. ولی قابل قیاس نیست چون درآمد اینجا به دلار هست. سومین تفاوت اینه که قیمت بین ایالات و شهرهای مختلف و حتی جایگاه‌های مختلف در یک شهر، تا حد زیادی میتونه متفاوت باشه. در کالیفرنیا تا ۳.۱۰ دلار بابت هر گالن دیدم در حالی که قیمت معمول در آیوا حدود ۲.۳۶ دلار هست. مورد بعد، تعداد بسیار زیاد پمپ بنزین در آمریکاست. از شرکت‌های shell گرفته تا BP و فیلیپس و غیره، اینجا قدم به قدم جایگاه زدن، بطوری که تقریبا هیچ جا صفی وجود نداره و پمپ‌ها خلوت هست. نکته‌ی مهم بعدی، مساحت چند برابری جایگاه‌های اینجا نسبت به ایرانه. چند ردیف پمپی که وجود داره، با فاصله‌ی زیاد نسبت به هم ساخته شدن که توی عکس مشخصه، بطوری که اون وسط یه لاین جای اضافه برای حرکت ماشین‌ها هست. به این صورت، ماشین عقبی که کارش رو زودتر تموم کرده دیگه لازم نیست برای ماشین جلویی که هنوز داره بنزین میزنه منتظر بمونه. میتونه بندازه توی لاین کناری و حرکت کنه بره. اما یکی از مهم‌ترین تفاوت‌ها اینه که جایگاه‌ها مامور حضوری ندارن. بجاش افراد حاضر در فروشگاه متصدی جایگاه هستن اما اغلب نیاز نمیشه که کنار پمپ‌ها بیان‌، مگر اینکه اتفاق خاصی بیافته. روند کار اینطوره که اغلب ملت، کارت‌شون رو وارد میکنن، با انتخاب گرید[درجه] بنزین، اجازه‌ی سوخت‌گیری بهشون داده میشه و در پایان، مبلغی که زدن از کارت‌شون کسر میشه. رسید رو هم میتونن از خود دستگاه که شبیه به عابر بانک هست بگیرن. یه چیز جالبی که دیدم، نحوه‌ی سوخت‌گیری ماشین‌هایی بود که هزینه‌شون رو نقدی میخوان پرداخت کنن. راننده، خودرو رو میزنه کنار یک پمپ و میره داخل فروشگاه پمپ بنزین و مثلا ۳۰ دلار میده میگه میخوام این‌قدر بنزین بزنم. بعد طرف توی همون فروشگاه اجازه‌ی سوخت‌گیری میده و بطور عادی بنزین زده میشه تا نزدیکی‌های ۳۰ دلار. اما وقتی چند دلار به ۳۰ مونده باشه، سرعت سوخت‌گیری پایین و پایین‌تر میاد و این‌قدر لاک پشتی میشه تا مبلغش دقیق به ۳۰ دلار برسه! نه یک سنت کمتر، نه بیشتر. ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
⭕️منطق آمریکایی‌ها در برخورد با غیر خودشان همیشه دیگران از من سوال میکنند که چرا نباید به آمریکا اعتماد کرد؟ آمریکا هم مثل مابقی کشورها! تجربه عملی من میگه، خوی آمریکایی جماعت اساسا قابل اعتماد نیست. نگاه بعضی آمریکایی‌ها نسبت به غیر خودشان، نگاه از بالا به پایین هست. نگاه ارباب رعیتی‌ست. با وجود این منطق هیچ گاه امکانِ ورود برای تعامل با او فراهم نخواهد شد، حال فرض کنید این نوع نگاه با شما ستیز هم داشته باشد. این ماجرا رو نقل کنم دانشگاه ما برای دانشجویان مجرد و یا متاهل، تعدادی آپارتمان تهیه کرده. اگر دانشجوها مایل باشند، میتونن یکی از این آپارتمانها رو اجاره کنند. برای این آپارتمانها و محوطه اطرافش، قوانینی وضع شده. مثلا آوردن سگ یا هر حیوان دیگه به این محوطه ممنوع هست، رانندگی با سرعت بیشتر از ۱۵ مایل در ساعت در این محوطه غیر مجازه و... از جمله این قوانین اینه که تعداد افرادی که در هر خونه زندگی می‌کنند، نباید از حد مشخصی بیشتر باشه. مثلا در آپارتمانهای دو خوابه، نباید بیشتر از دو بزرگسال و سه بچه زندگی کنند. مدتی در آنجا زندگی میکردم، خودِ آمریکایی‌ها برخی قوانین رو نقض می‌کردند، مثلا نه تنها با سگ داخل این محوطه میومدن، بلکه برخی سگ رو داخل خونه هم می‌بردند! نه یکبار و دو بار که هر روز و هر شب. یکبار به مدیر این مجتمع اعتراض کردم که چرا برخی آپارتمان‌ها سگ دارند، در صورتی که تابلوی "No pets allowed" در جاهای مختلفی نصب شده؟ گفت اونا هماهنگ کردن و دانشگاه پذیرفته! من که متعجب شده بودم پرسیدم پس این تابلوها برای چیه؟ خب برشون دارین! طرف گفت: شما نمی‌تونی اعتراض کنی! البته در مورد برخی خدمات دیگه هم که باید ارائه میکردن و از زیرش در رفته بودند، اعتراض کردم. طرف جواب داد که پالیسی[policy سیاست و مبنای] ما عوض شده. به عبارت دیگه یعنی: "خدمات نمیدیم، حرفیه؟" خب قاعدتا در این جور موارد، باید بگی حرفی نیست، اگر ناراضی باشی، باید بری جای دیگه. کشور خودت نیست که بخوای دنبال حقت بیفتی... چند روز بعد از اون داستان، ماجرا جالبتر شد. یکی از دوستان ایرانی هم دانشگاهی‌م تماس گرفت و گفت برام مشکلی پیش اومده. توضیح داد که آپارتمان دو خوابه داره، و چند ماهی هست که خانواده‌اش رفتند ایران‌ و چند روزی میشه یکی از دوستانم اومده بود پیشم. میگفت امروز یه ایمیل تند و بی ادبانه از دانشگاه اومده که شما قوانین رو نقض کردی، چون تعداد نفرات‌تون زیاد شده! اگرچه مونده بود که از کجا فهمیدن که مهمون براش اومده، ولی طبیعتا هیچ قانونی رو نقض نکرده بود.... خلاصه اینکه در اینجا اگر آمریکایی‌ها سگ بیارن داخل آپارتمان، نقض قانون محسوب نمیشه، ولی اگر غیر آمریکایی‌ها مهمان بیارن به منزل، نقض قانون محسوب میشه! حرف هم حرف خودشان است و شما حق اعتراض نداری. حال، تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل. ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
⭕️چرا در ایران فیلم علمی نمیسازند؟ من به شخصه، علاقه‌مند به فیلم‌هایی هستم که من را به مسائلی مانند وجود ، ما وراء طبیعت، زمان و مکان کنجکاو کند. فیلم‌هایی که ذهنم را درگیر سوال کند. فیلم‌هایی که مقداری تحقیق علمی و فلسفی در پس آنها شده باشد، و سپس با چاشنی خلاقیت به یک اثر سینمایی تبدیل شده باشند. آمدن و رفتن جشنواره فیلم فجر بار دیگر من را به این فکر فرو برد که چرا فیلم‌های علمی-فلسفی در سینمای ایران جایی ندارند؟ چرا فیلم‌هایی مثل inception و gravity و contact و interstellar و oblivion را در ایران نمی‌سازند؟ این نوع فیلم‌ها (حتی در ژانر کودک مانند انیمیشن Wall-E و Soul و smallfoot که مفاهیم فلسفی در آن موج میزند) به انسان کمک میکند تا به ذهنش بیاموزد که به مسائل بزرگتر فکر کند. در آمریکا این ژانر با نامی مشخص (Sci-Fi) مورد توجه مخاطبان است و سریال‌های تلویزیونی پرمخاطب هم دارد. حتی یکی از کانال‌های معروف در آمریکا با نام Syfy بسیاری از برنامه‌هایش را به این ژانر اختصاص داده است. شاید کسی ادعا کند که به دلیل هزینه‌های بالای این فیلم‌ها، آن‌ها را نمی‌توانیم در ایران بسازیم. ولی این استدلال غلط است. به عنوان مثال، کسانی که فیلم coherence را دیده باشند قبول خواهد کرد که با هزینه بسیار کم هم می‌توان فیلمی علمی-فلسفی ساخت که انسان را به صندلی‌اش میخکوب کند و مدتها به فکر فرو برد. من به شخصه تا چند روز پس از دیدن این فیلم به مفاهیم پشت آن فکر می‌کردم و به دنبال مقالات مربوطه می‌گشتم. حال، دو دلیل به ذهن من میرسد که چرا در ایران از این نوع فیلم‌ها نداریم. شاید این دو دلیل دو روی یک سکه باشند: 1. کسانی که فیلم علمی می‌سازند باید خودشان آن را بفهمند! متاسفانه اکثر[و نه همه] فیلمنامه نویسان و کارگردانان ما ازدواج و طلاق و خیانت و اعتیاد و... را می‌فهمند ولی هیچ ایده‌ای از گربه شرودینگر ندارند. پس طبیعی است که نتوانند در این باره اثری تولید کنند. 2. مخاطب عمومی ما علاقه‌ای به علم ندارد. علاقه او به دیدن عشق و تنفر و زندگی روزمره و دعوا و ... است و اگر قضیه گربه شرودینگر را جلوی او بگذاری، آن را به چرند بودن متهم می‌کند! پس نهایتا آن دسته از ما که علاقه به فیلم‌های علمی-فلسفی داریم مجبور می‌شویم آن را در جای دیگر جستجو کنیم. به نظر من، حیف است که این گونه باشد. نکته قابل توجه دیگر این است که متون غنی عرفانی-اسلامی این زمینه را برای فیلمسازان ما مهیا می‌کند که به سراغ ساختن فیلم‌های عرفانی-فلسفی روی آورند و حتی ژانر جدیدی را تعریف کنند. مثلا مانند فیلم "یک تکه نان" که سال‌ها پیش قدمی در این مسیر برداشت ولی دیگر پس از آن فیلم‌هایی را ندیدیم که این ژانر جذاب را تعریف کرده و آن را باز کنند. توصیه من به فیلمسازان ایرانی این است که اگر حوصله ندارند درباره گربه شرودینگر فیلم بسازند، حداقل به سراغ "برهان صدیقین" و "فلسفه اشراق" بروند. این نوع فیلم‌ها میتواند بسیار تفکر برانگیز باشد و این مفاهیم می‌تواند با چاشنی تخیل منجر به فیلم‌های شاهکار و جذابی شود که برای سال‌ها ذهن ما را به تفکر بیشتر درباره حقایق هستی و جهانِ دیگر وا دارد. ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
⭕️زنان و خانواده در ژاپن در این چند سالی که در آمریکا زندگی می‌کنم شاید به تعداد انگشتان یک دست هم ژاپنی مهاجر ندیده‌ام. اما اینجا همسایه‌ای دارم هم سن و سال خودم که همراه همسر و دختر دو سه ساله‌اش به تازگی مهاجرت کرده‌اند. یک بار درباره علت مهاجرتش حرف زدیم و گفت به خاطر دخترش آمده و برای اینکه دخترش آینده‌ای در ژاپن ندارد و از نگاه تبعیض آمیز جامعه مرد سالار ژاپن نسبت به زن‌ها تعریف کرد که چه طور مناصب و شغل‌های مهم هیچ وقت به زنها نمی‌رسد و حقوق‌شان یک سوم مردهاست و در محیط کار و مدرسه چه طور همیشه به عنوان موجود دست دوم به آنها نگاه می‌شود. برایم از شرایط کاری در ژاپن تعریف کرد که شبیه اردوگاه‌های کار اجباری است که همه بله قربان گویان روسا هستند و کم کاری و نرسیدن به نتیجه مورد نظر مدیران چه عواقب روحی سهمگینی دارد طوری که حتی منجر به خودکشی کارمندان در محیط کاری می‌شود و از نمونه خودکشی اتفاق افتاده در شرکت هوندا برایم گفت. بارها از زبانش شنیدم که چه طور کار در آن کشور بنیان‌های خانواده را از ریشه زده و کار کردن و زندگی کردن همسران در شهری دیگر و دور از زن و فرزند و خانواده در ژاپن به امری عادی تبدیل شده است. ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
⭕️بحث و جدل با استاد اسرائیلی • قسمت اول در انتهای دوره‌ی ارشد، به فکر شرکت در یک طرح مطالعاتی افتاده بودم. جهت کسب یک نتیجه‌ی خوب لازم بود با اساتید مربوطه ارتباط بگیرم تا بدونم چه کسانی هستند و چه رزومه‌ای دارند. به دنبال بورسیه‌ای بودم که نه تنها شهریه‌ی دانشگاه رو بپردازه بلکه حقوق مکفی برای زندگی هم داشته باشه. القصه، یه لیست تهیه کردم شامل بسیاری از اساتیدِ مرتبط در آمریکا و کانادا و با ارسال رزومه بهشون ایمیل دادم و پرسیدم آیا پوزیشن دکتری دارای بورسیه تحصیلی برای طرح مطالعاتی دارن یا خیر. ایمیل‌ها و پاسخ‌های زیادی از اساتید مختلف دریافت ‌کردم. یک استاد در دانشگاه آلاباما واقع در شهر بیرمنگام آمریکا، جواب غیر منتظره‌ای بهم داد: «حامد عزیز. چه قسمتی از زمینه‌ی تحقیقاتی من ممکنه با علایق شما اشتراک داشته باشه؟ بخاطر اینکه درخواست‌های زیادی از دانشجویان ایرانی دریافت می‌کنم، می‌خوام بدونم شماها چه فکری می‌کنید وقتی به یه دانشمند اسرائیلی پیام میدید؟ اسرائیل و ایران دشمن‌اند. آیا این موضوع شماها رو اذیت نمیکنه؟» جا خوردم، چون اصلا به ملیت اساتیدی که بهشون ایمیل می‌دادم کار نداشتم و فکر می‌کردم لااقل در فضاهای علمی امریکا، جای اینگونه برخوردها نباشه. رَنک یا رتبه‌ی این دانشگاه رو هم چک نکرده بودم. صرفا در یک خبرنامه‌ی ایمیلی دیده بودم این استاد نوشته جای خالی داره. آدرس ایمیلش رو کپی کردم و براش متنی که به همه می‌فرستادم رو ارسال کردم. یه ذره که از هنگ بودن در اومدم براش نوشتم:.... ادامه دارد.... ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
⭕️بازدید از کلیسای ریورساید نیویورک مدت‌ها بود که قصد بازدید از کلیسای ریورساید[Riverside کنار‌رودخانه‌ای] رو داشتم. تا این که موفق شدم در یک بازدید ۲ ساعته قسمتی از فضای کلیسا رو ببینم. یک کلیسای بین فرقه‌ای در محله مورنینگ منهتن شهر نیویورک، که در نزدیکی دانشگاه کلمبیا و روبروی مقبره گرانت قرار داره. این کلیسا در کنار رودخانه نیوجرسی در منهتن واقع شده و به همین علت به ریورساید یا کنار رودخانه‌ای شهرت یافته. کلیسا توسط تاجر معروف جان راکفلر جونیور طراحی و در سال ۱۹۳۰ افتتاح شده است. مجسمه‌ی فرشته‌ای که در حال شیپور زدنه، مطابق توضیح کشیش، مجسمه‌ی Raphael رافائل [حضرت اسرافیل] هست. تمامی مجسمه‌های ملائک متمایل به چهره زن طراحی شده که قرآن به شدت این عقیده‌ی مونث بودن ملائکه رو مذمت و نفی میکنه. مجسمه پیرمرد با دو فرشته‌ی بالای سر هم به گفته‌ی کشیش، در نظر سازنده، ایشون خدا هستند :/ در یکی از اتاق‌های مجاور سالن اصلی تابلوی نقاشی از حضرت مسیح قرار داشت که در مقابلش میزی گذاشته بودند برای طلب آمرزش افراد. ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch