گیاهان محبوب اما خطرناک
🪴 برخی از گیاهان آپارتمانی سمی و حساسیتزا هستند و ممکنه باعث بروز مشکل برای انسانها و حیوانات بشن. نگهداری از گیاهان و گلهای آپارتمانی سمی به تنهایی آسیبی به ما نمیزنه و تنها در موارد خاص مثل خوردن و یا لمس کردن برگها و خاک گیاه یا تماس پوست با شیره گیاه باعث مسمویت افراد مسن، کودکان یا حیوانات میشه.
#گلدون
@fatemi_ar
✋
پرسش جهان از کرونا
🔸 واقعا چقدر کشتهای ؟!
🔺هفتهنامه بینالمللی اکونومیست هفته قبل در گزارشی ادعا کرد:
🔹 «آمار واقعی مرگهای ناشی از کرونا در جهان با تحلیلهای خوشبینانه و بدبینانه، میتواند بین 9.5 تا 18.6 میلیون باشد». البته پیش از این نیز موسسه پژوهشی وابسته به دانشگاه واشنگتن، در زمانی که آمار رسمی مرگهای کرونایی جهان 3.2 میلیون نفر بود، آمار واقعی آن را 6.9 میلیون نفر تخمین زده بود.
🔹حالا هفتهنامه اکونومیست در گزارشی جدید، چگونگی دستیابی به این اعداد را هم توضیح داده: «هماکنون آمار رسمی قربانیان این بیماری، 4.6 میلیون نفر است اما طبق بررسی آمارهای فوت در 156 کشور، طی بازههای زمانی معین و مقایسه آن با آمارهای دوره همهگیری، میتوان به آمار 9.5 تا 18.6 میلیون رسید».
♦️ دلیل تفاوت آمار رسمی و واقعی هم این موارد اعلام شده است:
1️⃣در بسیاری از کشورهای جهان، افرادی که تست کرونایشان قبل از فوت مثبت نبوده، از آمار نهایی حذف میشوند.
2️⃣بسیاری از افرادی که بر اثر کرونا فوت میکنند، هرگز مورد تست قرار نمیگیرند.
3️⃣برخی بیمارستانها یا ادارات با تاخیر چند هفتهای اقدام به ثبت اطلاعات فوتیها میکنند.
4️⃣برخی افراد با وجود اینکه به دلیل ابتلا به بیماریهای دیگر فوت کردهاند، اما یک علت فوتشان ترس از مراجعه به مراکز درمانی در دوره کرونا بوده، پس این ویروس به طور غیرمستقیم در مرگ آنها نقش داشته است.
#کرونا
@fatemi_ar
❤️(هوالعشق)❤️
#رمان_تنها_میان_داعش
🌹#قِسمَت_پَنجاه_و_هَشتُم🌺
زمینهای کشاورزی ابوصالح دور از شهر بود و پیام بعدی حیدر امانم نداد:«نرجس! نمیدونم تا صبح زنده میمونم یا نه، فقط خواستم بدونی جنازهام کجاست.» و همین جمله از زندگی سیرم کرد که اشکم پیش از انگشتم روی گوشی چکید😢 و با جملاتم به فدایش رفتم:«حیدر من دارم میام! بخاطر من تحمل کن» تاریکی هوا، تنهایی و ترس توپ و تانک داعش پای رفتنم را میبست و زندگی حیدر به همین رفتن بسته بود که از جا بلند شدم. یک شیشه آب چاه و چند تکه نان خشک تمام توشهای بود که میتوانستم برای حیدر ببرم. نباید دل زنعمو و دخترعموها را خالی میکردم، بیسر و صدا شالم را سر کردم و مهیای رفتن شدم که حسی در دلم شکست. در این تاریکی نزدیک سحر با خائنینی که حیدر خبر حضورشان را در شهر داده بود، به چه کسی میشد اعتماد کنم؟ قدمی را که به سمت در برداشته بودم، پس کشیدم و با ترس😰 و تردیدی که به دلم چنگ انداخته بود، سراغ کمد رفتم. پشت لباس عروسم، سوغات عباس را در جعبهای پنهان کرده بودم و حالا همین نارنجک میتوانست دست تنهای دلم را بگیرد. شیشه آب و نان خشک و نارنجک را در ساک کوچک دستیام پنهان کردم و دلم برای دیدار حیدر در قفس سینه جا نمیشد که با نور موبایل📱 از ایوان پایین رفتم. در گرمای نیمهشب تابستان آمرلی، تنم از ترس میلرزید و نفس حیدرم به شماره افتاده بود که خودم را به خدا سپردم و از خلوت خانه دل کندم. تاریکی شهری که پس از هشتاد روز جنگ، یک چراغ روشن به ستونهایش نمانده و تلّی از خاک و خاکستر شده بود، دلم را میترساند و فقط از امام مجتبی (علیهالسلام) تمنا میکردم به اینهمه تنهاییام رحم کند. با هر قدم حسرت حضور عباس و عمو آتشم میزد😔🔥 که دیگر مردی همراهم نبود و باید برای رهایی عشقم یکتنه از شهر خارج میشدم. هیچکس در سکوت سَحر شهر نبود، حتی صدای گلولهای هم شنیده نمیشد و همین سکوت از هر صدایی ترسناکتر بود. اگر نیروهای مردمی به نزدیکی آمرلی رسیده بودند، چرا ردّی از درگیری نبود و میترسیدم خبر زینب هم شایعه جاسوسان داعش باشد. از شهر که خارج شدم نور اندک موبایل حریف ظلمات محض دشتهای کشاورزی نمیشد که مثل کودکی از ترس به گریه افتادم.😭 ظاهراً به زمین ابوصالح رسیده بودم، اما هر چه نگاه میکردم اثری از خانه سیمانی نبود و تنها سایه سنگین سکوت شب دیده میشد.
#اِدامه_دارَد...🌸
@fatemi_ar
❤️(هوالعشق)❤️
#رمان_تنها_میان_داعش
🌹#قِسمَت_پَنجاه_و_نُهُم🌺
⇨⇨⇨{+۱۸}⇦⇦⇦
وحشت این تاریکی و تنهایی تمام تنم را میلرزاند 😨 و دلم میخواست کسی به فریادم برسد که خدا با آرامش آوای اذان صبح دست دلم را گرفت. در نور موبایل 📱 زیر پایم را پاییدم و با قامتی که از غصه زنده ماندن حیدر در این تنهاییِ پُردلهره به لرزه افتاده بود،😞 به نماز ایستادم. میترسیدم تا خانه را پیدا کنم حیدر از دستم رفته باشد که نمازم را به سرعت تمام کردم و با وحشتی که پاپیچم شده بود،😨 دوباره در تاریکی مسیر فرو رفتم. پارس سگی از دور به گوشم سیلی میزد و دیگر این هیولای وحشت داشت جانم را میگرفت 😣 که در تاریک و روشن طلوع آفتاب و هوای مه گرفته صبح، خانه سیمانی را دیدم. حالا بین من حیدر تنها همین دیوار سیمانی مانده و عشقم در حصار همین خانه بود که قدمهایم بیاختیار دوید و با گریه به خدا التماس میکردم هنوز نفسی برایش مانده باشد. به تمنای دیدار عزیزدلم قدمهای مشتاقم را داخل خانه کشیدم و چشمم دور اتاق پَرپَر میزد که صدایی غریبه قلبم را شکافت:«بالاخره با پای خودت اومدی!» تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده 😰 چرخیدم و از آنچه دیدم سقف اتاق بر سرم کوبیده شد. عدنان کنار دیوار روی زمین نشسته بود، یک دستش از شانه غرق خون و با دست دیگرش اسلحه را سمتم نشانه رفته بود. صورت سبزه و لاغرش در تاریکی اتاق از شدت عرق برق میزد و با چشمانی شیطانی به رویم میخندید. دیگر نه کابوسی بود که امید بیداری بکشم و نه حیدری که نجاتم دهد، خارج از شهر در این دشت با عدنان در یک خانه گرفتار شده و صدایم به کسی نمیرسید.😔 پاهایم سُست شده بود و فقط میخواستم فرار کنم که با همان سُستی به سمت در دویدم و رگبار گلوله جیغم را در گلو خفه کرد.مسیرم را تا مقابل در به گلوله بست تا جرأت نکنم قدمی دیگر بردارم و من از وحشت فقط جیغ میزدم.😭😨 دوباره گلنگدن را کشید، اسلحه را به سمتم گرفت و با صدایی خفه تهدیدم کرد:«یه بار دیگه جیغ بزنی میکُشمت!» از نگاه نحسش نجاست میچکید و میدیدم برای تصاحبم لَهلَه میزند که نفسم بند آمد. قدمهایم را روی زمین عقب میکشیدم تا فرار کنم و در این زندان راه فراری نبود که پشتم به دیوار خورد و قلبم از تپش افتاد. از درماندگیام لذت میبرد و رمقی برای حرکت نداشت که تکیه به دیوار به اشکم خندید و طعنه زد:«خیلی برا نجات پسرعموت عجله داشتی! فکر نمیکردم انقدر زود برسی!»
#اِدامه_دارَد...🌸
@fatemi_ar
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🏴 امروز جمعه
۲۶ شهریور ۱۴۰۰
۱۰ صفر ۱۴۴۳
۱۷ سپتامبر ۲۰۲۱
#ذکر_روز:
" اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ"
خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و در فرج ایشان تعجیل فرما.
#حدیث_روز
امامحسین علیه السلام:
«لا يَكْمُلُ الْعَقْلُ إِلا بِاتّبَاعِ الْحَقّ».
امام حسين (ع) فرمود: «عقل جز با پيروى از حق، كامل نمیشود».
(أعلام الدين، ص۲۹۸ )
@fatemi_ar
🍃روز قیامت نیکیهایمان را به محبوبترین فرد زندگیمان نخواهیم داد! اما مجبور میشویم به کسی نیکیهایمان را بدهیم که از او متنفر بودیم و غیبتش را کردیم!
گناه، خصوصا حق الناس، اوج حماقت است نه زرنگی!
زرنگی بندگی خداست...
آیت الله بهاءالدینی (ره)
@fatemi_ar