eitaa logo
فاطمی
424 دنبال‌کننده
9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
168 فایل
تاسیس : ۹۹/۰۳/۲۷ ارتباط با مدیر کانال 👈 @farezva
مشاهده در ایتا
دانلود
8.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥⭕️ بشارت ویژه خداوند به ایرانی‌ها در قرآن کریم توصیف یاران امام زمان در قرآن کریم... مردمی از شرق قیام می‌کنند و زمینه رو برای حکومت امام زمان آماده می‌کنند...
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼 ✍امام علی علیه‌السلام: يارى‌دهنده بر طاعت خداوند، بهترينِ ياران است. 📚 شرح غررالحکم، ج۱، ص۲۹۸ امروز جمعه ۲۶ آبان ماه ۳ جمادی الاول ۱۴۴۵ ۱۷ نوامبر
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 ڪلام حق امروز هدیہ به روح:
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼 ✍ امام على عليه السلام: هيچ چيز مانند خودپسندى به خوبيها زيان نمى رساند. 📚"غررالحكم حدیث9472" امروز شنبه ۲۷ آبان ماه ۴ جمادی الاول ۱۴۴۵ ۱۸ نوامبر ۲۰۲۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای عبور از سیم خاردار دشمن اول باید از سیم خاردار نفس عبور کرد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴بازم بسیجیان فعال واشنگتن اومدن جلوی کاخ سفید و از بس شعار آزادی فلسطین رو سر دادن، دهن بایدن رو سرویس کردن
🔆بخشش امام حسين عليه السلام   مردى از انصار محضر امام حسين عليه السلام رسيد، خواست نياز خود را مطرح كند، امام فرمود: برادر انصارى آبرويت را از درخواست بخشش با زبانت نگهدار! هر چه مى خواهى در نامه اى بنويس و بياور كه من به خواست خداوند بقدرى به تو خواهم داد كه تو را خوشحال كند. آن مرد نوشت . يا ابا عبدالله ! فلان شخص پانصد دينار از من طلبكار است و به من فشار آورده و من اكنون امكان پرداخت ندارم . خواهش مى كنم با او صحبت كن كه به من مهلت دهد تا روزى كه وضع ماليم بهتر شود. امام عليه السلام پس از خواندن نامه داخل منزل شد و كيسه اى همراه خود آورد كه هزار دينار در آن بود به او داد و فرمود: پانصد دينار آن را به قرضت بده و پانصد دينار آن را خرج زندگيت كن ! سپس فرمود: حاجت خود را جز به سه نفر مگو؛ 1) آدم ديندار. 2) با مروت . 3) آبرودار. چون شخص ديندار به خاطر دينداريش به تو كمك خواهد كرد. انسان با مروت از مروتش حيا كرده به تو كمك خواهد نمود. و انسان آبرودار مى فهمد كه تو آبرويت را در راه اين حاجتت گذارده اى و بدون جهت اين كار را نكرده اى ، حتما مشكلى برايت پيش آمده است از اينرو آبرويت را حفظ نموده و حاجت تو را بر مى آورد. 📚 ب : ج 78، ص 118
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * در نه ماهگی هم خواب عجیب تری دید. خواب دید که میانه ی تابستان است و موسم پادشاهی میوه ها درختان از پرباری سر فرو آورده اند و طارمها در چراغانی و ریسه های انگور در تلالو صفحه ی خوش نشین امامزاده رفته بود و آب زده و بلقیس پایین دست امام ،شهر سید محمد باقر و یک عالی مقام دیگر نشسته بود و از هر دری سخن میگفتند که ناگاه هلهله ی مردم آنان را متوجه پایین پله ها کرد. شاه بود و فرح که از پله های امامزاده بالا می آمدند. هر یک خوشه انگوری در دست داشتند و چون به بالای سکو رسیدند به عروس خانم تعارف کردند و او از هیچ کدام نپذیرفت. این ،امتناع شاه و ملکه را سخت ناراحت کرد؛ اما سید توضیح داد که زنان ما در وقت حاملگی از دست کسی چیزی نمیخورند. این بود که صبح زود ،طبق معمول همه خاندان و بلکه اهالی محل به پدربزرگ مراجعه کرد تا تعبیر خوابش را از زبان او بشنود ،حاصل این بیت نغز حافظ بود که «گوهر پاک بباید که شود قابل فیض ورنه هر سنگ و گِلی لولو و مرجان نشود» پیر پیراسته همچنین توصیه کرد که خوابش را برای کسی تعریف نکند که سفارشی قرآنیست «لاتقصص رؤیاک علی اخوتک» و گفت عروس خانم فقط این را بدان که این کودک ،تو دختر باشد یا پسر با این شاه و این حکومت مخالف خواهد بود و با او مبارزه خواهد کرد. باری شمس الدین در ململ رؤیای مادر و مخمل خیال خواهران بزرگ میشد و درست یک ساله بود که نظر کرده حضرت ابوالفضل شد. آن هم این گونه که در دامن مادر و بر پشت بام بود . هوا اندکی گرم بود طوری که صورت سرخ و کوچکش عرق انداخته بود درست مثل شبنمی که بر گلبرگهای لاله نشسته باشد. با همه هیاهوی کوچه و صدای سنج و دمام و آواز نوحه خوان که از سقای دشت کربلا میخواند و روز تاسوعا را به عزاداران حسینی تسلیت میگفت . شمس الدین در حریر دامن مادر به خواب رفته بود خاله نیز در کنار مادر گوش به نوحه زنجیرزنان داشت و چشم به چهره ی شمس نوری در دلش می تابید و به لطف چهره ی عنابی خواهرزاده صلوات و دعا و ان یکاد میدمید و ماشاء الله و الله اکبر میکرد، دست به زانو میزد و ذوق میکرد خاله قربونش بره حقه ی نگین شرف شمسه، صورت که نیست! تابش خورشید و خواب شمس مادر را قانع کرد تا لذت تماشای عزاداران را از خود بگیرد طفل را بغل بزند ،پایین بیاید و او را در گهواره بخواباند .پا در پله اول نردبان چوبی که می،گذارد سر میخورد و هراس پرت شدن از ارتفاع تمام وجودش را پر میکند سرش گیج میرود و کودک از آغوشش رها میشود.
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 فریاد میزند و نام مبارک حضرت ابوالفضل را تلاوت میکند .میتواند فریاد او در غوغای صدای سنج و دمام عزاداران گم شود. میتواند نردبان یک بند انگشت دیگر بلغزد تا خودش هم مثل کودکش نقش زمین شود. مادر بیش از آن که فکر خودش باشد دغدغه طفلش را دارد این است که از تاریکنای ضمیرش فریاد میکشد به حق این روز عزیز به جان مادرت ،ام،البنین بچه ام بچه ام.. یا حضرت عباس بچه ام رو از تو میخوام به خاطر خودت. میخوام خدمتگزار شما باشد. همه ی این دعا و تضرع در کسری از ثانیه صورت گرفت خوشبختانه صدای مادر در غوغای عزاداران گم نشد چند نفر به کمکش آمدند و او را نجات دادند اما شمس چی؟ کودک با دستمال سرکول به میخی که از پایه ی نردبان بیرون زده بود آونگ بود سرش شکسته بود و قطره ای خون که جاری شده بود بر موهای کم پشت و کوتاهش برق میزد هراس این حادثه هولناک چیزی نبود که به راحتی فراموش شود؛ اما عنایت حضرت عباس پسر امامزاده را حفظ کرد و این تنها نکته ای بود که میتوانست حال بلقیس را بهتر کند و او را هر چه سریعتر به زندگی برگرداند و دلش گرم تعبیر خوابهایی شود که از آینده ی پرفروغ این نظر کرده ی اباالفضل خبر میداد . دبستان ۲۵ شهریور اردکان (شهید فاضلی امروز )اولین مکتب خانه ی شمس به حساب میآید که تعلیم و تربیت را در آن بعد از آن که از محضر پدر مؤمن و پدربزرگ روحانی خود بهره ها برده بود و چیزها فراگرفته بود آغاز کرد. چالاکی و چابکی او همراه با دلسوزی و مهربانی اش با پدر و مادر و دیگران از همان اول پیدا بود پسر خوش فرمان خانواده، اغلب خریدهای مادر را با خوشرویی انجام میداد و وقتی اندکی بزرگتر شد دیگر مادر نگران برف انبوه سپیدان نبود؛ چون او آستین همت بالا میزد و نرمه نرمه برف را از لبه ی بام پایین میریخت. انتظار دغدغه زای بلقیس در یکی از روزهای بازگشت از مدرسه خوش قلبی و نوع دوستی شمس را بر او روشن تر کرد که پیش از هر سخنی در اعتراض و انتظار مادر، گفت: پیرزن و پیرمردی وسایلشان زیاد بود و نمی توانستند از سراشیبی بالا ببرند لازم بود کمکشان کنم و این بود که دیر شد
🔴خیلی از بانوان حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را الگوی کنشگری سیاسی اجتماعی خودشان معرفی می‌کنند اما بیایید اینبار از زندگی عفیفانه حضرت زینب الگوسازی کنیم 🔹حضرت زینب سلام‌الله‌علیها الگویی بی‌بدیل و زنی اسطوره هستند که در تمام ابعاد وجودی توسعه یافته‌اند ولی در حادثه کربلا فقط قسمت‌هایی از سجایای والای حضرت مانند بصیرت، صبر، فداکاری، دین داری ولایت‌‌مداری به منصه ظهور رسید و ابعاد دیگر شخصیت ایشان چون همسرداری و تربیت فرزند، کنشگری سیاسی اجتماعی کمتر پرداخته شده است ولی به نظر میرسد آنچه که در همه حال مورد توجه حضرت بوده عفت و حیا و اهتمام به مستوریت زنانگی ایشان بوده است. برای سرمشق‌گیری از کیفیت اهتمام بانو به حجاب و عفاف چندی از روایاتی که درباره سبک زندگی عفیفانه این بانوی تراز جهان اسلام است،می‌پردازیم. 🔻در تاریخ این‌چنین آمده است:" هنگامی که زینب (س) می‌خواست به مسجدالنبی کنار قبر رسول خدا (ص) برود، علی (ع) دستور می‌داد، شب برود. به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) می‌فرمود: همراه خواهرشان باشند. امام حسن (ع) جلوتر وامام حسین (ع) پشت سر، زینب در وسط حرکت می‌کردند. آنان از سوی مولای متقیان مأمور بودند که حتی چراغ روی مرقد منور پیامبر (ص) را خاموش کنند تا چشم نامحرم به قامت حضرت زینب (س) نیفتد." یحیی مازنی می‌گوید:" من در مدینه، مدت زیادی همسایه حضرت علی (ع) بودم. سوگند به خداوند! در این مدت، هرگز حضرت زینب (س) را ندیدم و صدایش را نشنیدم."(۱) 🔻هنگامی که اسرا به کوفه می‌رسند حضرت زینب خطبه‌خوانی می‌کنند که باعث تعجب دشمنان اهل بیت می‌شود و دشمن می‌گوید: «رَأَیت زَینبَ بِنْتَ عَلِی(ع) وَ لَمْ أَرَ خفِرَةً قطُّ أَنْطَقَ مِنْهَا کأَنَّهَا تُفْرِغُ عَنْ لِسَانِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین(ع)؛ زینب دخت گرامی علی را دیدم و براستی که هرگز زنی با حیا و سخنورتر از او ندیده بودم، گوئی از زبان امیر المؤمنین (ع) سخن می‌گفت»(۲). شهید مطهری(ره) می نویسد: «خَفِرَةً» یعنی زن با حیا. 🔻وقتی حضرت زینب به مجلس شام می‌رسد اصلی‌ترین شکایتش از یزید نه شهادت برادرانش و اسارت بلکه مسأله حیا و عفت و دیده شدن زنان آل محمد در مقابل نامحرم است. بانو اینچنین فرمودند«اَمنَ العَدلِ یا ابنَ الطلقاءِ تخدیرُکَ حَرائرِکَ و اِمائَکَ، وَ سوقُکَ بناتِ رَسولِ اللهِ سَبایا؟ قَد هَتَکتَ سُتُورَهُنَّ و اَبدَیتَ وُجوهَهُنَّ تَحدُوا بِهِنَّ الاَعداءُ مِن بَلَدٍ الی بَلَدٍ و یَستَشرُفُهُنَّ اهلُ المَناهِلِ و المَناقِل، وَ یتَصَفَّحُ وُجوهَهُنُّ القریبُ و البعیدُ والدَّنیُ و الشَّریفُ، لیسَ مَعَهُنَّ من رِجالِهِنَّ وَلیٌّ.. ای فرزند آزادشدگان! آیا این امر از عدالت است که زنان و کنیزان خود را در پشت پرده جای دهی، ولی دختران پیامبر خدا (ص) را در میان نامحرمان، به صورت اسیر، حاضر کنی؟ تو زنان و کنیزان خود را در حرم ستر و پوشش نگاه داری، ولی خاندان رسالت را با دشمنانشان در شهرها و آبادی ها بگردانی تا باده نشینان، نزدیکان، بیگانگان، اراذل و اشراف، آنان را ببینند؛ درحالی که از مردان آنان، کسی همراهشان نیست و سرپرست و حمایت گری ندارند؟(۳) آنچه که می‌توان از شخصیت حضرت زینب درک کرد، کشته شدن در راه خدا را جمال و زیبایی و حضور در میان بیگانگان را وبال و رسوایی می دانند‌. 🔻مرحوم علامه مامقانی در این باره می نویسند: زینب در حجاب و عفاف یگانه است احدی از مردان در زمان پدرش و برادرانش تا روز عاشورا او را ندیده بودند(۴). 🔻فردی روایت می کند: «حضرت زینب که سوار بر شتر بدون روپوش بود خطاب به مردم کوفه می گفت: ای مردم چشم های خود را از ما بپوشانید آیا از خدا و رسولش شرم نمی کنید به حرم و خاندان پیامبرخداصلی الله علیه وآله در حالی که پوشش و حجاب مناسبی ندارند نگاه می کنید. (۵)این در حالی است که آن بزرگوران جلباب داشته اند و بی حجاب نبوده اند. 🔻در حدیثی از خود حضرت زینب نقل شده است، خَیْرٌ لِلِنّساءِ انْ لایَرَیْنَ الرِّجالَ وَلایَراهُنَّ الرِّجالُ. بهترین چیز برای حفظ شخصیت زن آن است که مردی را نبیند و نیز مورد مشاهده مردان قرار نگیرد(۶). ⏪مواردی که نقل شد فقط گوشه‌ای از زندگی عفیفانه حضرت زینب سلام‌الله علیها است. به نظر می‌رسد تمام بانوان دغدغمند باید اصل حفظ حیا رو الویت زندگی خود قرار دهند و اگر اراده الهی بر نقش آفرینی تاریخی ما زنان باشد در زمان مقتضی فرصت جهاد و خدمت هم روزی خواهد شد پس نیازی نیست به اسم حجاب، حجاب استایل شویم یا به اسم تبیین، اختلاط بی‌جا با نامحرم داشته باشیم. منابع: ۱_کافه تاریخ ۲_الامالی، شیخ مفید، کنگره شیخ مفید، قم، 1413 ق، ص 321. ۳_ترجمه و متن کامل لهوف، ص 217. ۴_تنقیح المفال، ج 3، ص 79 ۵_مقتل مقرم، ص 371 ۶_بحارالأنوار: ج ۴۳، ص ۵۴، ح ۴۸ ✍عالیه سادات _______________