#تلنگر
✍ مرد جوانی از مشکلات خود به
حکیمی گلایه می کرد و از او خواست
که راهنمایی اش کند.
حکیم آدرسی به او داد و گفت به این
مکان که رسیدی ساکنان آن هیچ مشکلی ندارند،
می توانی از آنها کمک بطلبی.
مرد هیجان زده به سمت آدرس رفت،
با تعجب دید آنجا قبرستان است.
به راستی تنها مُردگانند که مشکل ندارند!
"همانا انسان را در سختی ها آفریدیم
@fatemi_ar
عدد اکسیژن طبیعی بدن چند است؟
▫️عدد بالای ۹۳ برای اکسیژن طبیعی بدن مد نظر قرار میگیرد اگر پایینتر از این عدد و تا مرز ۸۹ باشد، حالت هشدار است و اگر پایینتر از ۸۹ باشد، فرد باید بستری شود
▫️میزان تنفس طبیعی افراد بین ۱۳ تا ۱۶ بار در دقیقه است وقتی میزان اکسیژن بدن پایین بیاید، میزان تنفس را تا ۲۸ بار بالا میبریم و در صورتی که اکسیژن بدن در شرایط عادی قرار نگرفت، فرد باید بستری شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥لحظه وقوع زلزله۵.۷ ریشتری در چلگرد شهرستان کوهرنگ
🆔 @fatemi_ar
✋
رئیسجمهور پیگیر وضعیت مناطق زلزلهزده چهارمحال و بختیاری شد
🔺 آیتالله رئیسی، رئیس جمهور کشور در تماس تلفنی با استاندار پیگیر وضعیت شهرستانهای زلزلهزده این استان شد.
استاندار چهارمحال و بختیاری:
🔹 این منطقه صعبالعبور و کوهستانی است و روستاها نیز پراکنده هستند، بنابراین ارزیابی وضعیت تا حدودی زمانبر است، قطعا خساراتی با توجه به شدید بودن زلزله به مناطق مسکونی و تاسیسات وارد شده است.
🔹مردم شهرستان کوهرنگ نگران وضعیت نباشند، تمامی دستگاههای خدماترسان و امدادی در حالت آمادهباش کامل قرار دارند و خسارتهای احتمالی جبران خواهد شد.
@fatemi_ar
#ترفندهای_خانهداری
۸ نکته طلایی خانهداری
🔸از عطر ریختن تو مخزن اتو گرفته تا تمیز کردن کابینت با شامپو فرش!
@fatemi_ar
🍚شیر پلو با مرغ اردبیلی
🍛مواد لازم
برنج ۲ پیمانه
شیر ۲ پیمانه
کشمش ۲ ق غذا خوری
زعفران دم کرده ۳ ق غذا خوری
خرما ۵ عدد
فیله مرغ ۵ عدد
کره و روغن به مقدار لازم
لیموترش ۱ عدد
نمک، فلفل سیاه، زردچوبه
🍛طرز تهیه
ابتدا فیله های مرغ را به همراه ادویه و کمی نمک و زعفران و آب لیموترش مزه دار کنید و برای ۱ ساعت داخل یخچال بگذارید سپس فیله های مرغ را با حرارت کم سرخ کنید.برنج را با کمی آب خیس کنید و کنار بگذارید سپس بعد از ۲ الی ۳ ساعت آب آن را خالی کنید و شیر اضافه کنید چون این پلو به صورت کته دم گذاشته می شود مقدار شیر و برنج را تنظیم کنید تا برنج شما شفته نشود.در ادامه قابلمه برنج را روی حرارت قرار دهید و کمی زردچوبه و زعفران و روغن داخل آن بریزید و هم بزنید و اصلا از پای گاز نرید چون به دلیل استفاده از شیر ممکن است سر برود وقتی شیر تبخیر و برنج نرم شد دمکنی را روی درب قابلمه قرار دهید و برای ۳۰ دقیقه شیر پلو را دم بگذارید.کشمش ها کمی تفت دهید سپس هسته خرما را خارج کنید و آن را نیز کمی تفت دهید تا نرم شود بعد از دم کشیدن آن را در سینی به همراه تکه ها مرغ سرخ شده و کشمش و خرما سرو کنید.
#اشپز
@fatemi_ar
☘
✅ #صرفا_جهت_اطلاع | مهمترین محورهای شبکههای ماهوارهای فارسی زبان- ۱۱ مهر
🍃🌹🍃
1⃣ چالش زا و تهدیدآمیز القاء کردن قدرت نمایی نظامی و رزمایش ارتش در شمالغرب و منفعلانه جلوه دادن دیپلماسی ایران درجریان تنش های لفظی با آذربایجان، استیلای سیاسی و تفوق دیپلماتیک و نظامی ترکیه در منطقه و برجسته سازی چشم طمع همسایگان به تمامیت ارضی ایران
2⃣ توجیه نقض عهدهای برجامی آمریکا و اروپایی در قالب اعتمادزدایی از جمهوری اسلامی و برچسب زنی حمایت از تروریسم به ایران و متهم کردن تهران به وقت کشی
3⃣ هراس افکنی درباره موج ششم کرونا در پیوند با بازگشت زائران اربعین، القاء شکنندگی شیب نزولی کرونا در ایران و ناکافی القاء نمودن روند واکسیناسیون و تشکیک و غیرقابل اعتماد القاء کردن آمار اعلامی کرونا
4⃣ مخدوش سازی عملکرد نظام درقبال امور اهل سنت به بهانه ناکارآمد جلوه دادن رویکردهای مدیریت بحران کشور در مواجهه با طوفان شاهین در سیستان و بلوچستان، تشریح هدفمند خسارت های وارده در این رخداد و ارتباط دهی آن با ملاحظات قومیتی و سیاسی
5⃣ بازتاب احتمال قطع کمک هزینه تحصیلی به دانشجویان ایرانی در کره جنوبی به دلیل بسته شدن حسابهای بانکی آنها
6⃣ برجسته سازی اعتصاب غذای تعدادی از زندانیان سیاسی به بهانه ادعای فشارهای امنیتی بر آنها و خانواده هایشان
7⃣ بازتاب گفتگوی چالشی زهرا مشتاق با سخنگوی طالبان
#روشنگری
#ثامن
#جهاد_تبیین
🆔 splus.ir/meyar.pb
🆔 eitaa.com/meyarpb
🆔rubika.ir/meyar_pb
🍀
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_دوم
💠 بهقدری جدی شده بود که نمیفهمید چه فشاری به مچ دستم وارد میکند و با همان جدیت به جانم افتاده بود :«تو از اول با خونوادهات فرق داشتی و بهخاطر همین تفاوت در نهایت ترکشون میکردی! چه من تو زندگیات بودم چه نبودم!» و من آخرین بار خانوادهام را در محضر و سر سفره #عقد با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای #سوری، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست.
از سکوتم فهمیده بود در #مناظره شکستم داده که با فندک جرقهای زد و تنها یک جمله گفت :«#مبارزه یعنی این!» دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی میزد که ترسیدم.
💠 مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد :«بخور!» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک میلرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شبنشینی #عاشقانه ندارم که خودش دست به کار شد.
در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی #بنزین حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده #مستانه سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم :«میخوای چیکار کنی؟»
💠 دو شیشه بنزین و #فندک و مردی که با همه زیبایی و #عاشقیاش دلم را میترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمیشد در شیشههای دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم :«برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟»
بوی تند بنزین روانیام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی میکرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید :«حالا فهمیدی چرا میگفتم اونروزها بچه بازی میکردیم؟»
💠 فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سالها انتظار برای چنین روزی برمیآمد، رجز خواند :«این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از #تونس و #مصر و #لیبی و #یمن و #بحرین و #سوریه، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!»
گونههای روشنش از هیجان گل انداخته و این حرفها بیشتر دلم را میترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگیاش زمزمه کرد :«من نمیخوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! #بن_علی یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! #حُسنی_مبارک فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز #ناتو با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار #قذافی هم دیگه تمومه!»
💠 و میدانستم برای سرنگونی #بشّار_اسد لحظهشماری میکند و اخبار این روزهای سوریه هواییاش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد :«الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار میکنه! حالا فکر کن ناتو یا #آمریکا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!»
از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر میشد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان میگرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :«مبارزه یعنی این! اگه میخوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت میتونه به #ایران ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!»
💠 با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانهاش فشار میداد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمیدانستم از من چه میخواهد که صدایش به زیر افتاد و #عاشقانه تمنا کرد :«من میخوام برگردم سوریه...» یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمیشنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم :«پس من چی؟»
نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده میشد :«قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!» کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانهای چنگ میزدم که کودکانه پرسیدم :«هنوز که درسمون تموم نشده!» و نفهمید برای از دست ندادنش التماس میکنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید :«مردم دارن دسته دسته #کشته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟»
💠 به هوای #عشق سعد از همه بریده بودم و او هم میخواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم :«چرا منو با خودت نمیبری سوریه؟» نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید :«نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، میتونی تحمل کنی؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@fatemi_ar