مثل قبلا دیگه عاشق دلخسته ی چیپس فلفلی نیستم و الان نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت
امشب فهمیدم یکی از کارای مورد علاقم که بابت انجام دادنش تو خونه غر نمیزنم و دیگه رفته جزو سرگرمیام انار دون کردنه، وقتی تو شکم انارا چاقو میزنم و ته ظرف کلی آب انار جمع میشه خیلی خوشگل میشه، نمیدونم چجوری توضیح بدم ولی میرم بخاطرش انار دون کنم
این احساس که از انتخابی که بابتش استرس داشتی راضیای خیلی احساس خوبیه، خیلی زیاد.
امتحان به خودی خود رو مخم هست
اگه امتحان ریاضی باشه که حاضرم براش رگ بزنم.
خیلی وقته احتیاج دارم به خوندن یه رمان جدید، تموم کردن سریالام با وقت آزاد و همش حرم و هیئت و بیرون رفتن و یللی تللی، ولی برای واقعنی وقت هیچکاریو ندارم و زیر تیغ امتحانا و درسا هستم