eitaa logo
فاطمی
423 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
4.7هزار ویدیو
168 فایل
تاسیس : ۹۹/۰۳/۲۷ ارتباط با مدیر کانال 👈 @farezva
مشاهده در ایتا
دانلود
26.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بدون تعارف با دریادلان سهند و مکران 🔹«بدون تعارف»، از کار بزرگ دریادلان نیروی دریایی ارتش در دو ناوشکن و ناو بندر سهند و مکران می‌گوید که پس از چهار ماه دریانوردی به کشور بازگشتند. ✅@fatemi_ar
شرط سنی واکسیناسیون در مشهد برداشته شد 🔺دانشگاه علوم پزشکی مشهد اعلام کرده همه افراد بالای ۱۸ سال در مشهد می‎تونن واکسن بزنن. اگر با همین سرعت کار واکسیناسیون پیش بره احتمالا تا ۴۵ روز دیگر حدود ۸۰ درصد از شهروندان مشهدی، کاملا واکسینه میشن. @fatemi_ar
⭕️‏ظریف از ابتدای دولت روحانی بنای برتقابل با شرق گذاشت و رسما چین،هند و روسیه را کنار زد؛ منطقه را هم به بهانه‌ی اینکه حوزه نیرو قدس است، رها کرد! حالا با روی کار آمدن دولت رییسی هم تقرییا مساله واکسن حل شد و هم وارد سازمان شانگهای شدیم! انشالله از دوره‌ی"مانمی‌توانیم"عبور کردیم! ✅ @fatemi_ar
19.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ آیا امکان فروش نفت در شرایط تحریم وجود داشت یا خیر؟! 🔻اوج خیانت دولت روحانی را ببینید! 🔻 بستر و قدرت فروش نفت وجود داشت؛لیکن زنگنه مانع بود! @fatemi_ar
⚠️ ناله‌های گاندوها بلند شد! 🔻اولین نشانه‌های نگرانی غربی‌ها از خانه‌تکانی گسترده در وزارت امور خارجه هویدا شده است. 🔸بنی گانتز، وزیر دفاع رژیم صهیونیستی در گفتگو با مجلهٔ آمریکایی «فارین پالیسی» گفته است که دولت ایران دچار تحولات عمیق سیاسی شده است و باید دولت بایدن راه‌حلی دقیق در جلوگیری از همکاری تهران با کشورهای شرق آسیا پیدا کند. 🔹هم‌زمان با نگرانی مقامات رژیم صهیونیستی؛ اروپایی ها، لیبرال‌های داخلی و نیز چپ‌های ستادی از تغییرات انقلابی در وزارت امور خارجه صدای یک جاسوس انگلیسی نیز درآمده و او نیز مانند رفقایش نگران تغییرات دیپلماتیک در ایران است! 🔴محمدعلی شعبانی جاسوس معروف و فراری که دسترسی ویژه به اخبار محرمانه وزارت خارجه نیز دارد! در یادداشتی بلند و بالا در «وب‌سایت امواج نیوز» نوشته است: تغییرات امیر عبداللهیان در وزارت خارجه باعث تغییر رویه در مذاکرات می‌شود. 🔸شعبانی کنار گذاشته شدن عراقچی از مذاکرات را علامت دود شدن برجام خوانده است! 🔹شعبانی مدتی قبل نیز مدعی شده بود امیر عبداللهیان مهره‌ای سرسخت است و اگر در نشست بغداد کنار وزیر خارجه سعودی عکس یادگاری می‌گرفت، قطعاً ریاض و تهران با هدایت بغداد (بخوانید آمریکایی‌ها) پای میز مذاکره می‌آمدند! این خبر جالب‌توجه نشان می‌دهد که تیم جدید در وزارت امور خارجه و سربازان گمنام میدانی با درایت و هوشیاری نقشه دشمن در بغداد را بر هم زده اند. 🔗 این روزها مردم محمدعلی شعبانی را به‌خوبی می‌شناسند؛ در سریال پخش‌شده از رسانه ملی (گاندو) شعبانی با نام مستعار موسی پور معرفی‌شده و اقدامات خیانت بار او به تصویر کشیده شد. 🔸محمدعلی شعبانی، از مشاوران سابق محمدجواد ظریف و یکی از افراد دو تابعیتی تیم مذاکرات هسته‌ای در سال ۲۰۱۵ بود که البته رابطه‌اش با دولت به حضور در مرکز بررسی‌های استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و همکاری با حسن روحانی برمی‌گردد. 🔸او همان فردی است که وقتی نمایندگان مجلس از ظریف درباره چهار نفر دو تابعیتی در تیم مذاکره هسته‌ای سؤال کردند با این پاسخ عجیب وزیر امور خارجه روبه‌رو شدند که: «جز خدمت چیزی از این افراد ندیدم، وطن‌پرستی و حمایت آن‌ها از منافع ملی جای تردید ندارد!» 🔸شعبانی سال ۱۳۹۰ با وجود سفر به سرزمین‌های اشغالی و همکاری پیچیده با گروهک نایاک به ایران آمده و کارمند حسن روحانی در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت و سردبیر نشریه انگلیسی این مرکز شد. شعبانی پس از انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری توانست اعتماد افراد بسیاری ازجمله درونی‌ترین حلقه‌های اطراف روحانی و ظریف را به‌واسطه سابقه خود در همکاری باروحانی و سردبیری مجله مرکز تحقیقات جلب کند. 🔸جیسیون رضائیان دیگر جاسوس دوتابعیتی و همکار با دولت روحانی در وصف نفوذی ها می‌گوید: ما آنچنان به دولت نزدیک شده بودیم که حتی مزه آدامس آنها را نیز می دانستیم. 🔸تمامی اعضای این گروهک خطرناک(معروف به باند ۲۶ نفر) توسط سربازان گمنام سازمان اطلاعات سپاه دستگیر و شبکه آن ها منهدم شد. 🔸شعبانی بعداً تلاش زیادی برای فروش سرویس و خدمات و اطلاعات خودش به موسسه واشنگتن یا WINEP برای خاور نزدیک کرده است WINEP به‌صورت رسمی از نزدیک‌ترین مؤسسات به لابی اسراییل یا AIPAC است. شعبانی در مذاکرات هسته‌ای نقش مسئول رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی تیم مذاکرات را بر عهده داشته و در زمان مذاکرات هسته‌ای نیز از برجام در رسانه‌های غربی دفاع می‌کرد. 🔸به گفته جواد کریمی قدوسی، نماینده مشهد در مجلس، شعبانی در طول مذاکرات هسته‌ای جریان رسانه‌ای داخل و دیگر کشورها را هماهنگ می‌کرده و هم‌اکنون فراری است. وی چندی پس از رصد اقداماتش توسط نهادهای امنیتی از دستگاه‌های دولتی اخراج شده بود. 🔸وی در سال ۲۰۱۲ به انگلیس بازمی‌گردد و در مجدداً در دانشگاه «سوآز» که یکی از مراکز عضوگیری سرویس اطلاعاتی انگلیس است، در مقطع دکترا مشغول به تحصیل می‌شود. دانشگاه محل تحصیل شعبانی که با عنوان «مرکز عالی مطالعات شرقی- آفریقایی دانشگاه لندن» فعالیت می‌کند، بیشتر کارکردی استعماری در کشور انگلستان دارد و همچنین محلی است برای تربیت دیپلمات‌ها و نیروهای امنیتی انگلیسی در حوزه‌های فرهنگ، زبان، سیاست و تاریخ کشورهای مستعمره انگلستان، که رابطه پنهانی با نهادهای امنیتی انگلستان بالأخص MI۶ دارد. 🔸گفته‌شده است که علت انتخاب نام موسی پور برای محمدعلی شعبانی در سریال پرطرفدار «گاندو» نسب یهودی وی بوده است، شعبانی بعدها و پس از پخش اقدامات خیانتکارانه‌اش از تلویزیون به‌جای تکذیب یا دفاع از خود نوشت: همه‌چیز خوب بود فقط بازیگر نقش من چاق است! مئیر جاودانفر همکار شعبانی در سرویس امنیتی رژیم صهیونیستی ارتباط با شعبانی را تائید کرده تا به‌گونه‌ای بر نقش تشکیلاتی دوطرفه صحه بگذارد. @fatemi_ar
فوتسال آمریکا، حریف ایران نبود 🔹ایران 🇮🇷 ۴ - ۲ 🇺🇸 آمریکا 👇 @fatemi_ar
دیدار رهبرانقلاب با قهرمانان‌المپیک‌ و پارالمپیک؛ فردا 🔻 در پی پیروزی‌های اخیر ورزشکاران ایران در رقابت‌های بین‌المللی، قهرمانان کاروان ورزشی جمهوری اسلامی ایران در بازی‌های المپیک و پارالمپیک ۲۰۲۰ توکیو، صبح شنبه ۲۷ شهریورماه با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دیدار خواهند کرد. این دیدار با رعایت ضوابط و دستورالعمل‌های بهداشتی در حسینیه‌ی امام خمینی (ره) برگزار خواهد شد. 🔹 پیش از این و در پایان برگزاری این مسابقات، رهبر انقلاب اسلامی در پیام‌های جداگانه، عناوین به دست آمده از سوی ورزشکاران کشورمان را که باعث شادی دل مردم شده بود، به آنان تبریک گفته بودند. 🔹کاروان المپیک ایران در المپیک توکیو ۲۰۲۰، موفق به کسب هفت مدال (۳طلا، ۲نقره، ۲برنز) و رتبه بیست و هفتم شده بود. همچنین قهرمانان پارالمپیکی ایران نیز که به یاد شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی با عنوان «کاروان سردار دلها» در مسابقات توکیو شرکت کرده بودند، با کسب ۲۴ مدال (۱۲طلا، ۱۱نقره، ۱برنز) و رتبه سیزدهم، بهترین نتیجه تاریخ ورزش جانبازان و معلولین ایران در ادوار پارالمپیک را از آن خود کردند. @fatemi_ar
"یک روز «جهانپور» از سرکار به خانه آمد و تصمیم گرفتیم به روستا برویم. در حال آماده شدن بودیم که گوشی اش زنگ خورد. از من پرسید «در خانه چقدر پول داریم؟» گفتم: «بیست هزار تومان» به فردی که آن طرف گوشی بود گفت «بیا به منزل ما، منتظرت هستم.» من خیلی راضی نبودم که پول را به دوستش بدهد زیرا باید دو روز را با 20 هزار تومان می گذراندیم. در جوابم گفت «خدا بزرگ است». 15 هزار تومان به دوستش داد و 5 هزار تومان برای خومان نگه داشت. به روستا که رسیدیم، دیگر پولی نداشتیم. ایشان از روستا عسل می خرید و در جهرم می فروخت. یکی دو روز بعد یک از اقوام تماس گرفت و سفارش عسل داد، پولش را هم به کارت همسرم واریز کرد. درست می گفت؛ به سرعت پول به دستمان رسید و این خاطره گوشه ای از ایثار و فداکاری «جهانپور» را نشان می دهد." راوی: همسر شهید جهانپور شریفی🌷 🕊 @fatemi_ar
❤️(هوالعشق)❤️ 🌹🌺 ⇨⇨⇨{+۱۸}⇦⇦⇦ با همان دست زخمی‌اش به زحمت موبایل📱 حیدر را از جیبش درآورد و سادگی‌مرا به رخم کشید:«با غنیمت پسرعموت کاری کردم که خودت بیای پیشم!»پشتم به دیوار مانده و دیگر نفسی برایم نمانده بود که لیز خوردم و روی زمین زانو زدم.😔 می‌دید تمام تنم از ترس می‌لرزد😰 و حتی صدای به هم خوردن دندان‌هایم را می‌شنید که با صدای بلند خندید و اشکم را به ریشخند گرفت:«پس پسرعموت کجاست بیاد نجاتت بده؟» به هوای حضور حیدر این‌همه وحشت را تحمل کرده بودم و حالا در دهان این بعثی بودم که نگاهم از پا در آمد و او با خنده‌ای چندش‌آور خبر داد:«زیادی اومدی جلو! دیگه تا خط داعش راهی نیس!» همانطور که روی زمین بود، بدن کثیفش را کمی جلوتر کشید و می‌دیدم می‌خواهد به سمتم بیاید که رعشه گرفتم، حتی گردن و گلویم طوری می‌لرزید که نفسم به زحمت بالا می‌آمد و دیگر بین من و مرگ فاصله‌ای نبود. دسته اسلحه را روی زمین عصا می‌کرد تا بتواند خودش را جلو بکشد و دوباره به سمتم نشانه می‌رفت تا تکان نخورم. همانطور که جلو می‌آمد، با نگاه جهنمی‌اش بدن لرزانم را تماشا می‌کرد و چشمش به ساکم افتاد که سر به سر حال خرابم گذاشت:«واسه پسرعموت چی اوردی؟»و با همان جانی که به تنش نمانده بود، به چنگ آوردن این غنیمت قیمتی مستش کرده بود که دوباره خندید و مسخره کرد:«مگه تو آمرلی چیزی هم پیدا می‌شه؟»صورت تیره‌اش از شدت خونریزی زرد شده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی می‌زد و نگاه هیزش در صورتم فرو می‌رفت. دیگر به یک قدمی‌ام رسیده بود، بوی تعفن لباسش حالم را به هم زد و نمی‌دانستم چرا مرگم نمی‌رسد که مستقیم نگاهم کرد و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد😭:«پسرعموت رو خودم سر بریدم!» احساس کردم حنجره‌ام بریده شد که نفسم‌هایم به خس‌خس افتاد و دیگر نه نفس که جانم از گلو بالا آمد. اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمی‌اش را به سمتم بلند کند که از درد سرشانه صورتش در هم رفت و عربده کشید.چشمان ریزش را روی هم فشار می‌داد و کابوس سر بریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود که دستم را داخل ساک بردم.من با حیدر عهد بسته بودم مقاوم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود و باید اسیر هوس این بعثی می‌شدم😣 که نارنجک را با دستم لمس کردم. ...🌸 @fatemi_ar
❤️(هوالعشق)❤️ 🌹🌺 ⇨⇨⇨{+۱۸}⇦⇦⇦ عباس برای چنین روزی این نارنجک را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود که صدای انفجاری تنم را تکان داد. عدنان وحشتزده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجک را از ساک بیرون کشیدم. انگار باران خمپاره ☄ و گلوله بر سر منطقه می‌بارید که زمین زیر پایمان می‌جوشید و در و دیوار خانه به شدت می‌لرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم می‌چرخید و با اسلحه تهدیدم می‌کرد تکان نخورم. چشمان پریشان عباس یادم آمد، لحن نگران حیدر و دلشوره‌های عمو، غیرتشان برای من می‌تپید و حالا همه شهید شده بودند😔 که انگشتم به سمت ضامن نارنجک رفت و زیر لب اشهدم را خواندم.چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، سر بریده حیدر را می‌دیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین میکشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد می‌کرد:«برو اون پشت! زود باش!» دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار نارنجک از دستم رفته و نمی‌فهمیدم چه شده که این‌همه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمی‌توانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد:«برو پشت اون بشکه‌ها! نمی‌خوام تو رو با این بی‌پدرها تقسیم کنم!» قدم‌های من قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار می‌لرزید، همهمه‌ای را از بیرون خانه می‌شنیدم و از حرف تقسیم غنائم می‌فهمیدم داعشی‌ها به خانه نزدیک می‌شوند و عدنان این دختر زیبای شیعه را تنها برای خود می‌خواهد. نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمی‌داد که گلنگدن را کشید و نعره زد😡:«میری یا بزنم؟»و دیوار کنار سرم را با گلوله‌ای کوبید که از ترس😰 خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه تهدیدم می‌کرد تا پنهان شوم. کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار می‌کردم که بدن لرزانم را روی زمین می‌کشیدم تا پشت بشکه‌ها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم. ساکم هنوز کنار دیوار مانده و می‌ترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین می‌شد، فقط این نارنجک می‌توانست نجاتم دهد. با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفس‌های وحشتزده‌ام را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد:«از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه می‌آمد که با زبانی مضطرب خبر داد:«دارن می‌رسن، باید عقب بکشیم!» ...🌸 @fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آغاز زندگی مشترک در آمبولانس به مناسبت روز اورژانس @fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا