🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_شمس_الدین_غازی*
#نویسنده_غلامرضا_کافی*
#قسمت_اول
برای مرد کار مرد عرق جبین مرد عرقچین خیس و مرد خروس خوان
تا صلات غروب، بشارتِ فرزند حلاوت دیگری دارد. پشتش را گرم میکند از تنهایی درش میآورد .بسا که کمک حالش ،باشد آبی بیاورد خبری ببرد کاری کند .
خاصه اگر پسر باشد برای جماعت غیور این سامان زن و دختر دیدار و پیدا نباشد بهتر است. اگر چه زن لر هم قاب غیرت است. سادگی و نجابتی که میراث همه ی این طایفه ی عزیز و عظیم است.
به هر روی این بود که لبخند روی لبهای سید عبدالرسول گل انداخت .دستی با آستین بالازده به آسمان برد خورشید درست وسط آسمان بود خدایا شکرت نماز بر صفحه ی خاک لطف خاضعانه ای ،دارد این بار دلنشین تر هم بود شادی شفافی زیر پوستش میخلید .دلش غنج می انداخت. در فکر عقیقه بود. ماه آخر بهار در قصبه ی ییلاقی اردکان، خرمی چشمگیری دارد. کمکم میرود به برداشت محصول به طلایی شدن صحرا به دروزار ،معطر به بادام چینی تیر و مرداد و به گردوتکانی .
شهریور میرود به تلاش بی وقفه به سلام
صبحگاهی و خدا قوت و«کاکا خدا برکت بدهد.» می رود به خرمن کردن دسترنج، میرود به خرمنکوبی ،حاصل در صبح خنک با نرمه بادی ملایم که دانه را جدا کند ,کاه را هم دور نبرد .
ماه آخر بهار غره ی پرواربندی هم هست .عمو بره ی بور شاخ کج را برای پسر کاکل زری رسول کنار گذاشت .دقیقاً یک هفته از خرداد سال سیونه گذشته است.
در خاطرش مرور کرد شب که به امامزاده رفت ،چاقو را با خودش ببرد تا آقابزرگ صیغه عقیقه را بر آن بخواند. آداب تمام حتماً در پشت غنجی که از خشنودی برمی آمد .
خیالات شیرین و آرزوهای دور و درازی پنهان بود؛ این که بزرگ ،شود بازی کند، کشتی بگیرد، پیشکار پدر باشد. در کار پر زحمت برخورد با عنصر سخت ،طبیعت یعنی سنگ و صنعت حجاری و یک گوشه کار را بگیرد و مهمتر از همه این که به مدرسه برود و درس بخواند؛ بیسوادی هیچ از کوری کم نیست و برای خاندان سادات که اهل فضل بودند و همه باسواد یک ضرورت از مدرسه که برمی گردد بلکه از دانشگاه با هم سن و سالها به تفریح برود.
همکلاسیهایش را به تابستان دل انگیز سپیدان دعوت کند. سخاوت هم که دکمه ی تن پوش مردم این منطقه است از مرغ و خروس ،گذشته شده برة ای کهره ای به زمین بزنند تا آن دو سه تا بچه ،شهری با موهای بیتل آستینهای کوتاه و یقه های ،بلند دلی از عزا در بیاورند و کباب دلچسبی را شبانه در ارتفاعات قوچ خوس بلرزند و مزه کنند و اگر کمرویی نکنند اربعینی را در حاشیه ی چله گاه بگذرانند. اما اینها باز همه ی دلیل شادی مرموز امروز نبود .میخواست مرد تربیت کند .پسری شجاع و نیرومند دلیر .
@fatemi_ar
♥️ امام حسن مجتبی علیه السلام:
فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنَ الْفِتَنِ وَ يُسَدِّدْهُ فِي أَمْرِهِ وَ يُهَيِّئْ لَهُ رُشْدَهُ؛
.
🍀 ای بندگان خدا، پرهیزگار باشید، و بدانید که هر کس پرهیزگار باشد، خداوند او را به خوبی از فتنهها و آزمایشها برآورد و در کارش موفق سازد و اسباب هدایت او را فراهم نماید.
📝تحف العقول، ص232
┄┅═══✼🍃💐🍃✼═══┅┄
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرج
🔴تو دُرّ گرانبها داری نترس....
✍آیت الله العظمی اراکی فرمودند :مرحوم آیت الله میلانی از شخصی که آقای بزرگواری را در خواب دیده بود ، نقل کردند که :
مرا پس از فوت به آسمان بردند و از من پرسیدند که چه آورده ای ؟
گفتم :درس و بحث.
ملائکه در آن خدشه کردند . من جواب دادم دوباره خدشه کردند ؛ باز جواب دادم . باز خدشه کردند و بالاخره نتوانستم جواب بدهم .
گفتند :دیگر چه داری ؟
گفتم :نماز و روزه و عبادات ، باز ملائکه در آنها نیز خدشه کردند . من جواب دادم ؛ دوباره خدشه کردند . باز جواب دادم ؛ باز خدشه کردند و عاقبت از عهده جواب بر نیامدم .
گفتند :دیگر چه داری ؟
گفتم :زیارت و توسل. در آن هم مانند قبلی ها خدشه کردند و من جواب دادم . باز خدشه کردند ، من جواب دادم . باز خدشه کردند ، عاقبت از جواب عاجز شدم .
گفتند :دیگر چه داری؟
گفتم :چیزی ندارم و مایوس شدم . آنگاه ملائکه گفتند :تو نزد ما دُر گرانبهایی داری .
گفتم :من دُرّی نداشتم.
گفتند :چرا آن وقتی که یکی از تجار از گلپایگان برای زیارت اعتاب مقدسه به کربلا آمده بود تو شنیدی و خواستی از نجف نزد او بروی و مقداری کمک مالی بگیری ، رفتیکه مرکبی کرایه کنی که به کربلا بروی نتوانستی ، زیرا دو ریال کرایه آن را نداشتی ! و گفتی پیاده می روم ، وقتی پیاده می رفتی خار به پایت فرو رفت و عاجز شدی و نشستی و گفتی من آقا شیخ عبدالله که درس و بحث خوبی دارم چطور باید دو ریالی نداشته باشم که بتوانم مرکبی کرایه کنم ؟ بعد به فکرت رسید این چه حرفی بود من زدم و پشیمان شدی و گفتی :الحمدلله رب العالمین این الحمدلله همان درّی است که نزد ما محفوظ مانده است و همین نیز به درد تو می خورد.
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
یه فرمول مهم برای تحمل راحتتر مشکلات و مصائب!
ما در زندگی حسرت داشته های دیگران رو میخوریم و دیگران زندگی ما😢
عجب دنیایی است
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 توصیه کاربردی برای حضور قلب در نماز
👤 آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)
🔺مسیح علینژاد: دولت آمریکا به من گفت تغییر هویت بدم و مخفی شوم!
🔹مهناز افشار: چرا دورم، چرا ایران نیستم، چرا اینقدر شک، چرا اینقدر اندوه ...!
🔸اشکان خطیبی: به آخر خط رسیدم!
🔹شروین حاجیپور: کارم با این دنیا تموم شده!
🔸شبکه من و تو: تا اول ژانویه تعطیل میشویم!
عاقبتِ #زن_زندگی_آزادی رو نظارهگر هستید!👆
24.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
😍یه کار قشنگ و بسیار شنیدنی از محمد اسداللهی
📝بقیه الله سلام ✋🏻
لحظه هام با تو فرق داره
✌️«حریفت منم»