10.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بیان_معنوے🗣
درس اخلاق:
❇️ ضرورت توجه به صدقه و تربیت فرزند صالح
#خادم_الزهرا🌸
دختران_فاطمے|پسران_علوے🍃
بایـدکـاریکنیـمکـهعلـیاکبـرامـامزمـانباشیـم
وامـامحسیـنخریـدارمـاباشـد ،
مثـلشھـداکـهبـاآمـدنشـانیكکشـور
رامنقلـبمیکننـد
مأموریـتمـا ؛ ایستـادنِتمـامقدپـایانقـلاباسـت✋🏻🌱
ـــــحـاجحسیـنیکتـا🖇📒ــــ
#سربازگمنام
دخترانفاطمیپسرانعلوی🍂
#تیکهـ_ڪتاب📚🖇
#بازنگری_در_عاشورا
اکنون بازنگری در #عاشورا و #شناخت بیدادهایی که از دشمن و دوست بر سر امام حسین (ع) رفت ، هم فریضه ای #دینی است ، و هم وظیفه ای #علمی . و یکی از بزرگترین بیدادها این است که قیام آن حضرت را به انواع #خرافات و #تحریفات و #مجعولات و #اساطیر و نیمه راستها و پرده پوشیها آمیختند ؛ تا آنجا که هم #ماهیت این قیام پوشیده ماند و هم #اهدافِ آن . اینکه #علت_چیست ، در این جا بدین اشاره بسنده می کنم که بگویم سوگمندانه ، قرنهاست که امام حسین (ع) #یتیمِ_مورخان شده است و فرزند خواندهٔ ناپدرانی که مورخ نیستند ، بلکه نویسنده اند و فقط به اتکای قلم و عشقِ خود می نویسند . در صورتی که با این ویژگیها ، روزنامه نگار هم نمی توان شد ، چه رسد به تاریخنگار . و چه رسد به اینکه بتوان اجتهاد تاریخی کرد و تاریخ اجتهادی نوشت .
📖حقیقت عاشورا ، محمد اسفندیاری ، ص ۸
#خادم_الزهرا🌸
دختران_فاطمے|پسران_علوے🍃
#سخن_بزرگان
انسانیتـــــ ░
بالاترین هنر⇧🎨
زیباترین صفتـ...↯
وعالے ترینـ عبادتـ استـ....
#خادم_الزینب
دختران_فاطمی|پسران_علوی
#انگیزشی
بہترین خودتـــــ باشـ ➣
خدابزرگہ♡
Be your best God Almighty ∞↻
#خادم_الزینب
دختران_فاطمی|پسران_علوی
[• #توصیہهای_مجردانه♥•]
♨️//من به خاطرِ تو مادرم را کنار
میگذارم!!!
💥//اینکه پسرے به شما بگوید:
من به خاطرِ تو مادرم را کنار
میگذارم، این حرف، حرفِ
خطرناکے است.
🗯//این حرف را پسرے میزند که
در دنیاے خیال و توهم است و هم
به شما و هم به خودش دروغ میگوید
و زمانیکه مادرش را کنار میگذارد
آن مادر با بازے هایش پسر را از
پا در مے آورد و وقتے این اتفاق
میفتد به خاطرِ اینکه مادرش را به
خاطرِ تو ترک کرده با تو دشمنے
پیدا خواهد کرد.
❌//پسرے که مادرش را به خاطرِ تو ترک میکند هیچ وقت به تو بیشتر علاقمند نخواهد شد.
#دانستنےهاےپیشازازدواج
#خوشبختےنصیبدلهاےپاکتون
#بهحقحضرتعلےاصغرعلیہالسلام🖤
👤|#خــــــــــادم_الحـســـــــــــــــیـن
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@Fatemy_Alavi⃟♥️
#قسمتهشتادویکم: مأموریت✈️
ـ اون ایام ... هر چند جمعیت خیلی از الان کمتر بود ... اما اتوبوس ها تعدادشون فوق
العاده کم تر بود ... تهویه هم نداشتن ... هوا که یه ذره گرم می شد ... پنجره ها رو باز
می کردیم ... با این وجود توی فشار جمعیت ... بازم هوا کم می اومد ... مردم کتابی می
چسبیدن بهم ... سوزن می انداختی زمین نمی اومد ... می شد فشار قبر رو رسما حس
کرد ...
ظهر بود ... مدرسه ها تعطیل کرده بودن ... که با ما تماس گرفتن ... وقتی رسیدیم به
محل...
اشک، امانش رو برید ...
ـ یه نفر از پنجره ککتل مولوتف انداخته بود تو ... همه شون ایستاده ... حتی نتونسته
بودن در رو باز کنن ... توی اون فشار جمعیت ... بدون اینکه حتی بتونن تکان بخورن
... زنده زنده سوخته بودن ...
جزغاله شده بودن ... جنازه هاشون چسبیده بود بهم ...
بچه ابتدایی هم توی اتوبوس بود ... 🚌
خیلی طول کشید تا آروم تر شد ... منم پا به پاشون گریه می کردم ...
بوی گوشت سوخته، همه جا رو برداشته بود ... جنازه ها رو در می آوردیم ... دیگه
شماره شون از دست مون در رفته بود... دو تا رو میاوردیم بیرون ... محشر به پا می شد
... علی الخصوص اونهایی که صندلی هم آب شده بود و ریخته بود روشون ... یکی از
بچه ها حالش خراب شده بود ... با مشت می زد توی سر خودش ...
فرداش حکم مأموریت اومد ... بهمون مأموریت دادن، طرف رو پیدا کنیم ...
نفس آقا مهدی که هیچ ...
دیگه نفس منم در نمی اومد ...
ـ پیداش کردید؟ ...
#سربازگمنام
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@Fatemy_Alavi⃟♥️
🖇#قسمتهشتاددوم: شرافت
تمام وجودش می لرزید ...
ـ پیداش کردیم ... یه دختر بود ... به زور سنش به 16 می رسید ... یکم از تو بزرگ تر
...
نفسم بند اومد ... حس می کردم گردنم خشک شده ... چیزی رو که می شنیدم رو باور
نمی کردم ..
ـ خدا شاهده باورم نمی شد ...
اون صحنه و جنازه ها می اومد جلوی چشمم ... بهش
نگاه می کردم ... نمی تونستم باور کنم ... با همه وجود به زمین و زمان التماس می
کردم... اشتباه شده باشه ...
برای بازجویی رفتیم تو ... تا چشمش به ما افتاد ... یهو اون چهره عادی و مظلوم ...
حالت وحشیانه ای به خودش گرفت... با یه نفرت عجیبی بهم زل زد و گفت ... اگر من
رو تیکه تکیه هم بکنید ... به شما کثافت های آدم کش هیچی نمیگم ... من به آرمان
های حزب خیانت نمی کنم ...
می دونی مهران؟ ... اینکه االن شهرها اینقدر آرومه ... با وجود همه مشکالت و مسائل
... مردم توی امنیت زندگی می کنن ... فقط به خاطر خون شهداست ... شرافت و هویت
مردم هر جایی به خاکشه ... ولی شرافت این خاک به مردمشه ... جوون های مثل دسته
گل ... که از عمر و جوونی شون گذشتن ...
این نامردها، شبانه می ریختن توی یه خونه ... فردا، ما می رفتیم جنازه تکه تکه شده
جمع می کردیم ...
توی مشهد ... همون اوایل ... ریختن توی یکی از بیمارستان * ... بخش کودکان ... دکتر
و پرستار و بچه های کوچیک مریض رو کشتن ... نوزاد تازه به دنیا اومده رو توی دستگاه
کشتن ... با ضرب ...
سرم رو از توی سر بچه کشیده بودن... پوست سرش با سرم کنده
شده بود ...
هر چند ، ماجرای مشهد رو فقط عکس هاش رو دیدم ... اما به خدا این خاطرات ... تلخ
ترین خاطرات عمر منه ...
سخت تر از دیدن شهادت و تکه تکه شدن دوست ها و همرزم
ها ... و می دونی سخت تر از همه چیه؟ ... اینکه پسرت توی صورتت نگاه کنه و بگه ...
مگه شماها چی کار کردید؟ ...
می خواستید نرید ... کی بهتون گفته بود برید؟ ...
یکی از رفیق هام ... نفوذی رفته بود ... لو رفت ... جنازه ای به ما دادن که نتونستیم به
پدر و مادرش نشون بدیم ...
ما برای خدا رفتیم ... به خاطر خدا ... به خاطر دفاع از مظلوم رفتیم ... طلبی هم از
احدی نداریم ... اما به همون خدا قسم ... مگه میشه چنین جنایت هایی رو فراموش
کرد؟ ... به همون خدا قسم ... اگه یه لحظه ... فقط یه لحظه ... وسط همین آرامش ...
مجال پیدا کنن ... کاری می کنن بدتر از گذشته ...
#سربازگمنام
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@Fatemy_Alavi⃟♥️
دو طفلان زینب بہ عشقت اسیر
امیری حُسِینُ و نِعمَ الامیر 🖤
#سربازگمنام
دخترانفاطمیپسرانعلوے🖤
4_6025990732928518067.ogg
525.4K
قرار هرشبـمون♥️
.
عاشقاۍ مهدے بخۅنیم تا
میلیوݧها دعا خوندھ بشہ🌿
.
🌙 #گوشبدیدنوازشرۅحرۅ🙂
#خادم_الزینب🌼
دختران_فاطمی|پسران_علوی