#همسران
۶ اشتباه رایج و خطرناک در دوران آشنایی
💕 اینو درنظر بگیرید زمانی که بدون شناخت کافی، احساساتتون درگیر بشه، شنیدن فریادهای عقل سخته!
@fatemi_ar
#کیک_کشمشی😍😍
تخم مرغ+شکر +اسانس ده دقیقه با دور تند همزن بزنید .
دور همزن و بیارید پایین ، روغن و شیر رو بهش اضافه کنید
گردو و کشمش رو هم اضافه کنید و هم بزنید .
همزن خاموش بشه و ارد و بکینگ پودر با لیسک اضافه بشه به مواد .
داخل قالب لوف ( ۲۳ ) کاغذ روغنی بندازید و چربش کنید و مواد رو بریزید داخل قالب
دو سوم قالب بیشتر پر نشه
فر رو از قبل روی درجه ۱۸۰ گرم کنید و کیک رو به مدت ۴۰ دقیقه بپزید تا زمانی که تستر تمیز بیاد بیرون از داخل کیک
#اشپز
@fatemi_ar
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهاردهم
💠 باورم نمیشد پس از شش ماه که لحظهای رهایم نکرده، تنهایم بگذارد و میدانستم #زندانبان دیگری برایم در نظر گرفته که رنگ از صورتم پرید. دوباره به سمتش برگشتم و هرچقدر وحشی شده بود، همسرم بود و میترسیدم مرا دست غریبهای بسپارد که به گریه افتادم.
از نگاه بیرحمش پس از ماهها محبت میچکید، انگار نرفته دلتنگم شده و با بغضی که گلوگیرش شده بود، زمزمه کرد :«نیروها تو استان ختای #ترکیه جمع شدن، منم باید برم، زود برمیگردم!» و خودش هم از این رفتن ترسیده بود که به من دلگرمی میداد تا دلش آرام شود :«دیگه تا پیروزی چیزی نمونده، همه دنیا از #ارتش_آزاد حمایت میکنن! الان ارتش آزاد امکاناتش رو تو ترکیه جمع کرده تا با همه توان به #سوریه حمله کنه!»
💠 یک ماه پیش که خبر جدایی تعدادی از افسران ارتش سوریه و تشکیل ارتش آزاد مستش کرده و رؤیای وزارت در دولت جدید خواب از سرش برده بود، نمیدانستم خودش هم راهی این لشگر میشود که صدایم لرزید :«تو برا چی میری؟»
در این مدت هربار سوالی میکردم، فریاد میکشید و سنگینی این مأموریت، تیزی زبانش را کُند کرده بود که به آرامی پاسخ داد :«الان فرماندهی ارتش آزاد تو ترکیه تشکیل شده، اگه بخوام اینجا منتظر اومدنشون بمونم، هیچی نصیبم نمیشه!»
💠 جریان #خون در رگهایم به لرزه افتاده و نمیدانستم با من چه خواهد کرد که مظلومانه التماسش کردم :«بذار برگردم #ایران!» و فقط ترس از دست دادن من میتوانست شیشه بغضش را بشکند که صدایش خش افتاد :«فکر کردی میمیرم که میخوای بذاری بری؟»
معصومانه نگاهش میکردم تا دست از سر من بردارد و او نقشه دیگری کشیده بود که قاطعانه دستور داد :«ولید یه خونواده تو #داریا بهم معرفی کرده، تو میری اونجا تا من برگردم.»
💠 سپس از کیفش روبنده و چادری مشکی بیرون کشید و مقابلم گرفت :«این خانواده #وهابی هستن، باید اینا رو بپوشی تا شبیه خودشون بشی.» و پیش از آنکه نام وهابیت جانم را بگیرد، با لحنی محکم هشدار داد :«اگه میخوای مثل دفعه قبل اذیت نشی، نباید بذاری کسی بفهمه ایرانی هستی! ولید بهشون گفته تو از وهابیهای افغانستانی!»
از میزبانان وهابی تنها خاطره سر بریدن برایم مانده و از رفتن به این خانه تا حد مرگ #وحشت کرده بودم که با هقهق گریه به پایش افتادم :«تورو خدا بذار من برگردم ایران!» و همین گریه طاقتش را تمام کرده بود که با هر دو دستش شانهام را به سمت خودش کشید و صدایش آتش گرفت :«چرا نمیفهمی نمیخوام از دستت بدم؟»
💠 خودم را از میان دستانش بیرون کشیدم که حرارت احساسش مثل جهنم بود و تنم را میسوزاند. با ضجه التماسش میکردم تا خلاصم کند و اینهمه باران گریه در دل سنگش اثر نمیکرد که همان شب مرا با خودش برد.
در انتهای کوچهای تنگ و تاریک، زیر بارش باران، مرا دنبال خودش میکشید و حس میکردم به سمت #قبرم میروم که زیر روبنده زار میزدم و او ناامیدانه دلداریام میداد :«خیلی طول نمیکشه، زود برمیگردم و دوباره میبرمت پیش خودم! اونموقع دیگه #سوریه آزاد شده و مبارزهمون نتیجه داده!»
💠 اما خودش هم فاتحه دیدار دوبارهام را خوانده بود که چشمانش خیس و دستش به قدرت قبل نبود و من نمی خواستم به این خانه بروم که با همه قدرت دستم را کشیدم و تنها چند قدم دویدم که چادرم زیر پایم ماند و با صورت زمین خوردم.
تمام چادرم از خاک خیس کوچه گِلی شده بود، ردّ گرم خون را روی صورتم حس میکردم، بدنم از درد به زمین چسبیده و باید #فرار میکردم که دوباره بلند شدم و سعد خودش را بالای سرم رسانده بود که بازویم را از پشت سر کشید.
💠 طوری بازویم را زیر انگشتانش فشار داد که ناله در گلویم شکست و با صدایی خفه تهدیدم کرد :«اگه بخوای تو این خونه از این کارا بکنی، زندهات نمیذارن نازنین!»
روبنده را از صورتم بالا کشید و تازه دید صورتم از اشک و #خونِ پیشانیام پُر شده که چشمانش از غصه شعله کشید :«چرا با خودت این کارو میکنی نازنین؟» با روبنده خیسم صورتم را پاک کرد و نمیدانست با این زخم پیشانی چه کند که دوباره با گریه تمنا کردم :«سعد بذار من برگردم #ایران...»
💠 روبنده را روی زخم پیشانیام فشار داد تا کمتر خونریزی کند، با دست دیگرش دستم را روی روبنده قرار داد و بیتوجه به التماسم نجوا کرد :«اینو روش محکم نگه دار!» و باز به راه افتاد و این جنازه را دوباره دنبال خودش میکشید تا به در فلزی قهوهای رنگی رسیدیم.
او در زد و قلب من در قفسه سینه میلرزید که مرد مُسنی در خانه را باز کرد. با چشمان ریزش به صورت خیس و خونیام خیره ماند و سعد میخواست پای #فرارم را پنهان کند که با لحنی به ظاهر مضطرب توضیح داد : «تو کوچه خورد زمین سرش شکست!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@Modafeaneharaam
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
امروز دوشنبه
۲۶ مهر ۱۴۰۰
۱۱ ربیعالاول ۱۴۴۳
۱۸ اکتبر ۲۰۲۱
#ذکر_روز: یا قاضِیَ الْحاجات؛
ای برآورنده حاجتها
#حدیث_روز
💠✳️امام حسن عليه السلام :
امام حسن عليه السلام : مَنِ اتَّكَلَ عَلى حُسنِ الاِختيارِ مِنَ اللّه ِ لَهُ لَم يَتَمَنَّ أنَّهُ في غَيرِ الحالِ الَّتِي اخْتارَهَا اللّه ُ؛ [ تحف العقول، ص 169.]
امام حسن عليه السلام :هر كه به حُسن اختيار خدا براى او اعتماد كند، آرزو نمى كند كه در حالتى جز آنچه خدا برايش اختيار كرده است، باشد.
@fatemi_ar
✨«يكى از اسماء قرآن ذكر است ، ذكر همان قرآن است ، البته دقت شود چطور براى درس وقت معين مى كنيد براى قرآن هم همينطور باشد، يك درس قرآن را قرار دهيد. در پيشگاهش به درس بنشينيد استاد هم خدا باشد!»✨
┈•✾• 🍂🍁🍂•✾•┈
#علامه_حسن_زاده_آملی قدّسسرّه
@fatemi_ar
42.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تفسیرآیه ۱۰۲ سوره بقره.سحروجادو
✅ نشر آثار استاد قرائتی
@fatemi_ar
✅زندگی مادی مردم در دولت امام زمان(عج) چگونه است؟
✍امام زمان (عج) به منادى دستور می دهد که در میان مردم اعلام کند که هر کس نیازى به مال دارد، برخیزد. از میان مردم کسى برنمی خیزد، مگر یک نفر که می گوید: من محتاجم.
پس قائم (عج) به او می گوید: «برو پیش کلیددار و بگو مهدى به تو دستور می دهد که مالى به من بدهى». کلیددار می گوید: جامه ات را بیاور. جامه اش را می گسترد و درون آن را پُر می کند. هنگامى که آن را بر دوش می گیرد، پشیمان می شود و می گوید: چرا در میان امت محمد(ص) من از همه آزمندتر باشم؟! چرا آن عفت نفس عمومى را من دارا نباشم؟! آن گاه مال را به کلیددار تحویل می دهد، اما پذیرفته نمی شود، و مهدى (عج) می گوید: «آنچه را که ما عطا کردیم، پس نمی گیریم»
📚منتخب الاثر، ص 147
✅ نشر آثار استاد قرائتی
@fatemi_ar
✋
ایران دو سال تا تولید بمب اتم فاصله دارد
🔺یک منبع امنیتی اسرائیلی در گفتوگو با خبرگزاری فرانسه در ادعایی گفته:
🔹ایران به ساخت مواد شکافتپذیر برای تولید سلاح اتمی از همیشه نزدیکتر شده اما هنوز دو سال تا ساخت بمب اتم فاصله دارد.
🔹به گفته این منبع امنیتی، اسرائیل خود را برای همه گزینهها و سناریوها از جمله گزینه نظامی آماده میکند.
🔻این ادعاها در حالی مطرح میشود که رژیم صهیونیستی یکی از بزرگترین انبارهای بمب اتم را داراست و ایران بارها بر عدم نیازش به بمب اتم سخت تاکید کرده است.
@fatemi_ar