در زمان اوج جنبش برابری طلبی سیاه پوستهای آمریکا در دهههای 1960 و 1970 میلادی، تعداد معدودی از سیاه پوستان آمریکا دست به خشونت علیه سفید پوستها میزدند. رهبران سیاسی آمریکای آن روز که عمدتا سفید پوست بودند، از رهبران سیاه پوستان مثل مارتین لوتر کینگ و مالکوم ایکس تقاضای محکومیت خشونت سیاه پوستان را داشتند.
مارتین لوتر کینگ کسی بود که پیشرو محکومیت چنین اعمالی از سوی سیاه پوستان بود. اما مالکوم ایکس نظر متفاوتی داشت. او در یک سخنرانی گفت تا زمانی که سران سفید پوستان، خشونت طلبانِ سفید پوست را دعوت به عدم خشونت نکنند، من از سیاهپوستان نخواهم خواست که دست از خشونت بردارند!
واضح است اعمال سیاه پوستان عکس العمل نسبت به اعمال نژاد پرستانه سفید پوستان بود که به صورت خشم در وجود آنها نهادینه شده بود.
جالب اینکه در پارک ملی واشنگتن ، در کنار بناهای یادبود آبراهام لینکلن، توماس جفرسون، تئودور روزولت، تندیس مارتین لوتر کینگ را به عنوان یک رهبر مبارز با تبعیض نژادی در آمریکا را نیز ساختهاند اما اثری از یادبود مالکوم ایکس وجود ندارد. زیرا با خواستههای سران سفید پوست همراهی نکرد.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
فرنگ، بدون روتوش
در زمان اوج جنبش برابری طلبی سیاه پوستهای آمریکا در دهههای 1960 و 1970 میلادی، تعداد معدودی از سیا
عکسی از تندیس و یادبود مارتین لوتر کینگ در پارک ملی واشنگتن
⭕️شاخص سنجش عزت پاسپورت ایرانی
یادم هست در ایام اوج حملات عربستان به یمن، دو دوست هم دانشگاهی در آمریکا داشتم یکی اهل عربستان و دیگری اهل یمن. دوست یمنیم ناراحت بود و نگران، دوست عربستانی سرافکنده و خجالت زده.
موضع آمریکا هم که مشخص!
خبر ارسال کشتی کمکهای ایرانی به یمن منتشر شد. عربستان و آمریکا خط و نشان میکشیدن که کشتی باید فلان بشود، باید چنان بشود و و و...
از آن طرف مصاحبه فرماندهان نظامی ایران که تهدید جدی میکردن در صورت ایجاد ممانعت در رسیدن کشتی چنین و چنان خواهیم کرد.
منِ ایرانی در جمع دوستانه با تحسین هر دو فرد یمنی وعربستانی مواجه میشدم. اول به خاطر دفاع از مظلوم، دوم به خاطر اقتدار.
در نتیجه، افتخار بنده به عزت و اقتدار ایرانی بودن.
چند روز بعد خبر آمد ایران با کشتیاش همان کاری را کرده است که آمریکا و عربستان تعیین کرده بودند!
مدتی بعد وزیر خارجه ایالات متحده گفت: به همتای ایرانی[در دولت بنفش] خود گفتم ارسال این کشتی را تحمل نمیکنم، او هم فوری تماس گرفت و ....»!
آیا لازم است درباره بلایی که بعد از این اتفاق بر سر عزت ایرانی در جمع ما آمد توضیح بیشتری بدهم؟
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
بانک آمریکایی USbank به مشتریانش اعلام کرده درخواست کارت بانکی اعتباری بدهند و ظرف یک ماه حداقل با آن ۱۰۰۰ دلار تراکنش خالص انجام دهند تا ۱۰۰ دلار ناقابل به آنها اعطا شود! Discover bank نیز در یک حرکت عجیب، به هر کدام از مشتریانش که فرد دیگری را برای دریافت کارت اعتباری معرفی کند، ۵۰ دلار میدهد. همین مبلغ نیز به مشتری جدید پرداخت میشود! رقابت سنگین بین موسسات مالی، این حُسن را دارد که مشتری در این بین سود میبرد..
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
برای یک دوره چند هفتهای اومده بودم کینگِستون شهری در ایالت اُنتاریو کانادا. یکی از اولین چیزهایی که توجهم رو جلب کرد یک آگهی تبلیغاتی بود که در اکثر اتوبوسها نصب شده
با عنوان ?Need to Talk
(نیاز به صحبت دارید؟)
یک شماره تلفن گذاشته بودن و ساعت تماس بین 7 شب تا 3 صبح برای کسانی که به هر دلیل دچار بحران روحی شدن.
از زمانی که از ایران خارج شدم و در محیط دنیای غربی قرار گرفتم به حکایت تنهایی آدمها در غرب خیلی فکر میکردم. البته چنین خط تلفنی نکته مثبتی ست و احتمالاً میتواند در کاهش آمار خودکشی و امثالهم خیلی موثر باشد.
اما از طرف دیگر این را هم نشان میدهد که احتمالا افراد زیادی در این جامعه هستند که وقتی دچار یک بحران روحی میشن کسی رو در کنارشون ندارن.
البته اینجا هم آدمها خیلی به همدیگر کمک میکنن ولی مجموعا در بحرانهای روحی کاملا میشه تنهایی آدمها رو احساس کرد. اینجا ملت از همون 16-17 سالگی که با اولین دوست دختر یا دوست پسرشون Break up(قطع رابطه) میکنن، میدونن که باید خودشون این بحرانها رو پشت سر بذارن و الزاما کسی نیست که پشتوانه روحی بهشون بده.
یکی از سرویسهای مشابهی که شنیدم صلیب سرخ داره اینه که افراد داوطلب را به یک فرد مسن و تنها Assign (مرتبط) میکنن و آن فرد به صورت هفتگی به دیدن فرد مسن میره و سعی میکنه که او رو از تنهایی در بیاوره. خیلی ترسناکه که تصور کنی یه روزی آن قدر تنها شدی تو این دنیا که فقط یک فرد غریبه حاضره چند ساعت از وقتش رو از سر ترحم به تو اختصاص بده...
هم اینجا و هم در جاهای دیگهای که قبلاً بودم آدمهایی رو دیدم که به معنای واقعی کلمه تنها هستند و خودشون باید یک تنه گلیم خودشون رو توی این دنیای وانفسا بکشن بیرون. یکی از این نمونهها چند سال قبل داشتم از فنلاند به آمریکا میومدم. به دلیل تأخیر توی پروازم مجبور شدم چند ساعتی بیشتر توی فرودگاه باشم و تصادفاً با یه خانم اهل سوئد آشنا شدم. تو این مدتی که قبل از پرواز فرصت داشتیم راجع به چیزهای مختلفی صحبت کردیم و از جمله ایشان قصه زندگیش رو برام تعریف کرد که خیلی عجیب بود...
26 ساله بود و یه دختر 7 ساله داشت. وقتی 19 ساله بوده و با اولین عشق زندگیش اشتباها بچه دار شده... به محض اینکه پای بچه وسط میاد، آقا پسر فلنگو میبنده و این دختر خانم 19-20 ساله میمونه و بچهش. بعد با هر بدبختی هست لیسانس اقتصاد میگیره اما حقوقی که با مدرکش میتونسته دریافت کنه کفاف زندگیشو نمیداده! به همین خاطر از 3 سالِ قبل به کمک موسسات ارسال دانشجو به خارج از سوئد به فنلاند میره و اونجا تحت عنوان دانشجو اما به صورت غیر قانونی در یک مزرعه وسط جنگل In the Middle of Nowhere که خودشون میگن ناکجاآباد داره جون میکنه تا بتونه کمی پول دربیاره. 3 سال هم هست که دخترشو پیش مادرش گذاشته و یکه و تنها توی یه کشور غریب به صورت غیرقانونی کار میکنه.
حس عجیب و غریبی بود وقتی به ماجرای زندگیش گوش میدادم. نکته آخرش هم این بود که اخیراً سر و کله پدر بیمسئولیت بچهش دوباره پیدا شده بود! ولی این خانم میگفت با ظلمی که در حقش کرده حتی راضی نیست قیافهش رو ببینه یا ازش پولی قبول کنه.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
#فرنگ_بدون_روتوش
درون اتاقهای پرو فروشگاههای لباس در آمریکا، قفسههایی تعبیه شده تا مشتریان لباسهایی را که پسندشان نیست در آن قرار دهند تا متصدی اتاق پرو آن را به مکان ابتدایی انتقال دهد. از مسئول فروشگاه دلیلش را پرسیدم، گفت اگه افراد نتونستن لباسی رو انتخاب کنن خجالتزده نشن.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
دوستی داشتم که در دانشگاه واشنگتن تحصیل میکرد. تعریف میکرد استاد ما در ماه مبارک رمضان وقتی متوجه شد نمرات يكى از دانشجويانش به علت روزه بودن در زمان امتحان افت كرده، تصميم گرفت به خاطر آن كه دانشجويان مسلمانش هنگام امتحان ضعف نداشته باشند و با تمرکز بیشتری سر امتحان حاضر شوند، امتحان هايش را در نوبت بعد غروب[چند ساعت بعد از اذان] برگزار کند.
هر چند این استاد اعتقاد دارد با توجه به اينكه خيلى اوقات تا نيمه شب در دانشگاه مشغول كار است، كار مهمى نكرده و تغيير زيادى در برنامهاش به وجود نیاورده است، ولى يكى از دانشجويان مسلمان میگفت كارى كه در ذهن استاد ما کوچک به نظر مىرسد، براى ما بسيار بزرگ و با اهميت است.
پس از این اتفاق، دو استاد ديگر هم با همين مدل امتحانات خودشان را برگزار کردند.
این استاد گفته است دلم مىخواهد دانشجويان حس كنند كه ما در كلاسمان براى همديگر اهميت قائليم.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️آزادی بیان به سبک غرب
چند مدت پيش یکی از دوستانم که ساكن آلمان هست گزارش داد كه در شهر دلمنهورست [Delmenhorst] كه در آن تعداد زيادی مسلمان فعال وجود دارد، يكی از گروههای اسلامی با پرداخت مبلغی به یک شركت خصوصی، قرارداد ده روزهای را برای نصب كردن بنر بیانات آیتالله خامنهای در سطح شهر بست.
از فردای نصب اين بنر، روزنامههای دولتی با چاپ مقالههايی بر ضد اين حركت، افكار عمومی را تحریک کردند و دو روز بعد اين بنر مورد هجوم قرار گرفت و بر رويش رنگ ریختند تا نوشته هاي آن خوانا نباشد.
مدت قرارداد ۱۰ روز بود، منتهی زودتر از موعد مقرر پایین آورده شد!
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
بسیار زیاد با بانوانی که غرب را آرمانشهر و اتوپیای افلاطون میدونن بحث کردم که زن در غرب ملحق به سکس است، زنها برای به دست آوردن موقعیت ناچارن از بدن خودشون استفاده کنن، وقتی که سنشان بالا میرود طبیعتا با مشکلات فراوانی روبرو میشن. همانطور که فوکو میگه دیکتاتوری سکس، بدترین نوع دیکتاتوری است.
رقابت وحشتناکی حتی برای نگه داشتن همسر در جریان هست و این باعث افزایش خشونتها شده. یعنی یک نفر از همسر فلانی خوشش میاد، پس به هر طریق باید به او دست پیدا کنه و در نتیجه نزاع بین افراد در میگیرد.
از طرفی کالا کردن انسان در جوامع غربی یک واقعیت است. درسته که به لحاظ نظری حقوق و مزایا میدن، اما در عمل، انسان فقط نیروی کار است و در اختیار سرمایهداری.
احترام به عنوان ناموس که در جامعه ما هست در اینجا وجود نداره. بارها گوشزد کردهام که اگر از غرب تقلید کنیم به شدت باختهیم.
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
⭕️ورودی مترو نیویورک و فرار از پرداخت بلیط
از این نوع حرکات به وفور به چشم میخوره
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات و مشاهدات ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch
فرنگ، بدون روتوش
⭕️سبک زندگی آمریکایی • بخش اول از همان اولین مواردی که در روساخت زندگی آمریکایی به چشم میآید، هر
⭕️سبک زندگی آمریکایی
• بخش دوم
واقعیتی که در زندگی آمریکایی وجود دارد این است که مبنای این زندگی بر پیشرفتهای مادی فردی ایجاد شده و بقیه مسائل فرع بر آن است. این که در این جامعه، قوانین و قواعد کوچکترین چیزها در حد خرید یک خودکار در حد قانون اساسی یک کشور پیچیده است از همین جا نشأت میگیرد. در این رقابت پیچیده اقتصادی، رقبا منتظرند که گافی در رفتار رقیبشان ببینند و او را از صحنه رقابت حذف کنند. حالا در چنین جامعهای کارمند یا کارگر هم باید حواسش جمع باشد که با کوچکترین خطایی از عرش حقوق بخور و نمیر به فرش (سنگفرش) خیابانخوابی نرسد.
روی دیگر این سبک زندگی، فردگرایی است. همه چیز طوری طراحی شده که خودت گلیمت را از آب بیرون بکشی. این که پسر و دختر آمریکایی باید خودش برود دنبال زوج مورد علاقهاش یا از هجده سالگی به بعد دستش توی جیب خودش باشد از همین جاست. میگویند در این کشور فاصله رفاه با بی خانمان شدن فقط شش ماه است. کافی است که از کارَت اخراج شوی و ظرف شش ماه نتوانی کار دیگری پیدا کنی. اگر مستأجر باشی که نمیتوانی اجارهات را پرداخت کنی و اگر خانهدار باشی نمیتوانی مالیات و قسط خانه را بپردازی...والسلام
هیچ کس هم نیست که بیاید کمکت کند و دستت را بگیرد. این یک واقعیتی در ایالات متحده آمریکاست که هیچ گاه از رسانههایشان نخواهید دید.
هر سال صدها و هزاران شرکت نوبنیاد با ایدههای نو و بکر تأسیس میشود و دولت هم قوانین دست و پا گیر برایشان نمیگذارد و آخرش هم از این صدها و هزاران، درصد خیلی کمی موفق میشوند. البته بماند که این موفقها تا آخر عمرشان باید سهمشان را به سرمایهگذاران اولیه که همان سرمایهداران اصلی جامعه هستند بدهند. بگذارید یک مثال واقعی از بیکار ننشستن سرمایهدارها بگویم. ایالت کالیفرنیا یکی از پردرآمدترین و البته مرفهترین مناطق زندگی در آمریکا است و نبض کشاورزی و فناوری اطلاعات در این منطقه است. این منطقه یک مشکل اساسی دارد و آن حمل و نقل عمومی است. مثلاً اگر بخواهید بدون خودروی شخصی از جایی به جای دیگر بروید باید تا چند ساعت وقت بگذارید. چرا این گونه است؟ داستان این است که شرکتهای خودروسازی میبینند که با این وضع رشد حمل و نقل عمومی در این ایالت نانشان آجر شده است. لذا تصمیم میگیرند سهام حمل و نقل عمومی را بخرند و بعد خرد خرد فیتیلهی آن را پایین بکشند و از آن طرف بر حجم تبلیغات خودروهایشان بیفزایند؛ به همین سادگی.
در عرف آمریکایی باید هر روز یک پیراهن جدیدی پوشیده شود و هر پیراهن نیز باید عرفاً بیست روز یک بار دوباره استفاده شود. خب، اینجا هم شرکتهای پوشاک که بیکار ننشستهاند. گاهی اوقات حس می کنید این تنوعگرایی جزئی از وجودتان شده است و دوست دارید همه چیز را متنوع ببینید حتی اگر واقعاً تنوعی در کار نباشد! ظاهرا دهها شرکت پوشاک با قیمتهای مختلف و اجناس متنوع وجود دارد ولی همهشان متعلق به دو سه شرکت اصلی است که به صورتی کاملاً صوری رقیبسازی کردهاند و خودشان را به چند شرکت مثلاً رقیب تبدیل کردهاند.
📝خسرو قبادی
⭕️روایتهای دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
@Farang_Without_Retouch